۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

محسن کدیور و شهامت نقد "خمینی ناموس جمهوری اسلامی"؟

محسن کدیور در مقاله‌ای که به تازگی در جرس٬ جنبش راه سبز منتشر شده است٬ با اشاره به مصادره اموال آیت الله شریعتمداری و ممانعت از دسترسی وی به دارو و درمان و اعزام وی به بیمارستان آنهم در شرایطی که این مرد سالخورده از بیماری کشنده سرطان رنج می‌برده٬ به مظلومیت آیت الله شریعتمداری اشاره کرده است. محسن کدیور با دقت و وسواس برای نام نبردن از "امام خمینی"٬ تنها غیر مستقیم به نقش روح الله خمینی در ظلم و ستمی که به  آیت الله شریعتمداری رفته اشاره کرده است. محسن کدیور که پیوسته خود را یکی از مریدان روح الله خمینی می‌نامیده اکنون با اندکی کنکاش در تاریخ سی و چند ساله جمهوری اسلامی به گوشه بسیار کوچکی از ظلم بی حد و حصری که خمینی و پیروانش به مخالفان و دگراندیشان روا  داشته‌اند پی برده است.
 
اندکی کنکاش در تاریخ جمهوری اسلامی
آخوندی به نام محمد موسوی بجنوردی اندکی بعد در واکنش به مقاله محسن کدیور، خمینی را "ناموس جمهوری اسلامی" خواند. این آخوند در این مقاله که آنهم پس از انتشار در سایت جماران در جرس جنبش راه سبز منتشر شده ادعا کرده است که "امام همواره درباره رعایت حقوق شرعی و انسانی مخالفان سفارش می‌کردند". به یاد بیاوریم که این همان خمینی است که شخصاً حکم اعدام هزاران ایرانی را صادر کرد و با لجبازی، قدرت طلبی و بی لیاقتی خود٬ صدها هزار ایرانی را در جنگ بیهوده‌اش با عراق به کشتن داد و کشور را به نابودی کشاند. وی حتی به نزدیکان خود وی که در به قدرت رسیدنش نقش ایفا کرده بودند نیز رحم نکرد. این همان امام خمینی است که بعدها اذعان کرد به اندازه کافی چوبه دار در میدان‌ها برپا نکرده و مخالفان و دگراندیشان را اعدام نکرده است.

نکته‌ای که محمد موسوی بجنوردی در ادعانامه‌اش بدان اشاره نکرده است، تعریف "حقوق شرعی و انسانی مخالفان" از دیدگاه این حضرات است. شرع مقدس اسلام در بهترین شرایط به مخالفان حق می‌دهد که پیش از مرگ وصیت نامه‌ای از خود برجا نهند و چه بسا محمد موسوی بجنوردی و رهبرش خمینی چنین باور داشته‌اند که آیت الله شریعتمداری به جرم فساد در ارض مستحق اعدام بوده است و آنها به وی رحم کرده و وی را اعدام نکرده‌اند. محسن کدیور باید پی ببرد که اصولاً بحث پیرامون حقوق انسان‌ها با دین سالاران مسلمان بیهوده است. علت آنست که آنها تنها از "حقوق شرعی" سخن می‌گویند و اساساً مفهومی به نام "حقوق بشر" را از بیخ و بن قبول ندارند. محسن کدیور بایستی از خودش بپرسد که آیا فقه و شرع اسلامی اساساً حقوقی برای انسان‌ها قائل است؟

آیات عظام اسلام را بهتر از کدیور درک می‌کنند
محسن کدیور که تا چندی پیش قداست خمینی را غیر قابل تردید می‌دانست اکنون با اندکی کنکاش به نقش خمینی در ظلم اعمال شده به مراجع تقلید شیعه پی برده است. کدیور در مقاله‌اش این پرسش را مطرح می‌کند که آیا به "راستی سیره رسول خدا (ص) و علی مرتضی (ع) با منتقدانش اینگونه بوده است!؟" پاسخ آقای کدیور آنست که آری! سیره رسول خدا و علی مرتضی همین بوده است. خمینی تنها چند جنگ داخلی در کردستان و ترکمن صحرا و یک جنگ خارجی با مجنونی به نام صدام حسین به راه انداخت، در حالی که رسول خدا و علی مرتضی شخصاً در ده‌ها جنگ شرکت کردند و بر اساس روایات اسلامی هزاران نفر را با دستان خودشان کشتند. لذا واقعیت آنست که خامنه‌ای و خمینی در مقام مقایسه با رسول خدا و علی مرتضی بسیار ملایم‌تر بوده‌اند.

از استالین تا کمونیسم٬ از خمینی تا اسلام
محسن کدیور اکنون در بهترین حالت در جائی ایستاده است که کمونیست‌ها در سی چهل سال پیش ایستاده بودند. آنچه که نخست بسیاری کمونیست‌ها را به تأمل واداشت کشتارهای استالین بود اما کمونیست‌هائی که از شهامت و صداقت لازم برخوردار بودند حوزه نقد خود را به کارکرد و کارنامه استالین محدود نکردند و به تدریج نظرات لنین، مائو، مارکس و انگلس را نیز نقد کردند و در نهایت توانستند خود را از کابوس کمونیسم رها کنند. آیا محسن کدیور از شهامت کافی برخوردار است تا بتواند نه تنها نظرات "امام خمینی" و نقش ویرانگر وی در تاریخ معاصر ایران را نقد کند بلکه نقد خود را به تمامی فقه شیعی بسط دهد و بپذیرد که عمده باورهای شیعی و اسلامی بر روایات و احادیثی استوار است که چیزی غیر از اسطوره سازی و داستانپردازی اغراق آمیز نیستند؟ آیا محسن کدیور آنقدر شجاعت و صداقت دارد که اذعان کند بنیادی‌ترین  باورهای اسلامی نه مبتنی بر کلام خدا٬ بلکه متکی است بر داستان‌های مخدوش و متناقضی که انسان‌ها گرد آورده‌اند؟ آیا محسن کدیور و همفکرانش پی خواهند برد که خشونت٬ انحصارطلبی و نفی حقوق دگراندیشان نه در تفسیر خبط و مغلوط این و آن آخوند بلکه در ذات اندیشه اسلامی نهفته است؟

آیا اسلامگرایان خواهند توانست از خشونت فاصله بگیرند؟