۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

پرسپولیس و صنعت نفت در جام قادسیه

به بهانه مسابقه دیروز بین پرسپولیس تهران و نفت آبادان

بسیاری افراد بارها این بحث را پیش کشیده‌اند که واقعاً چرا ما ایرانی‌ها نام قاتلان و غارتگران بیگانه را بر روی فرزندان خودمان می‌گذاریم. البته بیگانه دوستی و بیگانه پرستی ما ایرانی‌ها جلوه‌های دیگری هم دارد و محدود به نام‌های ما نیست. بسیاری از دارندگان مدرک کارشناسی و دکترا از دانشگاه‌های ایرانی و بسیاری از استادان دانشگاه٬ سیاستمداران و حتی دیپلمات‌های ما به یک زبان خارجی مانند انگلیسی٬ فرانسه٬ اسپانیولی یا آلمانی تسلط ندارند. اما ما ایرانی‌ها در عین حال دوست داریم واژه‌های فرنگی را بجا و نا بجا به کار ببریم٬ گاهی حتی اگر معنی آن واژه‌ها را ندانیم. منظور مفهوم‌ها و واژه‌هائی نیست که برابر فارسی برای آنها نیست٬ بلکه واژه‌های روزمره مانند تماس که می‌شود کنتاکت٬ مکان که می شود لوکیشن٬ کاغذ یا نامه که می‌شود پیپر٬ درخواست که می‌شود اپلای٬ آشپزخانه باز که می‌شود آشپزخانه اوپن و مانند آن که این روزها از زبان بسیجی‌ها و زن‌های چادر چاقچوری هم شنیده می‌شود.

این بیگانه دوستی در گوشه و کنار وجود و سلوک ما ایرانی‌ها رخنه کرده است و ورزش هم استثنا نیست. اینجا منظور اصطلاحات ورزشی مانند کرنر٬ ریباند٬ ناک داون و مانند آن نیست٬ بلکه این نام و سلوک باشگاه‌های ورزشی ما ایرانی‌هاست که بیگانه پرستی ما را آشکار می‌کند.

مسخره یا تراژیک؟
فوتبال ایران در چند دهه اخیر دستخوش نوسانات بوده است و حرف و حدیث‌ها و شایعات یا به اصطلاح امروزی حاشیه‌های فراوانی داشته است. برای آنان که نتیجه مسابقات تیم ملی را دنبال می‌کنند و گهگاهی نیز نیم نگاهی به سرخط خبرهای ورزشی و جدول رده بندی لیگ برتر خلیج فارس دارند٬ تنها افت نتایج تیم ملی و باشگاهی در رقابت‌های بین المللی نیست که تاسف آور است. نکته تامل برانگیز دیگر٬ نشو و نمای بیگانه دوستی ما ایرانیان در عرصه ورزش است. برای نمونه یکی از پرطرفدارترین تیم های ورزشی ایران پرسپولیس نام دارد. "پرسپولیس" واژه‌ای است یونانی که خود از دو واژه پرس به معنی پارس و پولیس به معنی شهر تشکیل شده و مراد از آن تخت جمشید بوده است. تیم فوتبال صنعت نفت آبادان هم خودش را به اصطلاح "برزیل ایران" می‌نامد و رنگ پیراهن این تیم رسماً به "زرد برزیلی" تغییر یافته است!

آیا باید به حال این از خودباختگی و بیگانه دوستی خندید یا گریه کرد. یونانی‌ها به یادگار پیروزی‌شان بر ارتش ایران مسابقه دو ماراتن راه می‌اندازند و بعدها دو ماراتن می‌شود یک رشته ورزشی از جمله در المپیک اما ما ایرانی‌ها نام یکی از پرطرفدارترین تیم‌های ورزشی خودمان را می‌گذاریم پرسپولیس و تیم فوتبال صنعت نفت آبادان "زرد برزیلی" می‌پوشد! اینها در حالی است که هیچ گونه پیوند قومی٬ فرهنگی٬ زبانی و ورزشی بین آبادان و برزیل یا بین تیم ورزشی پرسپولیس و یونان وجود ندارد. این اسکندر مقدونی و یونانی‌ها بودند که به ایران لشگرکشی کردند٬ پادشاهی هخامنشی را برانداختند و تخت جمشید را آتش زده و ویران کردند و نزدیک به دویست سال بر ایران و ایرانی حاکم بودند! خوب حالا که ما یک حکومت عرب پرست هم داریم همه شرایط فراهم است که نام لیگ برتر خلیج فارس را به لیگ قادسیه تغییر دهیم تا پرسپولیس یونانی و صنعت نفت برزیلی بتوانند در لیگ قادسیه با هم مسابقه دهند.


 از ماه رمضان تا توهم برزیلی در ملغمه ای به نام فوتبال ایران

۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

شب یلدا

یک بار دیگر شب یلدا، این آئین زیبای ایرانی!



معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

(حافظ)






شاید یکی از این هندوانه‌ها زینت دهنده یک میز شب یلدا شود.

۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

ضریح‌گردانی و صحنه‌گردانی جمهوری اسلامی

ضریح حسین ابن علی٬ امام سوم شیعیان با صرف نیروی انسانی فراوان و هزینه‌های سرسام آور از جیب مردم ایران  ساخته شد و با صرف هزینه‌های بی رویه دیگری در چندین شهر گردانده شد تا دست آخر به عراق فرستاده و نصب شود. میزان طلا٬ نقره٬ سنگ‌های قیمتی و چوب‌های گرانبهايی که برای ساختن این ضریح به کار رفته در رسانه‌ها آمده است. نهادهای رنگارنگ جمهوری اسلامی کوشش کردند تا با تبلیغات گسترده در رسانه‌ها٬ مسجدها و هیئت‌ها و با تعطیل کردن مدرسه‌ها و اداره‌ها و با توزیع خوردنی و نوشیدنی رایگان مردم را به این نمایش آخوندی بسیجی جلب کنند.

گزارش‌ها و عکس‌های مخابره شده از سوی خبرگزاری‌ها و رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی حاکی از آنست که انبوهی از مردم در هر شهر به استقبال ضریح امام سوم شیعیان آمده بودند٬ اما در گزارش‌های رسمی هیچ اشاره‌ای نشده است که این ضریحگردانی باعث اختلال در ترافیک شهری و بین شهری شده و هزاران نفر به ناچار در صف‌های دور و دراز خودروها در خیابان‌ها و جاده‌های مسدود گرفتار شده‌اند و با نارضایتی و خشم بد و بیراه نثار این صحنه گردانان کرده‌اند. آماری از شمار افراد حاضر در این مراسم در دست نیست٬ اما حضور چندین هزار نفر از مردمانی با انگیزه‌های گوناگون٬ از عاشقان سینه چاک امام حسین گرفته تا مردم کنجکاو و بی تفاوت به امام حسین در چنین مراسمی آنهم در شهرهای چند صد هزار نفری مانند ساوه٬ اراک٬ خرم آباد٬ دزفول٬ شوشتر و شهر میلیونی اهواز چندان جای تعجب ندارد. آنچه جای تعجب دارد واکنش‌های پس از این ضریحگردانی است. جمهوری اسلامی این صحنه‌گردانی را نشانه مقبولیت خود می‌داند و آخوندها و مداحانی که به تعبیر خودشان بر سر سفره امام حسین نشسته‌اند ادعا می‌کنند که این استقبال نشانه عشق مردم به امام حسین است. اما برخی ملی مذهبی‌ها هم موقع را مغتنم شمرده و کوشش دارند در این حیص و بیص امتیازگیری کنند.  

ملی مذهبی‌ها: بترسید از اینهمه مسلمان!
مرتضی کاظمیان یکی از این ملی مذهبی‌هاست که "کنشگران سیاسی سکولار" را از کوکبه و هیمنه جامعه مذهبی ایران می‌ترساند. بی بی سی فارسی نیز که پیوسته به هنگام یا نابهنگام گوشه چشمی به ملی مذهبی‌ها نشان می‌دهد مقاله مرتضی کاظمیان را منتشر کرده است. روی سخن مرتضی کاظمیان با "کنشگران سیاسی سکولار و آن دسته از فعالان سیاسی است که جهان را مبتنی بر مفاهیم دینی تبیین نمی‌کنند و در تحلیل پدیده‌های اجتماعی با مقوله/موضوعی به نام خدا کاری ندارند." مرتضی کاظمیان با اشاره به هزینه میلیاردی ساخت ضریح و استقبال از ضریح در مسیر و آنهم بر اساس گزارش‌های تصویری و خبری خبرگزاری‌های مختلف درون ایران٬ "واقعیت‌های غیر قابل انکار در کشور" را یادآوری می‌کند و توجه مخاطبان سکولار و به ویژه کنشگران سیاسی عرفی را به آن جلب می‌کند. مرتضی کاظمیان و دیگر ملی مذهبی‌هائی که خود را روشنفکر مذهبی و نواندیش دینی می‌نامند بهتر است به جای یادآوری قدرت خرافات و مروجان خرافات٬ اذعان کنند که داستان کربلا و عاشورای امام حسین یک تاریخنویسی آمیخته با اغراق و اسطوره پردازی است که امروز به کارآمدترین ابزار آخوندها و مداحان برای چپاول و تحمیق مردم بدل شده است.

اخراجی‌ها و تراکتورسازی
ایران کشوری است بزرگ  با جمعیتی انبوه. هیچ آمار دقیق یا حتی برآورد بیطرفانه‌ای از شمار شرکت کنندگان در مراسم استقبال از ضریح حسینی در دست نیست. مردم و به ویژه جوانان ایرانی از امکان انتخاب بسیاری فعالیت‌های تفریحی محروم هستند و گروهی از مردم نیز بیشتر از سر کنجکاوی به تماشای هر گونه مراسمی می‌شتابند. از سوی دیگر می‌توان به این نکته اشاره کرد که صدها هزار نفر در ایران با خریدن بلیت سینما به تماشای فیلم‌هائی مانند جدائی نادر از سیمین اصغر فرهادی و اخراجی‌های ده نمکی می‌نشینند و هزاران نفر نیز هر هفته با پرداخت بلیت ورودی به تماشای مسابقات ورزشی می‌روند. نتیجه‌گیری ملی مذهبی‌هائی مانند مرتضی کاظمیان از چنین استقبال‌های میلیونی چیست؟

نام های پرمعنا٬ هزاران پریسا و آرش
ایران همچنان کشوری است با انبوهی از دین باوران. سه دهه تبلیغات کر کننده جمهوری اسلامی نیز موجب رواج بیش از پیش باورها و رفتارهای خرافی مانند زیارت قبور٬ عزاداری٬ سینه زنی٬ دخیل بستن و نذورات شده است٬ اما از سوی دیگر هرگز اینهمه ایرانی که از اسلام و هر چه که مربوط به اسلام باشد گریزان یا حتی متنفر باشند وجود نداشته است. نامگذاری کودکان در ایران نشاندهنده باورهای خانواده هاست. هنوز هم بسیاری از ایرانیان محمد٬ فاطمه٬ حسین٬ صغرا٬ عبدالله و مانند آن نام دارند اما در هزار سال اخیر هرگز اینهمه ایرانی نام‌های ایرانی مانند پریسا٬ آرش٬ فریبا و سیاوش نداشته‌اند. هنوز هم دسته‌های سینه زنی و قمه زنی با و یا بدون حمایت نهادهای حکومتی در شهرهای ایران به راه می‌افتد اما هرگز اینهمه ایرانی به آزادی همه انسان‌ها٬ برابری زن و مرد و حقوق بشر باور نداشته‌اند و کوتاه سخن آنکه هرگز در چند قرن اخیر اینهمه ایرانی آگاهانه از اسلام روی بر نگردانده‌اند.‌
التجاء نیازمندان در ظلمت ضریحگردانی (عکس از خبرگزاری مهر)
استقبال سرگردانان از ضریح حسینی در استان لرستان (عکس از خبرگزاری مهر)




۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

محسن کدیور و شهامت نقد "خمینی ناموس جمهوری اسلامی"؟

محسن کدیور در مقاله‌ای که به تازگی در جرس٬ جنبش راه سبز منتشر شده است٬ با اشاره به مصادره اموال آیت الله شریعتمداری و ممانعت از دسترسی وی به دارو و درمان و اعزام وی به بیمارستان آنهم در شرایطی که این مرد سالخورده از بیماری کشنده سرطان رنج می‌برده٬ به مظلومیت آیت الله شریعتمداری اشاره کرده است. محسن کدیور با دقت و وسواس برای نام نبردن از "امام خمینی"٬ تنها غیر مستقیم به نقش روح الله خمینی در ظلم و ستمی که به  آیت الله شریعتمداری رفته اشاره کرده است. محسن کدیور که پیوسته خود را یکی از مریدان روح الله خمینی می‌نامیده اکنون با اندکی کنکاش در تاریخ سی و چند ساله جمهوری اسلامی به گوشه بسیار کوچکی از ظلم بی حد و حصری که خمینی و پیروانش به مخالفان و دگراندیشان روا  داشته‌اند پی برده است.
 
اندکی کنکاش در تاریخ جمهوری اسلامی
آخوندی به نام محمد موسوی بجنوردی اندکی بعد در واکنش به مقاله محسن کدیور، خمینی را "ناموس جمهوری اسلامی" خواند. این آخوند در این مقاله که آنهم پس از انتشار در سایت جماران در جرس جنبش راه سبز منتشر شده ادعا کرده است که "امام همواره درباره رعایت حقوق شرعی و انسانی مخالفان سفارش می‌کردند". به یاد بیاوریم که این همان خمینی است که شخصاً حکم اعدام هزاران ایرانی را صادر کرد و با لجبازی، قدرت طلبی و بی لیاقتی خود٬ صدها هزار ایرانی را در جنگ بیهوده‌اش با عراق به کشتن داد و کشور را به نابودی کشاند. وی حتی به نزدیکان خود وی که در به قدرت رسیدنش نقش ایفا کرده بودند نیز رحم نکرد. این همان امام خمینی است که بعدها اذعان کرد به اندازه کافی چوبه دار در میدان‌ها برپا نکرده و مخالفان و دگراندیشان را اعدام نکرده است.

نکته‌ای که محمد موسوی بجنوردی در ادعانامه‌اش بدان اشاره نکرده است، تعریف "حقوق شرعی و انسانی مخالفان" از دیدگاه این حضرات است. شرع مقدس اسلام در بهترین شرایط به مخالفان حق می‌دهد که پیش از مرگ وصیت نامه‌ای از خود برجا نهند و چه بسا محمد موسوی بجنوردی و رهبرش خمینی چنین باور داشته‌اند که آیت الله شریعتمداری به جرم فساد در ارض مستحق اعدام بوده است و آنها به وی رحم کرده و وی را اعدام نکرده‌اند. محسن کدیور باید پی ببرد که اصولاً بحث پیرامون حقوق انسان‌ها با دین سالاران مسلمان بیهوده است. علت آنست که آنها تنها از "حقوق شرعی" سخن می‌گویند و اساساً مفهومی به نام "حقوق بشر" را از بیخ و بن قبول ندارند. محسن کدیور بایستی از خودش بپرسد که آیا فقه و شرع اسلامی اساساً حقوقی برای انسان‌ها قائل است؟

آیات عظام اسلام را بهتر از کدیور درک می‌کنند
محسن کدیور که تا چندی پیش قداست خمینی را غیر قابل تردید می‌دانست اکنون با اندکی کنکاش به نقش خمینی در ظلم اعمال شده به مراجع تقلید شیعه پی برده است. کدیور در مقاله‌اش این پرسش را مطرح می‌کند که آیا به "راستی سیره رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) با منتقدانش اینگونه بوده است!؟" پاسخ آقای کدیور آنست که آری! سیره رسول خدا و علی مرتضی همین بوده است. خمینی تنها چند جنگ داخلی در کردستان و ترکمن صحرا و یک جنگ خارجی با مجنونی به نام صدام حسین به راه انداخت، در حالی که رسول خدا و علی مرتضی شخصاً در ده‌ها جنگ شرکت کردند و بر اساس روایات اسلامی هزاران نفر را با دستان خودشان کشتند. لذا واقعیت آنست که خامنه‌ای و خمینی در مقام مقایسه با رسول خدا و علی مرتضی بسیار ملایم‌تر بوده‌اند.

از استالین تا کمونیسم٬ از خمینی تا اسلام
محسن کدیور اکنون در بهترین حالت در جائی ایستاده است که کمونیست‌ها در سی چهل سال پیش ایستاده بودند. آنچه که نخست بسیاری کمونیست‌ها را به تأمل واداشت کشتارهای استالین بود اما کمونیست‌هائی که از شهامت و صداقت لازم برخوردار بودند حوزه نقد خود را به کارکرد و کارنامه استالین محدود نکردند و به تدریج نظرات لنین، مائو، مارکس و انگلس را نیز نقد کردند و در نهایت توانستند خود را از کابوس کمونیسم رها کنند. آیا محسن کدیور از شهامت کافی برخوردار است تا بتواند نه تنها نظرات "امام خمینی" و نقش ویرانگر وی در تاریخ معاصر ایران را نقد کند بلکه نقد خود را به تمامی فقه شیعی بسط دهد و بپذیرد که عمده باورهای شیعی و اسلامی بر روایات و احادیثی استوار است که چیزی غیر از اسطوره سازی و داستانپردازی اغراق آمیز نیستند؟ آیا محسن کدیور آنقدر شجاعت و صداقت دارد که اذعان کند بنیادی‌ترین  باورهای اسلامی نه مبتنی بر کلام خدا٬ بلکه متکی است بر داستان‌های مخدوش و متناقضی که انسان‌ها گرد آورده‌اند؟ آیا محسن کدیور و همفکرانش پی خواهند برد که خشونت٬ انحصارطلبی و نفی حقوق دگراندیشان نه در تفسیر خبط و مغلوط این و آن آخوند بلکه در ذات اندیشه اسلامی نهفته است؟

آیا اسلامگرایان خواهند توانست از خشونت فاصله بگیرند؟

۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

دکتر و آخوند

 باران٬ وبسایت مهدی خزعلی دوباره راه افتاده است و او هم کم و بیش با همان صراحت لهجه پیش از دستگیری و زندانی شدنش در آنجا می‌نویسد و بیشتر اظهارنظرها هم منتشر می‌شوند.

شخصی با نام مستعار ذلیل مرده یک اظهارنظر یا آنجوری که برخی دوست دارند بگویند یک کامنت در وبسایت مهدی خزعلی گذاشته است:

مملکت ما را چه می‌شود که همه سیاسیون یا دکترند یا آخوند. آیا بیماریم یا در حال مرگ؟

دیگری به نام حسن نیز چنین پاسخ داده است:
متأسفانه هم بیماریم هم در حال مرگ. دور خود می‌گردیم.

 دو دختر سالم یک آخوند ناسالم را سر کار گذاشته‌اند. 
تلفن همراه حاج آقا روی میز است٬ اما آن یکی قرآن است یا دستمال کاغذی؟ 

۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

سیاست جمعیتی خامنه‌ای ماجراجویانه و نامسئولانه

علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی یک بار دیگر در سخنرانی اخیرش در بجنورد موضوع جمعیت ایران را به پیش کشید و گفت: "من هم در خطای کنترل جمعیت سهیم هستم."
جمعیت ایران در دهه‌های پس از انقلاب دستخوش تغییرات شگرفی بوده است. دولت و کارشناسان کشور در دهه پنجاه موفق شدند رشد بی رویه جمیت را مهار کنند و بسیاری از زوج‌های ایرانی به تدریج متقاعد شدند تا کیفیت زندگی و رشد مناسب کودکان خود را قربانی یک خانواده پرجمعیت نکنند. پیش از آن در جامعه سنتی ایران داشتن فرزندان پرشمار و به ویژه فرزندان پسر نشانه تشخص و موجب ارج و منزلت اجتماعی بود.

بسیجی بیشتر برای سرکوب رقیبان و صدور انقلاب
خمینی و یارانش که برای سرکوب رقیبان و صدور انقلاب اسلامی به نوجوانان بسیجی آماده شهادت نیاز داشتند٬ با تعطیل برنامه‌های کنترل جمعیت٬ خانواده‌ها را به داشتن فرزند بیشتر تشویق کردند. واقعگرایانی که با رئیس جمهور شدن اکبر هاشمی رفسنجانی به اداره‌های دولتی راه یافتند برنامه‌های کنترل جمعیت پیش از انقلاب را احیا کردند و با کوشش‌های سازمان یافته توانستند به قشرهای تهیدست حاشیه شهرها و روستاها نیز دست یابند و با اجرای برنامه‌های کنترل جمعیت توفیق یافتند انفجار جمعیتی را مهار کنند.

با روی کار محمود احمدی نژاد و انحصار قدرت در بیت خامنه‌ای و سپاه٬ کوشش برای توقف برنامه‌های کنترل جمعیت آغاز شد. محمود احمدی نژاد در اردیبهشت ۱۳۸۹ از راه اندازی "صندوق آتیه فرزندان ایران زمین" خبر داد و وعده داد که با اختصاص یک میلیون تومان به هر نوزاد، یک حساب پس انداز برای وی باز کند. این وعده احمدی نژاد مانند بسیاری دیگر از وعده‌های او از حد وعده فراتر نرفت اما اکنون که علی خامنه‌ای وارد گود شده است٬ اداره‌ها و مقامات دولتی با اقدامات شتابان و امامان جمعه و منبری‌ها با تبلیغات گسترده در پی آنند که جمعیت کشور را با سرعت بالا ببرند. روحانیون دولتی در پی آنند تا با تشویق چندهمسری، افزایش بعد خانواده و تولید مثل مضاعف و انفجار جمعیتی نفوس مسلمانان و یا به عبارت دیگر شمار بسیجیان، سینه‌زنان و صدقه‌بگیرها را افزایش دهند.

ایران را سراسر زایشگاه می‌کنیم
سرشماری ۱۳۹۰ نشان داد که جمعیت ایران از ۷۴۴ ۷۰۸ ۳۳ نفر در سال ۱۳۵۵ به ۶۶۹ ۱۴۹ ۷۵ نفر در سال ۱۳۹۰ رسیده است. اندکی پس از انتشار نتایج این سرشماری علی خامنه‌ای یکباره موضوع جمعیت ایران را در سخنرانی‌هایش پیش کشید. او که پیش از این به یک جمعیت صد و پنجاه میلیون برای ایران راضی بود این بار سخن از جمعیت دویست میلیونی را پیش کشید. وی گفت: "جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم، من معتقدم که کشور ما با امکاناتى که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیرى که میخواهد براى متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!" علی خامنه‌ای با صراحت گفت که دو بچه کافی نیست و مسئولین دولتی را موظف کرد تا خانواده‌ها را تشویق کنند بچه‌های بیشتری تولید کنند. 

ناصرخسرو به جای مرکز بهداشت و داروخانه
اکنون بودجه برنامه‌های کنترل جمعیت قطع شده است و حتی دسترسی به وسائل و خدمات پیشگیری از بارداری نیز در ایران بسیار دشوار شده است. مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت٬ درمان و آموزش پزشکی که متوجه نگرانی خانواده‌ها شده به تازگی اظهار داشت: "مردم نگران عدم توزیع وسائل جلوگیری از بارداری در سطح کشور نباشند. وزارت بهداشت از توزیع و ارائه خدمات کنترل بارداری در داروخانه‌ها جلوگیری نمی‌کند." مرضیه وحید دستجردی در همانجا اذعان کرد که "بودجه تنظیم خانواده در وزارت بهداشت به صفر رسیده است و خدماتی که تاکنون در مراکز بهداشت به صورت رایگان ارائه می‌شد حذف شده است و گرنه ما از توزیع و ارائه این خدمات در داروخانه‌ها جلوگیری نکرده‌ایم." (۱۳ مهر ۱۳۹۱)

چنین سیاست ماجراجویانه‌ای افزون بر اثرات مخرب درازمدت بر جمعیت کشور٬ اثرات مستقیمی بر بهداشت و تندرستی زنان خواهد داشت. عدم ارائه وسائل و خدمات پیشگیری از بارداری در مراکز بهداشت و داروخانه‌ها زنان را وادار خواهد کرد که برای دسترسی به این وسائل و خدمات به بازار سیاه و افراد بدون صلاحیت٬ سودجو و نامسئول و حتی به روش‌های سنتی و خطرناک سقط جنین روی آورند. زنانی که آماده پیروی از سیاست جمعیتی جمهوری اسلامی نیستند و دچار بارداری ناخواسته می‌شوند نخستین قربانیان این سیاست ماجراجویانه و نامسئولانه خواهند بود.

ولی فقیه و افزایش جمعیت اقلیت‌ها و سنی‌ها
در این نکته محل تردید جدی وجود دارد که جمهوری اسلامی در این وانفسای اقتصادی و تنگناهای معیشتی بتواند دیدگاه مردم طبقه متوسط شهری پیرامون تعداد فرزند و بعد خانواده را تحت تأثیر قرار دهد و آنان را متقاعد کند که با رها کردن ارزش‌های نوین خود یکباره به زاد و ولد بپردازند. آنچه بیشتر محتمل است٬ موفقیت سیاست جمعیتی جمهوری اسلامی در بین خانواده‌های کم درآمد و دارای تحصیلات پائین است. نتایج سرشماری ۱۳۹۰ نشان می‌دهد که افزایش جمعیت و بعد خانوار حتی هم اکنون و با وجود اعمال سیاست‌های کنترل جمعیت در مناطق حاشیه‌ای کشور مانند استان گلستان (منطقه ترکمن نشین)٬ استان سیستان و بلوچستان٬ استان‌های کردستان و آذربایجان غربی (با جمعیت کرد)٬ استان خوزستان (با اقلیت عرب زبان) و استان هرمزگان (با جمعیت سنی مذهب) بسیار بالاتر از دیگر مناطق کشور مانند تهران٬ مازندران و گیلان است. بدون تردید عقلای جمهوری اسلامی دیر یا زود به این تناقض توجه خواهند کرد. پرسش آنست که آیا آنان انفجار جمعیتی در مناطق اقلیت نشین و سنی نشین را خواهند پذیرفت و یا در صدد بر خواهند آمد که سیاست کنترل جمعیت را تنها در این مناطق اجرا کنند.


ـ - -

بعد خانوار به تفکیک استانی در سال ۱۳۹۰ از جمله نشاندهنده آنست که بعد خانوار در مناطق مرزی و استان‌هائی که اقلیت‌های قومی و سنی مذهبی زندگی می‌کنند از میانگین کل کشور و به ویژه از ارقام مشابه در استان تهران بالاتر است. آمارهای زیر بر اساس "گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰" در وبگاه مرکز آمار ایران است:

بعد خانوار در چند استان کشور
استان گلستان (با جمعیت ترکمن) ۳.۷
استان سیستان و بلوچستان(با جمعیت سنی) ۴.۳ 
استان آذربایجان غربی (با جمعیت آذری، کرد و سنی) ۳.۷
استان کردستان ۳.۷
استان هرمزگان (با جمعیت سنی) ۴.۰
استان خوزستان (با جمعیت عرب) ۴.۱
استان تهران ۳.۳
استان گیلان ۳.۲
بعد خانوار کل کشور ۳.۵۵



خانواده ایده آل ولی فقیه و آخوندها


تنگدستان پاکستانی در صف دریافت کمک از سازمان ملل. آینده‌ای برای ایران دویست میلیونی؟



۱۳۹۱ مهر ۲۰, پنجشنبه

خامنه‌ای در بجنورد: ایران را بمباران کنید و مردم را به اسارت بگیرید!

علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی در شهر بجنورد در خراسان شمالی گفت: "تحریمهای وضع شده علیه ایران وحشیانه است".

حتماً منظور رهبر مسلمانان جهان و امید مستضعفان گیتی آنست که این دشمن‌هائی که جمهوری اسلامی برای ایران تراشیده است به جای تحریم، ایران را بمباران کنند، صدها هزار نفر را بکشند و کشور را ویران کنند. شاید منظور رهبر معظم آنست که غربی‌ها با الهام گرفتن از راه حل‌های اسلامی به ایران لشگر کشی کنند و مردم را بکشند و به اسارت بگیرند. شاید هم منظور آقا آنست که کشورهای غربی مانند اسلامی‌های امروزی ترور و آدم ربائی و آدمکشی در ایران راه بیندازند تا دیگر وحشی نباشند.


خامنه ای، بازی با آتش!

۱۳۹۱ مهر ۷, جمعه

کامپیوتر جدید خانه جدید اما مک یک کشور جدید

خریدن اولین کامپیوتر مانند اسباب کشی به اولین خانه مستقل خود است. کلی شوق است و امید! خیلی چیزها جدید است و دنیائی است از امکانات و افق‌های تازه! اولین کامپیوتر من یک کامپک پرساریو بود، اولین نسل پرساریو با جعبه سنگین فلزی، مونیتور پر حجم و دو بلندگو که به دو پهلوی مونیتور نصب می‌شدند. خریدن کامپیوترهای بعدی یعنی فوجیتسو زیمنس لپ تاپ، توشیبا، توشیبای لپ تاپ، دل، فوجیتسو زیمنس و آن آخری که یک ایسر لپ تاپ بود هر بار مانند اسباب کشی به یک خانه جدیدتر و مدرن‌تر در یک محله بهتر و با امکانات بیشتر بود. 

دور انداختن آن دو سطل بزرگ
اسباب کشی به یک خانه جدید با جمع و جور کردن اسباب و اثاث خانه در خانه قدیمی آغاز می‌شود و بعد بایستی آن کارتن‌ها را در خانه جدید باز کرد و هر یک از اسباب و اثاث خانه را در جای مناسبش قرار داد اما هر قدر هم که دقت به خرج دهید باز هم یا یک گلدان بلور می‌شکند یا پایه یک میز کج می‌شود و تازه یا آن برس کفش را که فکر می‌کردید در فلان کارتن قرار داده‌اید پس از اسباب کشی دیگر پیدا نمی‌کنید. هر قدر هم کارتن‌ها را زیر و رو کنید آن برس را پیدا نمی‌کنید. یک کت، یک جفت دستکش و دو تا سطل بزرگ را هم موقع بسته بندی اسباب‌ها دور انداختید، چون فکر می‌کردید دیگر به کار نمی‌آیند اما پس از اسباب کشی متوجه می‌شوید که به آنها نیاز دارید. بعد هم که بایستی پرد‌ه‌ها را آویزان کنید، تابلوها را نصب کنید و نزدیکترین ایستگاه اتوبوس و نزدیکترین خواربارفروشی را پیدا کنید و یاد بگیرید که زباله‌ها را کجا بیندازید. پس از هر اسباب کشی لازم است که وسائل جدیدی هم برای خانه جدید بخرید.

ایستگاه مترو کجاست؟
خریدن یک کامپیوتر جدید هم درست همین جور است. شما به یک خانه بزرگتر و نوساز در آن شهر یا آن کشور نقل مکان می‌کنید. اتاق‌های بزرگتر و خیلی چیزها مدرن‌تر، اما خوب در آغاز کار درد سر خودش را هم دارد. در آن خانه قدیمی با چشم بسته یا در تاریکی هم همه چیزها و همه خرده ریزهای مورد نیاز را به راحتی پیدا می‌کردید، اما رها کردن "پی سی" پس از ۲۲ سال و خریدن یک "آی مک" مانند آنست که شما نه تنها به یک خانه جدید بلکه به یک کشور جدید نقل مکان کنید. آنجا زبانش متفاوت است و خانه‌ها و خیابان‌ها یک جور دیگری ساخته شده‌اند. مثل آنکه همه چیز یک جور دیگری سازماندهی شده است. شما از قبل چند نقشه تهیه کرده‌اید و مقداری درباره آن شهر و کشور یاد گرفته‌اید و حتی زبان آن کشور را هم یک مقداری یاد گرفته‌اید اما وقتی می‌خواهید فلان فروشگاه یا اداره را پیدا کنید باز هم ناچارید مقداری اینور و آنور بچرخید تا دست آخر آنجا را پیدا کنید و پس از چند روز هم تازه متوجه می‌شوید که راه کوتاهتری بین خانه شما و ایستگاه مترو وجود دارد که شما آنرا نمی‌دانستید.

موش جادوئی مک
خوب حالا این آی مک جدید و "موش جادوئی" سفید و دلربای آن هم کم و بیش را افتاده‌اند. فایل‌ها به آنجا منتقل شده‌اند و برنامه‌های لازم هم نصب شده‌اند. مایکروسافت آفیس مک ۲۰۱۱ هم نصب شده است و پس از مقداری کوشش و تغییر تنظیمات می‌توان فارسی نوشتن را هم با آی مک آغاز کرد اما "ئـ" که برای نوشتن "سوئد" و "جادوئی" لازم است را در کجای این آی مک زبان بسته می‌توان پیدا کرد؟

آی مک 


آی مک با موش سفید جادوئی و دلربایش

ایسر آسپیرو



فوجیتسو زیمنس آمیلو


کامپک پرساریو
 
کامپک، یادگاری از یک نشان تجاری 

۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

نخستین زن طلائی المپیکی ایران

مدال طلای زهرا نعمتی در تيراندازی با کمان در پارالمپيک ۲۰۱۲ لندن، افتخار ورزشی دیگری برای ایران!
 
زهرا نعمتی نخستین زن طلائی المپیکی ایران!

۱۳۹۱ شهریور ۳, جمعه

عقدی و صیغه ای

رفتار نیکو و عادلانه مرد با زن در اسلام
 
 
"هر کی امشب سردرد نداره دستشو بلند کنه"
 
فقط چهارتاشون عقدی هستند. آن پنجمی صیغه ای است.
 

۱۳۹۱ مرداد ۲۷, جمعه

روح الله نیکپا، قهرمان افغان


روح الله نیکپا تکواندوکار شایسته افغانستان با پیروزی بر مارتین استامپر بریتانیائی برنده مدال برنز المپیک لندن ۲۰۱۲ شد. وی در این مسابقات با چندین پیروزی با ارزش و تنها یک شکست به مدال برنز المپیک دست یافت.

زمین لرزه آذربایجان نتیجه بی ایمانی و بد حجابی

زمین لرزه آذربایجان ویرانی‌های گسترده‌ای در شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس در پی داشت. این زمین لرزه جان چند صد تن از هم میهنان ما را گرفت و هزاران تن را زخمی کرد. سیاست‌های جمهوری اسلامی و ندانم کاری‌های مسئولان نه تنها درد و رنج هم میهنان ما را کاهش نداد بلکه ابعاد درد و رنج مردم را نیز افزایش داد. جمهوری اسلامی با خودداری از پوشش خبری این زمین لرزه حتی از کوشش‌های مردمی برای کمک به آسیب دیدگان نیز پشتیبانی نکرد. در ایران جمهوری اسلامی کمتر چیزی سر جای اصلی‌اش است. این روزها مشغولیت فکری رهبر مسئله تولید مثل مردم است. رئیس جمهور هم اگر در سفر استانی نباشد یا به سازمان ملل می‌رود یا به عربستان. دیگر مسئولان هم هر یک دغدغه نامربوط دیگری مانند زمین خواری و دریافت وام بانکی و خرید و فروش دلار دارد. از آنسو هنرمندان و قهرمانان کشور مانند علی دائی و حمید سوریان به تکاپو می‌افتند و یا کمک‌های مردمی را گردآوری می‌کنند و به قربانیان زمین لرزه می‌رسانند و یا مدال‌ها و جوایز خود را به زلزله زدگان تقدیم می‌کنند.


فارس و آذری
هیچ کس واکنش سریع بسیجی‌ها و سپاهی‌های رژیم در برابر تظاهرات برای دریاچه ارومیه را فراموش نکرده است. بسیجی‌ها و سپاهی‌ها مانند همیشه بدون وقفه خود را به تظاهرات کنندگان رساندند، صدها نفر را ضرب و جرح کردند و کوشندگان زیست محیطی را دستگیر و زندانی کردند. بی توجهی و کم توجهی جمهوری اسلامی در برابر زمین لرزه آذربایجان آنچنان بود که برخی بحث فارس و آذری را هم پیش کشیدند و ادعا کردند که گویا سهل انگاری رژیم به این علت بوده است که این زمین لرزه در یک منطقه آذری نشین روی داده است. شهرستان بم یک منطقه فارس نشین است. آیا با گذشت چندین سال از زمین لرزه بم این شهرستان بازسازی شده است؟
بی تردید دغدغه آیت الله‌های جمهوری اسلامی فارس بودن یا آذری بودن این و آن نیست. آنها هم دشمن فارس هستند و هم دشمن آذری. جمهوری اسلامی پس از جنگ اسرائیل و حزب الله لبنان با شتاب به یاری آسیب دیدگان لبنان رفت و با هزینه کردن میلیون‌ها دلار همه ویرانی‌ها را آباد کرد و به تک تک آسیب دیدگان حزب الله لبنان نیز کمک نقدی پرداخت کرد. حزب اللهی‌های لبنان که بیشترین کمک‌ها را از جمهوری اسلامی دریافت می‌کنند نه فارس هستند و نه ایرانی.
پس از زمین لرزه آذربایجان احمدی نژاد رئیس جمهور این رژیم با شتاب به عربستان سفر کرد. علی خامنه‌ای رهبر این رژیم نیز آنقدر سکوت و تعلل کرد که پاپ هم فرصت کرد پیش از وی پیام دهد. اما فشار افکار عمومی بیشتر از آن بود که گردانندگان جمهوری اسلامی در تصور خود داشتند. علی خامنه‌ای نخست هزاران سپاهی و بسیجی را روانه منطقه کرد و با امنیتی کردن منطقه مانع از کمک رسانی‌های مردمی شد و پس از گذشت چند روز همراه با عکاس‌ها و فیلمبردارهای بیت از منطقه بازدید کرد. اما آیا این بازدید به اصطلاح سرزده از رنج و درد مردم مصیبت دیده  اهر، ورزقان و هریس خواهد کاست؟ تجربه زمین لرزه بم در این مورد به ما چه می‌گوید؟

کمک به قربانیان یا اخلال در اجرای احکام الهی؟
برای یافتن علت بی توجهی و سهل انگاری‌های رژیم به رنج انسان‌ها و ویرانی‌های ناشی از زمین لرزه و دیگر فاجعه‌های طبیعی بایستی به آبشخور اسلامی این رژیم توجه کرد. آخوندها و موعظه گران جمهوری اسلامی بارها و بارها از منبرها و بلندگوهای دولتی و نیمه دولتی خود گفته‌اند که فاجعه‌های طبیعی مانند سیل، توفان شن و زمین لرزه عذاب و مجازات الهی است و نتیجه مستقیم بی ایمانی مردم به الله و ائمه، بی حجابی، بد حجابی و عدم تبعیت مطلق از ولی فقیه است. نتیجه گیری منطقی چنین نگرشی آنست که کمک به رنج دیدگان و قربانیان بلایای طبیعی نه یک اقدام انسانی و یک وظیفه دولتی بلکه اخلال در اجرای احکام الهی است!

مردم رنجدیده آذربایجان غربی

آیت الله ها این مصیبت ها را نتیجه بی ایمانی و بد حجابی می دانند


۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

سپاس حمید سوریان از محمد بنا و تقدیم مدال طلا به مادرش

کامیابی در مسابقات ورزشی در بالاترین رده‌های جهانی تنها در صورتی به دست می‌آید که ده‌ها عامل تعیین کننده دست به دست هم دهند. دیروز یکشنبه هنگامی که حمید سوریان نخستین کشتی گیر فرنگی کار طلائی المپیکی ایران شد، همه این عوامل فراهم بودند: تکنیک خیره کننده، قدرت بدنی کم نظیر، هوش سرشار، جنگندگی و شجاعت تحسین برانگیز، عزم و اراده آهنین برای پیروز شدن، مربی‌های دانا و داوران بیطرف! البته در مورد ورزشکاران ایرانی یک شرط دیگر هم لازم است: نبودن ورزشکاران اسرائیلی در بین رقیبان!
حمید سوریان پس از این پیروزی تاریخی در مصاحبه‌ای با تلویزیون جمهوری اسلامی شرکت کرد و با پاسخ‌هایش نشان داد که ورزشکاری باهوش است. وی از خانواده و مربی اش که بدون تردید بیشتری تلاش را برای پیروزی‌های وی به خرج داده‌اند نام برد. حمید سوریان با یادآوری کوشش‌های محمد بنا مربی تیم ملی از وی تشکر کرد و با تقدیم مدال خود به مادرش هم از کوشش های مادر و خانواده اش سپاسگزاری کرد و هم راه را برای توطئه‌های امنیتی‌های جمهوری اسلامی بست. این بار امنیتی‌ها نخواهند توانست مدال حمید سوریان را با لطائف الحیل به احمدی نژاد یا به ولی فقیه تقدیم کنند.
 اما ای کاش مجریان تلویزیون جمهوری اسلامی از همکاران اروپائی‌شان یاد می‌گرفتند و پرسش‌های خود را از پیش آماده می‌کردند تا آنچنان پرسش‌های بیموردی ازقهرمانانی مانند حمید سوریان و کیانوش رستمی نکنند.

حمید سوریان، نخستین فرنگی کار طلائی المپیکی ایران!

امید نوروزی دومین فرنگی کار طلائی المپیکی ایران و محمد بنا مربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران

۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

ماه مبارک رمضان


ماه عبادی سیاسی تجاری خوراکی رمضان که رفته بود دوباره برگشت. ماه پر بركت رمضان ماه نعمت و نیکی، ماه خلوص و نیایش و ماه نجات و هدايت انسان‌ها به کمک بسیج، لباس شخصی ها و نیروی انتظامی است.

سعدی شیرازی به مناسبت حلول ماه پر برکت رمضان اخیراً یک شعر سروده است اما چون وزارت ارشاد اسلامی مجوز انتشار آن در ایران را نداده، سعدی شیرازی پس از کلی مراجعه حضوری، نامه نگاری و مکالمه تلفنی بی نتیجه با مسئولین وزارت ارشاد آنرا برای یکی از آشنایانش در تورنتو کانادا فرستاده و این شعر به این ترتیب در اینترنت منتشر شده است:
شنیدم كه نابالغی روزه داشت
به صد محنت آورد روزی به چاشت

به كتابش آن روز سائق نبرد
بزرگ آمدش طاعت از طفل خرد

پدر دیده بوسید و مادر سرش
فشاندند بادام و زر بر سرش

چو بر وی گذر كرد یک نیمه روز
فتاد اندر او ز آتش معده سوز

بدل گفت اگر لقمه چندی خورم
چه داند پدر غیب یا مادرم؟

چو روی پسر در پدر بود و قوم
نهان خورد و پیدا بسر برد صوم

كه داند چو در بند حق نیستی
اگر بی وضو در نماز ایستی؟

پس این پیر ازان طفل نادان ترست
كه از بهر مردم به طاعت درست

كلید در دوزخ است آن نماز
كه در چشم مردم گزاری دراز

اگر جز به حق می‌رود جاده‌ات
در آتش فشانند سجاده‌ات

دو بیت دیگر از شعرهای سعدی شیرازی که وزارت ارشاد هنوز مجوز انتشار آنرا صادر نکرده است:
مسلم كسی را بود روزه داشت
كه درمنده‌ای را دهد نان چاشت

وگرنه چه لازم كه سعیی بری
ز خود بازگیری و هم خود خوری

و این هم شعری که یکی از خویشاوندان گمنام سعدی شیرازی به مناسبت حلول ماه رمضان، ماه صفا و غذا سروده و آنرا بدون نام و نشان شاعر در اینترنت منتشر کرده است:

سحرگاهان به قصد روزه داری
شدم بیدار از خواب و خماری

برایم سفره ای الوان گشودند
به آن هر لحظه ای چیزی فزودند

برنج و مرغ و سوپ و آش رشته
سُس و استیک با نان برشته

خلاصه لقمه‌ای از هر چه دیدم
كمی از این كمی از آن چشیدم

پس از آن ماست را كردم سرازیر
درون معده‌ام با اندكی سیر

و ختم حمله‌ام با یک دو آروغ
بشد اعلام بعد از خوردن دوغ

سپس یک چای دبش قند پهلو
به من دادند با یک دانه لیمو

خلاصه روزه را آغاز كردم
برای اهل خانه ناز كردم

برای اینكه یابم صبر و طاقت
نمودم صبح تا شب استراحت

دو پرس كلّه پاچه با دو كوكا
كمی یخدر بهشت یک خورده حلوا

به افطاری برایم شد فراهم
زدم تو رگ كمی از زولبیا هم

و سی روزی به این منوال طی شد
نفهمیدم چسان آمد و كی شد

به زحمت صبح خود را شام كردم
به خود سازی ولی اقدام كردم

به شعبان من به وزن شصت بودم
به ماه روزه ده كیلو فزودم

اگرچه رد شدم در این عبادت
به خود سازی ولیكن كردم عادت

خدایا ای خدای مهر و ناهید
بده توش و توانی را به "جاوید"

كه گیرد سالیان سال روزه
اگر چه او شود از دم رفوزه

افطاری خواهران. چیز زیادی دیده نمی شود اما زیر این چادرهای سیاه دنیائی از نور و عظمت و عشق و ایمان نهفته است.

دویدن با جوراب یا بدون جوراب روی سفره افطاری، یکی از سرگرمی های جوانان در ماه رمضان.
گوشه ای از مراسم عبادی سیاسی خوراکی ماه رمضان. برادران سمت راست، خواهران سمت چپ، اغلب آنها بیرون از کادر عکس.

دنیائی از خلوص، صفا و غذای نذری در ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی در خیابان بعدی