۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

فوران خشم مردمی که به ستوه آمده‌اند

تظاهرات عاشورا در تهران

زنان و مردان قهرمان ایران برای گرفتن حقوق مدنی خود مبارزه می‌کنند. ولی فقیه، بسیج، سپاه، امنیتی‌ها و روحانیون دولتی برای حفظ امتیازات و قدرت غصبی خود از به‌کاربردن هیچ خشونتی صرفنظر نمی‌کنند.

۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

آیت‌الله منتظری، مردی که به تقیه پشت کرد

آیت‌الله حسینعلی منتظری، یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان و بنیانگذاران جمهوری اسلامی و از واضعین نظریه ولایت فقیه بود که مشارکت جدی در اقدامات انحصارطلبانه و قلع و قمع‌های نخستین رژیم داشت. وی سپس با صداقت و صراحت از نظرات نادرست پیشین خود فاصله گرفت یا آن نظرات را تعدیل کرد. آقای منتظری با وجود دست یافتن به اجتهاد و رده‌های عالی فقهی فروتنی و ساده زیستی خود را که یادگاری از خاستگاه روستائی وی بود حفظ کرد و بر خلاف بسیاری از مراجع شیعه به قدرت، ثروت‌ افسانه‌ای و اشرافیت روی نیاورد. آقای منتظری با وجود سن بالا و دیدگاه‌های سنتی‌اش، شاید یکی از چند اندک آیت‌اللهی بود که درک کرده بود که دنیای امروز یک "دهکده جهانی" است و در حالیکه روحانیون حکومتی پیوسته از "حقوق بشر" به مانند یک ناسزا یاد کرده‌اند، آقای منتظری تنها مرجع شیعه بود که از انساندوستی و حقوق بشر (هر چند در یک چارچوب محدود اسلامی) سخن می‌گفت.

آقای حسینعلی منتظری از نادر روحانیان برجسته شیعه بود که در عمل نشان داد به برداشت خود از خدا، قرآن، پیامبر اسلام و به اصطلاح عدل علی صمیمانه اعتقاد دارد. شاید به همین دلیل توسط روحانیون قدرت‌طلب و عملگرایی که از دین و اعتقادات دینی مردم استفاده ابزاری می‌کردند از گردونه قدرت خارج شد. آیت الله منتظری به رسم نکوهیده تقیه شیعه پشت کرد و از قدرت سیاسی چشم پوشید. آقای منتظری مرد دسیسه، دودوزه بازی و فرصت‌طلبی نبود. در زمانی که هنوز همه روشنفکران مذهبی در صف دست بوسی خمینی ایستاده بودند، آقای منتظری از کشتار زندانیان سیاسی انتقاد کرد. وی تنها روحانی بلندپایه‌ای بود که با شجاعت از زندانیان سیاسی، دگراندیشان، هم‌میهنان ستمدیده بهائی و دیگر ستمدیدگان دفاع کرد. آقای منتظری از این منظر یک شخصیت استثنائی در روحانیت شیعه است.

در حالیکه روحانیونی مانند علی خامنه‌ای، احمد جنتی و محمد یزدی در عمل نشان داده‌اند که عنوان آیت‌‌الضحّاکی بیشتر زیبنده شان است تا عنوان آیت‌اللهی، آقای منتظری روحانی حقیقتگو، مردمی و صادقی بود که تجلی اعتقاد مؤمنان صادق به اسلام و تشیع بود و اعتبار تازه‌ای به روحانیت شیعه داد. اگر پس از خاتمه غارتگری‌های علی خامنه ای و سقوط قطعی ولایت فقیه همچنان نوعی اعتبار مردمی برای روحانیت شیعه باقی بماند، به لطف صداقت و حقگوئی افرادی مانند آقای منتظری خواهد بود. آقای منتظری نامی نیکو از خود در تاریخ معاصر ایران به جا خواهد ‌گذارد.

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

آخرین ترفندهای نظام، یک عکس و یک نامه

اتاق‌های فکر ولایت فقیه و سپاه تاکنون در مهارکردن موج‌های اعتراضی مردم ناتوان بوده‌اند. اعمال خشونت و کشتار معترضان باعث افشا شدن چهره نظام شد و دامنه اعتراضات را گسترده‌تر از پیش کرد. آخرین ترفندهای نظام جعل یک نامه‌ از سوی گروهی از ارتشیان و دیگری ادعای پاره کردن عکس خمینی است. اینها آخرین ترفندهای نظام برای مهار بحران گسترده در کشور است.

جمهوری اسلامی در ایجاد و مدیریت بحران‌های هدایت شده ید طولائی دارد. حمله به سفارت آمریکا، ادامه بیمورد جنگ، فتوای قتل سلمان رشدی و صدها بحران کوچک و بزرگ دیگر از جمله بحران‌های هدایت شده‌ای بوده‌اند که نظام با بهره‌گیری از آنها توجه عموم را از مسائل اصلی به مسائل فرعی منعطف کرده است.

کارکردِ نامه جعلی منتسب به ارتش، وادارکردن ارتش برای تبری جستن از اصلاح طلبان و معترضان و نیز تلاشی برای تشدید کنترل سپاه و بسیج بر ارتش است. ادعای پاره کردن عکس خمینی نیز ترفندی است برای بدست گرفتن ابتکار عمل و جهت دادن رویدادها در مسیر مورد نظر حاکمان جمهوری اسلامی. گوئی پاره کردن عکس یک مرده از ضرب و جرح، به زندان انداختن، تجاوز و کشتار جوانان، اقتصاد بیمار، محیط زیست فاجعه بار و دیپلماسی منزوی و مفلوک جمهوری اسلامی مهم‌تر است، اما آرایش نیروها در ایران چنان است که در پی کارزار گسترده رسانه‌های دولتی، گروه‌های گوناگون از بسیجی‌ها، مسجدی‌ها، طلاب و بازاری‌ها گرفته تا کارمندان بانک‌ها و دانش‌آموزانی که سال‌ها پس از مرگ خمینی به دنیا ‌آمده‌اند، به این و آن نمایش تبلیغاتی کشانده خواهند و شعارهای مداحان و شعاردهندگان حرفه‌ای را تکرار خواهند کرد. پیامدهای سیاسی این ترفندها به تعادل نیروها در کشور بستگی دارد اما بدون تردید مشمئزکننده‌ترین پیامد این نمایشات براه افتادن موج تازه‌ای از ظاهرسازی و ریاکاری در کشور خواهد بود.

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

کاریکاتور، طنز و بسیاری مطالب دیگر

درباره به امانت گرفتن منشور کورش بزرگ


دانشجوی بسیجی


کاریکاتور، طنز و بسیاری مطالب دیگر در وبلاگ عبدالقادر بلوچ.

بسیجی واقعی، سرباز امام زمان

بسیجی واقعی: خامنه ای و احمدی نژاد

بسیجیان، سربازان گمنام امام زمان در حال حمله به دانشگاه تهران!

تصویری دیگر از حمله بسیج به دانشگاه تهران!

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

من مجید توکلی هستم!


خبرگزاری فارس و روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران با انتشار چند عکس از مجید توکلی، دانشجوی بازداشت شده در جریان روز دانشجو ادعا کرده‌اند که وی قصد داشته با پوشاک مبدل زنانه فرار کند. ادعاهای گوناگونی درباره چگونگی دستگیری مجید توکلی بیان شده است. عده ای از یاران مجید توکلی می‌گویند وی بدون پوشاک مبدل و با ضرب و شتم شدید مأموران امنیتی دستگیر شده و پس از دستگیری به او پوشاک زنانه پوشانده‌اند و برخی نیز می‌گویند که این عکس‌ها تازه‌ترین محصولات فوتوشاپی دولت اند.

مجید توکلی از فعالان شناخته شده دانشجوئی است که همانند بسیاری از دیگر دانشجویان مبارز طعم اخراج، دستگیری و زندان جمهوری اسلامی را چشیده است اما به مبارزه‌اش در راه آزادی ادامه داه است. به نظر می‌رسد که سخنرانی مجید توکلی در روز ۱۶ آذر و انتقادات او از علی خامنه‌‌ا‌ی علت اصلی دستگیری وی و تلاش برای بدنام کردن وی باشد. صرفنظر از آنکه مجید توکلی در هنگام دستگیری پوشاک مبدل به تن داشته یا نه چند نکته در این میان حائز اهمیت است.

توهین به زنان ایران و ضعیفه انگاری

نخست آنکه چنین پوشاکی بیش از آنکه یک پوشاک زنانه باشد، پوشاکی است که رژیم جمهوری اسلامی به میلیون‌ها زن ایرانی تحمیل کرده است. چه بسا اینچنین استفاده ابزاری رژیم از حجاب یا پوشش اسلامی باعث ‌شود که بحث کراهت حجاب اجباری دوباره مطرح شود. دیگر آنکه رژیم ولایت فقیه با انتشار عکس‌هائی از مجید توکلی با پوشاک زنانه و به کاربردن لحن تحقیرآمیز در این خبرپراکنی آشکارا نشان می‌دهد که خود چه دید ضعیفه انگاری و تحقیرآمیزی نسبت به زنان دارد. آنان فرض بر این دارند که هرآنچه زنانه است بایستی مایه حقارت باشد. آنکه به برابری بین زن و مرد معتقد است و به زنان شجاع و مبارز ایرانی افتخار می‌کند، نسبت دادن یک مرد به زنان یا رفتاری زنانه را اصلاً مایه ننگ نمی‌داند. آنچه بیش از هر چیزی مایه ننگ و سرافکندگی است، رفتار توهین‌آمیز و خشونت‌بار مأموران بسیج و سپاه با زنان و دختران بیدفاعی است که با تظاهرات آرام خیابانی حقوق خود را مطالبه می‌کنند.

همانگونه که کشتن ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی و دهها تن از دیگر جوانان معترض به روند فرسایش و فروپاشی جمهوری اسلامی شتاب داده است، تلاش برای توهین و تحقیر فعالان جنبش سبز آزادیخواهی مردم ایران نیز قهرمانان جدیدی پدید می‌آورد به تضعیف بیش از پیش نظام ولایت فقیه می‌انجامد. موج گسترده همبستگی با مجید توکلی پیآمد تلاش نظام ولایت فقیه برای توهین و تحقیر زنان و مردان مبارز ایرانی است.

همه ندائیم! همه سهرابیم! همه مجیدیم!


احمد زیدآبادی را آزاد کنید!


احمد زیدآبادی روزنامه‌نگار، تحلیلگر سیاسی و دبیرکل سازمان دانش‌آموختگان ایران (ادوار تحکیم) در ۳۱ خرداد، اندکی پس از اعلام نتایج دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری در ايران توسط نيروهای امنيتی در بیرون از خانه خود دستگیر و ربوده شد. همسر احمد زیدآبادی خانم مهدیه محمدی پس از پیگیری‌های بی‌وقفه بالاخره پی برد که احمد زیدآبادی پس از ۳۵ روز زندان انفرادی همچنان در اوین است.

احمد زیدآبادی پیش از این نیز در سال ۱۳۷۹ به جرم تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه نظام ۱۳ ماه را در زندان جمهوری اسلامی گذرانده بود. احمد زیدآبادی برخلاف بسیاری از اصلاح طلبان که کم و بیش نقطه‌‌های تاریک یا منفی در پرونده سیاسی خود دارند، یکی از شریف‌ترین طرفداران تغییرات در ایران است. احمد زیدآبادی انسان پاک‌، آزاده و شجاعی است که در نوشته‌های هوشمندانه خود پیوسته جنبه میانه‌روی و انصاف را رعایت کرده و از هرگونه تندروی پرهیز ‌کرده است.

احمد زیدآبادی که به نظر می‌رسد مهم ترین گناهش نامه سرگشاده‌ای خطاب به علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی باشد، اخیراً از سوی دادگاه ولی فقیه به ۶ سال زندان، ۵ سال تبعید در گناباد و محرومیت مادام‌العمر از فعالیت‌های سیاسی، شرکت در احزاب، هواداری، مصاحبه، سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی محکوم شده است.

این حکم ظالمانه بیش از هر چیز نشاندهنده خواری و درماندگی علی خامنه‌ای و همدستان سپاهی امنیتی وی است که با سوء استفاده از باورهای دینی مردم، جهل، خرافات، ستم و ریاکاری را در این کشور رواج داده‌اند. امواج دستگیری و شکنجه آزادیخواهان ایرانی که در سی و یک سال پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی پیوسته در جریان بوده است، پس از انتخابات ریاست جمهوری شدت گرفته است، اما بازداشت، شکنجه و کشتار فرزندان آزاده ایران هم چهره واقعی این رژیم را افشا می‌کند و هم قهرمانان و اسطوره‌هائی پدید می‌آورد که مبارزه مردم علیه استبداد و خرافات را اعتلا خواهد داد.

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

آمریکا، جنبش سبز و سمت و سوی جمهوری اسلامی

شيرين عبادی، حقوقدان و برنده جايزه صلح نوبل اخیراً در گفتگوئی با خبرگزاری رويترز ضمن انتقاد از دولت آمريکا گفت واشنگتن به اميد امتياز گرفتن از تهران در ارتباط با پرونده هسته‌ای ايران بر سرکوب مردم در ايران چشم بسته است. محسن کدیور، روحانی و دینپژوه و از پشتیبانان میر حسین موسوی نیز با اشاره به بی‌توجهی دولت آمريکا به مسائلی مانند دمکراسی و وضعیت حقوق بشر در ایران و تمرکز بر برنامه اتمی جمهوری اسلامی، از سیاست دولت آمریکا انتقاد کرد. اندکی پیش از آن، عطاالله مهاجرانی، مشاور مهدی کروبی کاندیدای اصلاح‌طلب، در انستیتو واشنگتن در کنار بسیاری سخنان سنجیده، سخن دیگری گفت با این مضمون: "جنبش سبز از آمریکا، غرب و دیگران هیچ انتظاری ندارد".

روز سه‌شنبه ۱۲ آبان، یک روز پیش از سی‌امین سالگرد تصرف سفارت آمریکا، علی خامنه‌ای در یک سخنرانی خطاب به دانشجویان گفت: "ما مذاکره‌ای که توسط آمریکا از پیش تعیین شده باشد را نمی خواهیم". وی در ادامه گفت: "گفتگویی این‌چنینی، شبیه رابطه گرگ و میش است و ما خواستار آن نیستیم". وی با اشاره به پیغام‌های پی‌در‌پی شفاهی و کتبی باراک اوباما و دعوت به مذاکره بین دو دولت ایران و آمریکا گفت: "زمانی که آمریکا از روحیه استکباری و دخالت‌های بی‌جا در امور ملت‌ها دست بردارد، برای ما دولتی همانند سایر دولت‌ها خواهد بود". پس از رد پیشنهاد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و کشورهای پنج به علاوه یک در خصوص انتقال بخش عمده اورانیوم غنی شده ایران به روسیه و سپس به فرانسه، خامنه‌ای اینبار اصل مذاکره مستقیم و بهبود مناسبات با آمریکا را رد کرد.

روز چهارشنبه ۱۳ آبان، یک روز پس از سخنرانی ضد آمریکائی خامنه‌ای و درست همزمان با سرکوب خشونت‌بار معترضان در خیابان‌های تهران و دیگر شهرهای ایران، باراک اوباما ، بی اعتنا به پاسخ رد خامنه‌ای، در پیام تازه‌ای به مناسبت سی‌امین سالگرد تصرف سفارت آمریکا در تهران یکبار دیگر "خواستار برقراری روابط با جمهوری اسلامی ایران" شد. باراک اوباما وعده ‌داد که "راه به سوی مناسبات موفقیت‌آمیزتر و ثمربخش‌تری با جامعه بین‌المللی به روی ایران باز است، به شرط آنکه ایران به "الزامات بین المللی خود عمل کند".

همانروز گروهی در تظاهرات خیابانی ۱۳ آبان در شهرهای ایران فریاد برآوردند: "باراک حسین اوباما! یا با اونا یا با ما!". باراک اوباما و دولت او اما در شرایط کنونی راه مذاکره و معامله با رژیم جمهوری اسلامی را برگزیده‌اند. باراک اوباما و دولت آمریکا با صراحت و پیگیری پیشنهاد مذاکره و همکاری به دولت جمهوری اسلامی ایران را می‌دهند و همزمان تنها به "ابراز نگرانی نسبت به اعمال خشونت به معترضان" بسنده می‌کنند. فشار افکار عمومی کشورهای غربی و واکنش آنان نسبت به خشونت نیروهای دولتی علیه معترضان در ایران هنوز به آن حد نرسیده است که مانع گسترش مناسبات دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی باشد. ادامه حضور گسترده نیروهای آمریکا و دیگر کشورهای غربی در عراق و افغانستان می‌تواند دشواری‌های روزافزونی برای این دولت‌ها در پی داشته باشد. همه شواهد حاکی از آنست که آمریکا در شرایط کنونی قصد و امکان حمله نظامی به ایران را ندارد. از اینرو مذاکره تنها گزینه‌ا‌ی است که برای آمریکا باقی می‌ماند. آمریکا در راستای این سیاست از پشتیبانی نمادین از جنبش اعتراضی مردم ایران و ابراز نگرانی از اعمال خشونت نسبت به معترضان فراتر نخواهد رفت.

واکنشی فراتر از ابراز همدردی نمادین با جنبش اعتراضی مردم ایران از سوی آمریکا و دیگر قدرت‌های غربی مستلزم گسترش بیش از پیش این اعتراضات، اعتصابات سراسری، ایجاد شکاف بارز در نیروهای مسلح ایران و آشکار شدن نشانه‌های جدی سقوط رژیم حاکم بر ایران است. تا فراهم آمدن این شرایط، دولت آمریکا کوشش خواهد کرد تا در راستای هدف‌های سیاسی خود با رژیم ایران به گفتگو بنشیند. دولت باراک اوباما کوشش دارد تا از راه مذاکره و همکاری با رژیم ایران کم و بیش به همان هدف‌هائی دست یابد که دولت جرج دبلیو بوش با سیاست تهاجمی خویش در دست یافتن بدانها ناکام ماند. ظاهراً ‌آمریکا مایل به منزوی‌کردن احمدی‌نژاد است اما مانعی برای نامه‌نگاری و مذاکره با ولی فقیه و سپاه پاسداران نمی‌بیند.

کشورهای غربی هم اکنون مذاکره با حاکمان کنونی ایران را بر حمایت از جنبش سبز که از دیدگاه آنان هنوز دستاوردهای چشمگیری نداشته و رهبران آن نیز هر لحظه در خطر دستگیری هستند ترجیح می‌دهند. حمایت عملی دولت‌های غربی از جنبش سبز مردم ایران در آینده نیز از جمله مستلزم تعهدات گسترده و جدی رهبران جنبش سبز به غرب خواهد بود، تعهدات و امتیازاتی از آنگونه که دولت کنونی عراق به آمریکا و دیگر کشورهای غربی داده است، تعهداتی که الزاماً همگی به سود مردم ایران نخواهند بود. غرب فراموش نکرده است که خمینی و اطرافیانش در پاریس و در آستانه سقوط رژیم شاهنشاهی، در دیدارهای حضوری و پیام‌های کتبی خود وعده مناسبات دوستانه و سازنده با غرب را دادند اما پس از به قدرت رسیدن در جهتی دیگر اقدام کردند که نه مستقیماً به سود کشورهای غربی و نه لزوماً به سود مردم ایران بوده است.

گستردگی اعتراضات در ایران باعث خواهد شد تا حاکمیت جمهوری اسلامی برای بقای خویش آمادگی بیشتری برای دادن امتیاز به کشورهای خارجی داشته باشد. حاکمان ایران در عین حال می‌دانند که وجود يک دشمن خارجی و انتساب مخالفت‌ها و اعتراضات داخلی به اين دشمن خارجی زمينه را برای سرکوب مخالفان فراهم می‌کند. آنان در سی سال گذشته به همین سیاق همه غیرخودی‌ها را حذف و سرکوب کرده‌اند. حاکمیت جمهوری اسلامی نه قصد حل و فصل بنیادی مشکلات خود با آمريکا را دارد و نه در صدد تشنج‌زدائی در عرصه سیاست خارجی است. حاکمیت جمهوری اسلامی کوشش خواهد کرد تا همانند سال‌های پیش صرفاً خود را از زیر ضربه‌های مهلک آمريکا و هم‌پیمانان آن خارج سازد و فشار موجود بر خود را کاهش دهد. حاکمیت جمهوری اسلامی بارها نشان داده است که آماده است در این راستا و با هدف ابقای خود امتیازهای مقطعی به آمريکا و هم‌پیمانان آن و حتی کشورهائی مانند ترکیه بدهد. در عین حال هرگونه سازشی با آمریکا و هم‌پیمانان آن سرکوب شدیدتر و بی‌پرواتر اعتراضات داخلی را در پی خواهد داشت.

حاکمیت جمهوری اسلامی همزمان با سرکوب خشن و بی‌پروای مخالفان و معترضان، کوشش خود را در راستای وابسته کردن برخی قشرهای اجتماعی به خود (از جمله با هدفمند کردن یارانه‌ها) و تضعیف قشرها و طبقه‌های اجتماعی غیر وابسته به خود شدت داده است تا به این ترتیب زمینه برای هرگونه تغییر رژیم از میان برداشته شود. الگوی ولی فقیه و سپاه پاسداران نه نمونه شوروی بلکه الگوئی مشابه نمونه عراقِ صدام حسین است. صدام حسین با به عاریه گرفتن ایدئولوژی بعثی آنرا به تدریج از محتوای خود تهی کرد و با تکیه به بخش‌های اندکی از جمعیت سنی کشور، با اعمال سرکوب خشونت بار در درون مرزها و دادن امتیازهای سودآور به کشورهای بزرگ توانست سال‌ها قدرت خود را حفط کند. ژست‌های ضد اسرائیلی صدام حسین یکی از عناصر ضروری این سیاست و یکی از جاذبه‌های آن سیاست برای توده‌های عرب بود، پرچمی که اکنون در دست احمدی‌نژاد و همقطاران اوست.

رهبران آمریکا و دیگر کشورهای آزاد و دمکراتیک جهان در راستای پاسداری از منافع ملی خود پیوسته آماده بوده‌اند با رژیم‌های استبدادی مراوده داشته باشند اما نمی‌توان و نبایستی از اثر و نفوذ افکار عمومی کشورهای آزاد و دمکراتیک در تعیین مشی سیاسی دولت‌ها غافل بود. در این راستا می‌توان به یقین اذعان کرد که گفته عطاالله مهاجرانی "جنبش سبز از آمریکا، غرب و دیگران هیچ انتظاری ندارد" بخردانه نیست. انتقاداتی از نوع آنچه که شیرین عبادی و محسن کدیور ابراز داشته‌اند را باید بخشی از کوشش مردم مبارز ایران برای جلب پشتیبانی بین المللی تلقی کرد اما در عین حال باید توجه داشت که انتظارات جنبش آزادیخواهی مردم ایران از حمایت دولت آمریکا بایستی محدود باشد.

گفته های عطاالله مهاجرانی و برخی از دیگر شخصیت‌های سبز نشان می‌‌دهد که جامعه ایران و جنبش سبز مردم ایران نیازمند دیدگاهی نو به مناسبات بین‌المللی هستند. هیچ جنبش آزادیخواهانه‌ای از همبستگی بین‌المللی بی نیاز نیست. ما می‌توانیم از تجربه کنگره ملی آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا و سنديکای همبستگی لهستان به رهبری لخ والسا درس بگیریم و ضمن حفظ غرور ملی و تاریخی خود، با فرستادن پیام صلح و دوستی به مردم جهان از حمایت معنوی جهانیان برخوردار شویم. سران جمهوری اسلامی که خود پیوندهای گسترده آشکار و پنهانی در آنسوی مرزها دارند و منافع گروه‌ها و گروهک‌های شیعه در این و آن کشور را بر منافع مردم ایران ترجیح می‌دهند، پیوسته با ادعای وابستگی گروه‌های اپوزیسیون ایرانی به خارج، این گروه‌ها را سرکوب کرده‌اند. اما ما نمی‌توانیم و نبایستی خود را از یاری و همبستگی نیروهای آزادیخواه در سراسر جهان بی‌نیاز بدانیم.


۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

هنرمندان آزاده و والای کشورمان را پاس بداریم!

عباس کیارستمی

درباره نامه بهمن قبادی به عباس کیارستمی

بهمن قبادی کارگردان سینما در نامه سرگشاده‌ای به عباس کیارستمی کارگردان نامدار با عنوان "چگونه می‌توانیم آسوده بخوابیم؟" انتقادات و گله‌هائی را متوجه عباس کیارستمی کرده است. این نامه که با ارج نهادن به جایگاه والای عباس کیارستمی آغاز می‌شود، در میانه و انتها تندتر می‌شود و با واژه‌های "شرف و عزت و افتخار، همراهی با مردم و همراهی نکردن با مخالفان مردم است" پایان می‌یابد.

این نارواست که یکی از هنرمندان ما اینچنین به هنرمند دیگری می‌تازد و از او می‌خواهد یا توقع دارد که یا زنگی زنگ باشد و یا رومی روم. این نحوه برخورد در جامعه ایران تازگی ندارد. در دوران شاهنشاهی نیز اینجا و آنجا گلایه و انتقاد وجود داشت و هرازگاهی این شاعر و آن هنرمند متهم به "سکوت و محافظه کاری" می‌شد. من دقیقاً نمی‌دانم ریشه این طرز تفکر چیست. شاید روحیه شهادت طلبی و تربیت و تفکر اسلامی و شیعی حاکم بر فرهنگ ما در این زمینه بی‌تأثیر نباشد. بگذاریم روانشناسان اجتماعی و دیگر اندیشمندان پیرامون این خلق و خوی ما ایرانی‌ها تأمل و تفحص کنند.

اکنون چندی است که کارگردان عزیزمان بهمن قبادی از سر ناچاری در غربت به سر می‌برد و چه بسا در این مدت کوتاه پی برده باشد که آن دسته از اهل ادب و هنر در اروپا که با جامعه، ادب و هنر ایران آشنائی دارند، معتقدند که ادبیات و هنر ایران سرتاسر سیاسی است و سرشار است از موضعگیری‌های به‌جا و نا‌به‌جای سیاسی و اجتماعی، چیزی که البته آنان همیشه مثبت ارزیابی نمی‌کنند. واقعیت هم آنست که شوربختانه همه چیز در ایرانِ سیاست‌زده ما سیاسی است. از شعر، رمان، نقاشی و سینما گرفته تا ورزش و مذهب ما همگی سیاسی یا سیاست‌زده شده‌اند.

حاکمانی که ستم و جهل و خرافات را رواج می‌دهند از همه مردم توقع اطاعت محض دارند و کوشش دارند تا همه روزنه‌های بروز اراده فردی و ذوق هنری را مسدود کنند. در کشور امام زمان و ولی فقیه که میدان برای نوحه‌خوانان و رمالان باز است جائی برای هنر و ادب مستقل نیست. آنجا است که صرفِ وجود و بروز هنر مستقل سیاسی می‌شود. هنر مستقل و هنرمند آزاده در ایران امروز سیاسی هستند، گذشته از آنکه چه پیامی در آثار هنری خود دارند. در کشور امام زمان و ولی فقیه "هنر برای هنر" هم سیاسی است زیرا حاکمان با فردیت و فردباوری که لازمه آفرینش هنری است دشمنی دارند. صدام حسین و ایادی وی هنر را تا حد نقاشی پرتره‌های رتوش شده از چهره " قائد اعظم" تنزل دادند. نگاه احمدی‌نژادها، شریعتمداری‌ها و صفارهرندی‌ها به هنر نیز چندان از نگاه همتایان عراقی‌شان فراتر نمی‌رود.

آنهائی که به اصطلاح چند پیراهن بیشتر پاره کرده‌اند می‌دانند که صرفِ بودن هنر مستقل و هنرمندان آزاده در کشوری که حاکمانش هنرستیزند، باارزش است. این رژیمی است که هنرمندان و نویسندگان ما را می‌کشد یا به کشتن می‌دهد. به یاد بیاوریم که در چکوسلواکی سابق هم افرادی به نویسنده و نمایشنامه نویس آزاده، واسلاو هاول خرده می‌گرفتند که گویا او با صراحت در برابر دولت موضعگیری نمی‌کند. بعدها همه شاهد بودیم که واسلاو هاول چه تأثیری بر تاریخ کشور خود گذارد.

عملیبات انتحاری هنرمندان؟
هنرمند نامدار محمدرضا شجریان با موضعگیری شجاعانه خود پس از انتخابات ریاست جمهوری کمک بزرگی به جنبش آزادیخواهی مردم ایران کرد. همین شجریان چند سال پیش به ناروا از سوی گروهی به سازش با زژیم اسلامی متهم شده بود. این نه بخردانه است و نه زیبنده که همه هنرمندان ما، هم آنان که مانند محمدرضا شجریان کم و بیش از یک حاشیه امنیت برخوردارند و هم آنان که بیشتر زیر تیغ استبدادِ ایادی ولی فقیه هستند، با "عملیات انتحاری" امکان کار و فعالیت هنری را از دست بدهند.

در اینجا قصد این نیست که آثار سینمائی و هنری عباس کیارستمی یا دیگر هنرمندان مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد. اما به یاد بیاوریم که در سال‌های سیاه نه چندان دور که جهانیان ایران و ایرانی را با فتوای قتل سلمان رشدی می‌شناختند، عباس کیارستمی با حضور در جشنواره‌های بین‌المللی و نمایش افتخارآمیز آثارش، چهره دگرگونی از ایران به نمایش گذارد و باعث غرور ما ایرانی‌ها شد. عباس کیارستمی و بسیاری از هنرمندان و نویسندگان پیشکسوت و آزاده در سال‌های سیاه جنگ، کشتار و ترور نشان دادند که می‌توان در خفقان و سانسور هم نوشت و می‌توان با امکانات اندک فیلم ساخت و موفق شد. خوانندگان و نوازندگانی که در سی سال گذشته در معرض انواع کارشکنی‏ها بوده‏اند با کوشش خود توانسته‏اند از موسیقی ایرانی پاسداری کنند و آنرا رواج دهند. هنرمندان و نویسندگان آزاده ایران با کوشش هوشمندانه خود اخگر هنر و ادب ایرانی را فروزان نگاه داشته‌اند. آنان الهام‌بخش هزاران هنرمند و نویسنده جوان بوده‌اند. این خدمت بزرگ هنرمندان آزاده و والای کشورمان را پاس بداریم!

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

سفرهای احمدی‌نژاد به نیویورک - سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ

محمود احمدی‌نژاد نشان داده است که علاقه ویژه‌ای به سفر به نیویورک و شرکت در نشست عمومی سازمان ملل دارد. وی پس از نخستین دیدار از نیویورک و شرکت در نشست عمومی سازمان ملل به دیدار جوادی آملی شتافت و ‌گفت که هاله نوری در مدت سخنرانی دور وی را گرفته بود. احمدی‌نژاد و هواداران او در رسانه‌های حکومتی بارها از دستاوردهای سفرهای وی سخن ‌رانده‌اند.

امسال بسیاری از نمایندگان و سران کشورهای جهان به محض آغاز سخنرانی احمدی‌نژاد در شصت و چهارمین نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک، سالن را ترک کردند. احمدی‌نژاد در آن سخنرانی گفت "بايد وضع جهان اصلاح شود". او درباره "تغییر ساختار سازمان ملل" نیز سخن راند و برای "اداره جهان" یا دستکم "مشارکت در اداره جهان" ابراز آمادگی کرد. احمدی‌نژاد هنگام بازگشت به تهران، در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال تنی چند از هواداران خود قرار گرفت و "دستاوردهای سفر را بسيار خوب" ارزيابی کرد. وی افزود: "جمهوری اسلامی ايران به اهداف خود در اين سفر دست يافت".

سپاه و دیگر هواداران احمدی‌نژاد در رسانه‌های دولتی و منبرهای نماز جمعه نیز چنین وانمود کردند که گویا سفر وی به نیویورک و شرکت در نشست عمومی سازمان ملل یک پیروزی بزرگ برای ایران اسلامی و موجب عزت ملت ایران بوده است. خامنه‌ای، سپاه و کیهان از موضع احمدی‌نژاد حمایت می‌کنند و سخنرانی وی را پیروزی بزرگی برای نظام ولایت فقیه می‌دانند.

احمد جنتی از حامیان سپاه، خامنه‌ای و احمدی‌نژاد، در نماز جمعه هفته گذشته لافزنی‌ها را تعمیم داد و با اشاره به مذاکرات هسته‌ای ژنو اظهار داشت که در این مذاکرات، نماینده آمریکا سرانجام پس از سه بار پیشنهادِ صحبت با سعید جلیلی نماینده ایران، و رد آن از سوی جلیلی، بالاخره موفق می‌شود خود را در کنار صندلی جلیلی جا دهد و گفتگوی کوتاهی با او انجام دهد. به ادعای احمد جنتی، جلیلی هم با پاسخ‌های دندانشکن به نماینده آمریکا، باعث سرافکندگی وی شده است.

لافزنی‌ها و گزافه‌گوئی‌های سپاه و سران حکومت اسلامی و هواداران آنان درباره اقتدار، دستاوردها و پیروزی‌های این رژیم و ناهمخوانی این ادعاها با واقعیت‌های موجود، یادآور لافزنی‌های درباریان و شاهان قاجار است. محمد علی سیاح محلاتی، مشهور به حاج سیاح در کتاب خاطرات حاج سیاح از جمله به سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ اشاره دارد و چنین می‌نویسد:

دفعه دویم ورود به طهران: (محرم ۱۲٩۶ قمری – دی ۱۲۵۷ شمسی)
شاه چهاردهم فروردین ۱۲۵۷ شمسی بسفر فرنگ روانه شده و [...] در بیستم دیماه ۱۲۵۷ شمسی وارد گردیده بود. امید من آن بود که شاه فرنگستان و عدل و انتظام امور دول و ترقیات ملل را دیده و اقتدار آنان را ملاحظه کرده البته هنگام مراجعت در ایران اقدام مفیدی خواهد کرد و آینده تاریک ایران را مبدل بروشنائی خواهد نمود، لکن دیدم باز وضع همان است بلکه از اول مردم نادان ایران را معتقد کرده بودند که سفر شاه بفرنگ برای ترویج دین اسلام و اصلاح با دول است! حمقاء بیخبر ایران که جز نام ایران از عالم فقط اسم روس و عثمانی و انگلیس را شنیده بودند اینان را چنین معتقد کرده بودند که
در عالم مقتدرتر از ایران و پادشاهی بزرگتر از ناصرالدین شاه وجود ندارد! بلی معروف بود از قوت اسلام تمام دولتها می لرزند و اسلام هم یعنی ایران! بیچاره مردم ایران را عمداً باین درجه جاهل کرده اند.

کرورها پول ایران را بردند در خارجه به عیش و نوش و تماشا و خرید تجملات آدم فریب بیجا صرف کردند و ابداً در مقابل این همه پول لامحاله کارخانه تفنگ و فشنگ سازی یا کاغذ و کبریت سازی و شمع ریزی هم در ایران دایر نکردند. بدبختی در این است که اگر ناصرالدین شاه هم میل میکرد که یک سنگ نظم و ترقی در ایران بگذرد قطعاً امرائی که عادت بخوردن خون مردم کرده بودند و ملاهائیکه اقتدار و نفوذ خود را در بی قانونی و خودسری می دیدند آنان هزار مانع می تراشیدند و اینان شمشیر تکفیر می کشیدند. از همه بدتر اینکه پیش از اینکه شاه بفرنگستان رود و راه مراوده ایرانیان بخارج و خارج بایران باین درجه باز شود، باز ایران را بملاحظه تاریخ قدیم، در خارج وقعی و وزنی بود.

[...] بالکلیه ایران در انظار خارجه موهون و ایرانی بدبخت از وحشیان و جاهلان ملل عالم بشمار آمد. افسوس! در وقتیکه ملل عالم برقابت هم در میدان ترقی و تکمیل حیات ده اسبه می تاختند تمام بزرگان ایران پرده بر روی چشم مردم بیچاره انداختند که چیزی نبینند و نشنوند و تسلیم محض باشند. بلی! می گفتند: "سلاطین عالم در یک مجلس جمع بودند ناصرالدین شاه بزرگتر از همه و شاهنشاه و مقدم بر همه بوده است!" افسوس! روس هم جلو افکار را گرفت، ایران بیچاره دولت روس را دوست خود گمان میکرد با اینکه دولت روس از زمان پطر کبیر بمقدمات محو ایران بلکه اضمحلال و امام مملکت اسلام مشغول است.

بالجمله زمستان را در طهران گذراندم. درباریان مشغول بودند هر دسته بنقض کار دسته دیگر و هر یک بنحوی تحصیل تقرب در نزد شاه میکردند و برای اقتدار و دخل، رشوه و تقدیم در کار و تدلیس و دروغ را رواج بازار میساختند ابداً کسی را ندیدم بیک کلمه دلسوزی بحال رعایا کند یا نظری بآینده اوضاع ایران بیفکند. عجبا! یک ملت و پایتخت یک دولت یکنفر از جغرافی عالم و احوال بنی آدم و ترقیات امم خبر ندارد، یک روزنامه نیست که مردم را آگاه کند، یک نفر آزاد نیست در خیر عموم حرف زند، یک نفر نیست بی تملق و مداهنه و ملاحظه باشد. واقعاً کسیکه اوضاع مملکت رادیده در چنین جائی زندگانی بر او ناگوار است. بهر حال مردم باز بهمان طور که بودند مشغول کار خویش هستند.

(صفحه ۱٩٩ تا صفحه ۲۰۱ )

حاج سیاح در جای دیگری چنین می‌‌نویسد:
بعضی [...] مردم را خر نموده گاهی گفتند: "ناصرالدین شاه چون شاهنشاه کل سلاطین عالم بوده بر همه مقدم حرکت کرده!". گاهی گفتند: "شاه رفت میان تمام دول را اصلاح کرد!". بعضی می گفتند: "چون او پادشاه اسلام است و قوت اسلام همه دول را تضعیف میکند از این بابت شاهان دنیا خواسته اند مهمان ایشان شود و بایشان امان دهد!"
(صفحه ۵۰۶)

خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، به کوشش حمید سیاح و به تصحیح سیف الله گلکار.
موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران ۲۵۳۶

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

دوخراسانی، سیما بینا و محمود دولت‌آبادی


تصویر زیبائی از سیما بینا، گردآورنده و خواننده ترانه‌ها و آوازهای محلی و محمود دولت‌آبادی نویسنده بزرگ معاصر و آفریننده گاواره‌بان، جای خالی سلوچ، لایه‌های بیابانی، کلیدر و بسیاری آثار باارزش دیگر. رمان کلنل محمود دولت‌آبادی دیروز در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به زبان آلمانی منتشر شد. مشتاقانه در انتظار نسخه فارسی کلنل!

این عکس را در آدرس اصلی آن نیز می‌‌توان دید. آدرس :
ishutt's weblog منصور حق‌گو

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

جایزه صلح نوبل برای علی خامنه‌‌ای


جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰٩ به رئیس جمهور آمریکا باراک اوباما تعلق گرفت. کميته جايزه صلح نوبل در اسلو پیشتر نیز این رویه را به کار بسته و به امید ترغیب سیاستمداران به اقدامات بزرگتر، جایزه صلح نوبل را به آنان اعطا کرده است. اما اعطای جایزه صلح نوبل به یاسر عرفات، شیمون پرز و اسحاق رابین به صلح بین اسرائیل و فلسطین نیانجامید. اکنون باید دید که آیا باراک اوباما قادر خواهد بود یک تنه در برابر جنگدوستان جمهوریخواه، اسرائیل دوستانِ آمریکائی و دولت اسرائیل پایداری کند و مانع حمله نظامی احتمالی به ایران شود. آیا اوباما خواهد توانست اوضاع را در عراق و افغانستان به سوی آرامش ببرد و آیا او خواهد توانست یک صلح عادلانه و پایدار بین اسرائیل و فلسطینی‌ها ایجاد کند؟

این روزها که همچنان بحث اعطای جایزه صلح نوبل به باراک اوباما گرم است به یاد گفتگوهایی افتادم که دو سه روز پیش و پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران با "قاسم" یکی از جوانان منتقد رژیم ایران که برای سفری کوتاه به خارج آمده بود، داشتم. "قاسم" که هنوز خود را "بچه شیعه" می‌نامد، از طرفداران سرسخت رژیم بوده است اما اکنون از رژیم کنده است، به یک منتقد سرسخت رژیم مبدل شده و مناسبات تنگاتنگی با فعالان سیاسی مخالف و منتقدان رژیم در ایران دارد.

گفتگوی ما پیرامون اوضاع ایران بود و ما در این نکته هم‌نظر بودیم که جامعه ایران نیازی به یک انقلاب دیگر یا حرکات خشونت آمیز ندارد. هر دو معتقد بودیم که بهترین راه حل آنست که با تغییرات آرام و تدریجی، اصلاحاتی در ایران پدید آید که متضمن آزادی عقیده و بیان شود، رسانه‌ها آزاد شوند، به حقوق اقلیت‌ها احترام گذاشته شود، شایسته سالاری جای فساد را بگیرد، زمینه سرمایه گذاری، رونق صنایع داخلی و اقتصاد فراهم آید، امنیت قضائی ایجاد شود، در عرصه سیاست خارجی تنش زدائی شود، ما در راستای منافع ملی خود به سوی مناسبات دوستانه با دیگر کشورها برویم و سیاستمداران و مقامات پاسخگو و قابل عزل باشند. ما حتی در این موضوع هم‌نظر بودیم که با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران، بهترین رهبران ممکن و متصور، افرادی مانند محمد خاتمی، مهدی کروبی یا میرحسین موسوی هستند و نه افرادی که از آنان تندروتر هستند.

من نمونه شیلی و آرژانتین را ذکر کردم که در آنجا دیکتاتورهای خشن نظامی به تدریج حکومت را به نیروهای دمکرات واگذار کردند. سپس گفتگو به نمونه آفریقای جنوبی رسید و من از جمله ذکر کردم که فردریک ویلم دکلرک آخرین رئیس جمهور سفیدپوست و رهبران نژادپرست آفریقای جنوبی در شرایطی که کشور در معرض محاصره بین‌المللی و تحریم‌های گسترده بود، چشم به واقعیت‌ها گشودند و برای نجات کشور در خفا با رهبران کنگره ملی آفریقای جنوبی و نلسون ماندلا که در آنزمان هنوز در زندان بود مذاکره کردند. این مذاکرات به انتخابات آزاد و انتقال مسالمت‌آمیز قدرت در آفریقای جنوبی انجامید.

بحث به مقایسه سرنوشت فردریک ویلم دکلرک با سرنوشت اسلوبودان میلوشویچ آخرین رئیس جمهمور یوگسلاوی کشید. دکلرک که از مبتکران اصلی مذاکره با رهبران کنگره ملی آفریقای جنوبی بود همراه با نلسون ماندلا برنده جایزه صلح نوبل شد اما میلوشویچ سر از دادگاه لاهه در آورد، در فلاکت و سرافکندگی مرد و کشوری چند پاره شده از یوگسلاوی بر جا نهاد.

گفتگو حول این نکته بود که علی خامنه‌ای به دلیل نارسائی‌هایش خود را عمیقاً وابسته کرده است به نظامی امنیتی‌هائی که آنان نیز غالباً فاقد پایگاه مردمی هستند و همچنین روحانیونی که مطیع این جریان هستند. این وضعیت گونه‌ای وابستگی متقابل پدید آورده است که ممکن است توازن آن به نفع نظامی امنیتی‌ها تغییر کند. استدلال من آن بود که شاید هنوز هم دیر نشده باشد. خامنه‌ای هنوز هم این فرصت تاریخی را دارد که به اصلاح طلبان و دیگر نیروهای مردمی گوش فرا دهد و نه تنها راه اصلاحات را سد نکند بلکه درست مانند دکلرک ابتکار یک حرکت مثبت را به دست گیرد و به این ترتیب نه نتها در یک تحول مثبت در ایران نقش اساسی ایفا کند بلکه به حل معضلات جاری در منطقه خاورمیانه نیز یاری رساند. بخش‌های بزرگی از جامعه ایران اکنون خواستار تغییرات‌اند و خامنه‌ای با بهره‌گیری از نقش خود در رهبری خواهد توانست بخش‌هائی از مخالفان اصلاحات را نیز به این سو بیاورد. خامنه‌ای به این ترتیب نه تنها نامی نیکو از خود در تاریخ ایران بر جا خواهد گذارد، بلکه یکی از مدعیان اصلی جایزه صلح نوبل خواهد شد.
"قاسم" مدتی ساکت ماند و سپس پرسید اسم این دکلرک را چطور می نویسند. برای او نوشتم F W de Klerk.

روز پیش از آن سخنرانی معروف خامنه‌ای در نماز جمعه، همان سخنرانی تهدید و ارعاب، دوباره "قاسم" را دیدم. دو روز پس از آن بایستی او به ایران بازمی‌گشت. بحث ما هنوز هم درباره اوضاع ایران بود. بیشتر من می پرسیدم و او پاسخ می‌داد، درباره جنبش دانشجوئی، بازاریان، طرفداران دولت، بسیجی‌ها، هیئتی‌ها، روشنفکران مذهبی، مردم حواشی شهرها و بسیاری چیزهای دیگر. پیش از رفتن گفت که مقداری مطلب به فارسی و انگلیسی درباره دکلرک در اینترنت خوانده است. معلوم شد که نسبت به این موضوع کنجکاو بوده است. "قاسم" گفت: "خامنه‌ای هرگز راه دکلرک را نخواهد رفت. رفسنجانی شاید، اما خامنه‌ای هرگز!"

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

چند نکته درباره نگارش فارسی، کاربرد نیم‌فاصله


کاربرد نیم‌فاصله در نگارش فارسی – جدانویسی یا پیوسته‌نویسی

پیشوند "می" در فعل‌‌های ماضی استمراری و مضارع اخباری و مانند آن بایستی جدا از فعل مابعد نوشته شود. از اینرو "میرفتم" و "میرقصند" درست نیست و بایستی نوشت: "می‌رفتم" و "می‌رقصند". تا اینجای قضیه درست. اما مشکل آنست که ما که با کامپیوتر می‌نویسیم و این قاعده را رعایت می‌کنیم با این وضع روبرو می‌شویم که گاهی "می" در انتهای یک سطر و فعل مابعد آن، "رفتم" یا "رقصند" در آغاز سطر بعد قرار می‌گیرد که چندان زیبنده نیست. پسوند "اند" در فعل "آورده‌اند" نیز به همین شکل ممکن است دوپاره شود.

درباره بدی‌های رعایت نکردن این‌گونه قاعده‌های جدا‌نویسی مطالب فراوانی در کتاب‌ها و در اینترنت نوشته شده است. البته من نمی‌دانم که واقعاً اگر شما با خودتان و با دیگران لج کنید و همچنان بنویسید "میرفتم" و "میرقصند" چه اتفاقی خواهد افتاد. به هر تقدیر قضیه از این که هست بدتر نخواهد شد ولی شاید آنکه نوشته شما را می‌خواند زیر لب یک چیزی بگوید. البته خیلی‌ها هم اصلاً متوجه موضوع نمی‌شوند و چیزی هم زیر لب نخواهند گفت و قضیه به خوبی و خوشی پایان می‌یابد، اما اگر بخواهید این قاعده‌ها را رعایت کنید و از زیبندگی نوشته شما هم کاسته نشود می‌توانید از "نیم‌فاصله" استفاده کنید.

نیم‌فاصله در نوشتن کلمات مرکب مانند "سیب‌زمینی"، "آئین‌نامه"، "کم‌مصرف"، "چوب‌پرده"، "چوب‌بری" و مانند آن نیز کاربرد دارد. درباره علامت جمع "ها" اتفاق نظر وجود ندارد. اما اگر بخواهید به جای "سیبها" یا "سیب ها " بنویسید "سیب‌ها"، باز هم می‌توانید از نیم‌فاصله استفاده کنید.

چند نرم‌افزار کامپیوتری برای تایپ نیم‌فاصله وجود دارد که در اینجا آنها را کنار می‌نهیم زیرا می‌توان بدون نصب نرم‌افزار نیز نیم‌فاصله را تایپ کرد. آن شیرپاک‌خورده‌هائی که کامپیوتر و برنامه‌های کامپوتری و این جور چیزها را پدید آورده‌اند، یک راه‌حل‌هائی هم در یک گوشه کامپیوتر قرار داده‌اند که می‌توان در این مورد از آن راه‌حل‌ها بهره گرفت.
برای‏ اینکه بتوانید از نیم‌فاصله در برنامه مایکروسافت ورد استفاده کنید، چنین کنید:

گزینه ۱
برای اینکار کافی است هنگامی که متن فارسی را تایپ می‌کنید کلیدهای ترکیبی Ctrl+Shift+4 را همزمان وارد نمایید.
در این صورت یک نیم‌فاصله ایجاد می‌شود و سپس می‌توانید ادامه مطلب را تایپ کنید.

گزینه ۲کلیدهای ترکیبی Ctrl و - را همزمان وارد نمایید.
در این صورت یک نیم‌فاصله ایجاد می‌شود و سپس می‌توانید ادامه مطلب را تایپ کنید.

گزینه ۳
الف- در Insert/Infoga گزینه Symbol را انتخاب کنید.
ب- در این حالت پنجره Symbol فعال می‌شود. در این پنجره بخش Special Character/Specialtecken
را انتخاب کنید.
ج- در این لیست پائین بروید تا گزینه Nonbreaking Space/Ihopskrivning, mjuk brytning را ببینید.
با فشردن دکمه چپ ماوس بر روی این گزینه، آنرا به رنگ آبی درآورید.
د - در این مرحله بر روی Keyboard Shortcut/ Kortkommando کلیک کنید.
ھ- با کلیک روی این دکمه، پنجره Press new shortcutkey/Anpassa Tangentbord نمایان می‌شود.
و- به Customize keyboard/Ange nytt kortkommando وارد شوید و برای نمونه کلیدهای ترکیبی Alt+H
یا ترکیب دیگری را وارد کنید.
ز- Assign/Koppla و سپس Close/Stäng را کلیک کنید.
ح- از این پس می‌توانید هنگام نوشتن با فشردن همزمان Alt+H نیم فاصله ایجاد کنید.


رقم‌های فارسی یا عربی؟اگر تازی‌گریزی و مانند آنرا کنار نهیم، باز هم بایستی توجه داشته باشیم که ٠١٢٣٤٥٦٧٨٩ رقم‌های عربی هستند نه فارسی. رقم‌های فارسی اینها هستند: ۰۱۲۳۴۵۶۷۸۹
اگر برای تایپ رقم‌های فارسی دشواری دارید، می‌توان چنین کرد:

الف- در Insert/Infoga گزینه Symbol را انتخاب کنید.
ب- تک تک رقم‌های فارسی را پیدا کنید و برای هر کدام یک کد انتخاب کنید. برای نمونه برای رقم فارسی ۴،
Alt+4 را انتخاب کنید. به این ترتیب از این پس برای نوشتن ۴ بایستی همزمان Alt+4 را وارد کنید و برای
نوشتن ۵ بایستی همزمان Alt+5 را وارد کنید.


"ک" و "ی"
اگر تا اینجای قضیه حوصله داشته‌اید، به این نکته هم توجه داشته باشید که حرف‌های "ك" و "ي" عربی هستند. فارسی آنها "ک" و "ی" است. این حرف‌های فارسی را هم می‏توان در Insert/Infoga یافت.

.

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

درباره نامه عبدالکریم سروش به علی خامنه‌ای، طلب پوزش و آمرزش از خدا

طلب پوزش و آمرزش از خدا

عبدالکریم سروش، پژوهشگر دینی و نویسنده سرشناس ایرانی در نامه‌ای سرگشاده‌ به علی خامنه‌ای با سرزنش شدید و انتقاد بی پروا از او و با برشمردن خیانت، جنایت، تقلب، تجاوز، قتل و تهمت‌زنی حکومت وی، نوید زوال استبداد دینی را داده است. عبدالکریم سروش با واژه‌های زیبا و دلگرم کننده خود می‌نویسد: "ما نسل کامکاری هستیم. ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت. جامعه‌ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست."

عبدالکریم سروش در نامه‌اش که با نثری ادیبانه و فاخر اما کوبنده نگاشته شده است، به علی خامنه‌ای یاد آور می‌شود که "دفتر ایام ورق خورده و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیس از بام تاریخ افتاده است". سروش با اشاره به تزویر خامنه‌ای می‌نویسد: "شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است".

عبدالکریم سروش "اعوان و انصار" خامنه‌ای را به "شغالان گرسنه‌ای" مانند می‌کند که زیر چتر حمایت و ولایت وی "امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند". سروش با اشاره به تعدی، دروغپردازی، گزافه‌گوئی، ریاکاری، لاف زنی، جهل، تعصب، زورگوئی و سبعیت حکومت اسلامی، علی خامنه‌ای را با صدام حسین و حجاج بن یوسف ثقفی که به شیعه ستیزی، ظلم و خونریزی و رواج جهل و تباهی مشهور است، مقایسه می‌کند.

عبدالکريم سروش کیست؟
عبدالکريم سروش اندیشمندی است با ذهنی درخشان که در بحث وجدل با مخالفان فقيه و روحانی خود چيره دست است. او حتی برخی برداشت‌های روشنفکر دورانساز اسلامی ایران معاصر، علی شريعتی را مردود می‌داند. سروش از دیرباز کوشیده است تا با عرضه تفسیر نوینی از اسلام، آنرا برای انسان امروز دلپذیرتر کند. وی همواره کوشیده است تا پيوندی ميان دين و تفکراتِ دنیای نوین بیابد. سروش که امروز بسیاری از نسل زنده و بيدار مسلمانانِ ایرانی گشوده شدنِ چشم دل و چشم عقل خود را از برکت سخنان و نوشته‌های هوشمندانه و شجاعانه او دارند، بی‌تردید به عنوان یکی اثرگذارترين روشنفکران اسلامی ايرانی در تاریخ معاصر ایران نامی نیکو به جا خواهد گذاشت.

چندی پیش از انقلاب یکی از کتاب‌های عبدالکريم سروش با عنوان "تضاد دیالکتیکی" حاشیه تحسین آمیز دین‌سالار متحجر و دگراندیش‌ستیزی چون مرتضی مطهری را در پی داشت و گفته می‌شود که کمر بسته باورمند و ساده‌لوحی چون محمد علی رجایی پیرامون آن کتاب گفته است: "کتاب تو در زندان به ما رسید و آبی بود که روی بسیاری از آتش‌ها ریخت و بچه‌های مسلمان را به سلاح تازه‌ای مسلح کرد". همان عبدالکريم سروش که اکنون اما مغضوب روحانیون، مداحان و امنیتی‌های حکومت اسلامی است، اخیراً در یک سخنرانی در لندن با عنوان "حکومت اسلامی مطلوب" گفته است: "وظيفه يک مسلمان مبارزه با ستم است نه لزوما به دست گرفتن قدرت."

عبدالکريم سروش چند ماه پس از پيروزی انقلاب، به ايران بازگشت و همانند شمار بسیاری از باورمندان صادقی که در سال‌های نخست پس از انقلاب به باور خود کمر به پیروی از رهبری خمینی و خدمت به اسلام و مردم بسته بودند در منصب‌های گوناگون از جمله به نظام آموزشی جمهوری اسلامی خدمت کرد. سروش در مناظره‌های تلويزيونی با گروه‌های چپ در آغاز انقلاب، در کنار مصباح يزدی از اندیشه‌های اسلامی در برابر اندیشه‌های ماترياليستی دفاع کرد. سروش در تدوین کتاب‌های درسی دبيرستانی مشارکت داشت و سخنرانی‌های وی نیز بارها و بارها از همان راديو و تلويزيون جمهوری اسلامی که او اکنون به درستی آنرا "بیت الاحزانی بنام صدا و سیما" می‌نامد پخش می‌شد.

انقلاب فرهنگی متضمن نقش تازه‌ای برای عبدالکريم سروش بود. در خرداد ماه ۱۳۵۹ به دستور خمینی رهبر جمهوری اسلامی ستاد انقلاب فرهنگی با عضویت محمدجواد باهنر، علی شریعتمداری، حسن حبیبی، مهدی ربانی املشی،عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال‌الدین فارسی و به ریاست علی خامنه‌ای تأسیس شد. خمینی برای تشکیل این ستاد در پیامی بر ضرورت "انقلاب اساسی در دانشگاه‏‌های سراسر كشور"، "تصفيه اساتيد مرتبط با شرق و غرب" و "تبديل دانشگاه به محيطی سالم برای تدوين علوم عالی اسلامی" تأكيد كرده بود. این ستاد پس از مدتی به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد.

به این ترتیب بلوائی خانمانسوز و رفتاری شنیع و سخیف به نام انقلاب فرهنگی به راه افتاد. هزاران تن از فرهیخته‌ترین استادان دانشگاه‌های ایران و ده‌ها هزار، شاید صدها هزار تن از دانشجویان دگراندیش به بهانه اسلامی کردن دانشگاه‌ها پاکسازی و اخراج شدند. تصمیم‌گیری درباره‌ امور دانشگاهی و کتاب‌های درسی به مدرسین و معممین حوزه علمیه سپرده شد و پای سپاه، بسیج و امنیتی‌های مسلمان به دانشگاه باز شد. دنباله ماجرا را همگی می‌دانیم. عبدالکریم سروش چند سال بعد خود نیز قربانی پیآمدهای انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی آن شد. در مهر ماه ۱۳۷۴، هنگام سخنرانی در دانشکده فنی دانشگاه تهران، هواداران انصار حزب الله به سروش يورش بردند و او را مروج فرهنگ ليبرالی و هموارکننده راه بی‌دينی جوانان خواندند. قدری دیرتر سروش نیز ناچار شد راه رنج آور غربت را در پیش گیرد، درست همانند نگارنده این سطور که خود در زمره نخستین قربانیان انقلاب فرهنگی است و درست همانند بسیاری از استادان و دانشجویانی که قربانی انقلاب فرهنگی شده بودند اما از تصفیه‌های خونین حکومت اسلامی جان به در برده بودند.

عبدالکریم سروش در غربت نیز به پژوهش و روشنگری ادامه داده است و نفوذ کلام و صلابت گفتار او بر هیچکس پوشیده نیست. این نعمتی است برای مردم مبارز ایران که آزادگان مسلمانی مانند آقایان منتظری، کروبی، موسوی، سروش، کدیور، یوسفی اشکوری، قابل و مجتهد شبستری به استبداد و جهل پشت کرده‌اند و در مبارزه برای آزادی در کنار مردم هستند. ما همگی به محدودیت‌ها و محذوراتی که دامنگیر آنانی است که در ایران به سر می‌برند واقف هستیم، اما به راستی چرا مبارزانی مانند گنجی، سازگارا و دیگرانی که خدمات نظامی امنیتی یا دولتی به حکومت اسلامی کرده‌اند و سپس به آن حکومت پشت کرده‌اند، همه آنچه را که از رژیم اسلامی و اعوان و انصار جنایتکار آن می‌دانند به مردم نمی‌گویند. شماری از نیروهای امنیتی و سپاهی که در سال‌های اخیر مغضوب و مطرود حاکمان واقع شده‌اند ایران را ترک کرده‌اند و اکنون در کشورهای آزاد زندگی می‌کنند. بسیاری از آنان همچنان مهر سکوت بر لب دارند و برخی حتی از حضور در انظار عمومی و آشکارا سخن گفتن درباره جنایت‌های سران و کارگزاران جمهوری اسلامی پرهیز دارند. بدیهی است که این تنها امیر فرشاد ابراهیمی نیست که "گفتنی‌ها" دارد.

عبدالکریم سروش در نامه‌اش خطاب به خامنه‌ای با اشاره به اعتراف رهبر جمهوری اسلامی به اینکه "آبروی این جمهوری هتک شد" ضمن بشارت جشن "زوال استبداد دینی" می‌نویسد: "بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته‌ام و درس دین داده‌ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می‌جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده‌ام از تو پوزش و آمرزش می‌طلبم."

سخن نگارنده این سطور با عبدالکریم سروش چنین است:
آقای عبدالکریم سروش! نوشته‌اید که عمری درد دین داشته‌اید و درس دین داده‌اید. آزادگان بسیاری نیز هستند که دغدغه دین ندارند اما به خداباوری و دینداری شما احترام می‌گذارند، اعانتی به ظالمان کرده‌اند یا نکرده‌اند اما همانند شما از نظام استبداد آئین برائت می‌جویند و خواهان ایرانی هستند با "مردمی شاد و آزاد و آگاه". هیچکس بهتر از خود شما نمی‌داند که چه اعانتی به ظالمان کرده‌اید اما روشنگری‌های شما نیز خدمتی است بزرگ به مردمانی که مالکان اصلی این سرزمین هستند. اکنون نیکوست که شما نه از خدای خود، بلکه از مردم ایران پوزش بخواهید! آقای سروش! بینش و آثار شما بر روشنفکران دینی ايران تاثير دارد. با پوزش از مردم ایران این بدعت خجسته را بگذارید تا دیگر روشنفکران و کارگزاران این حکومت اسلامی که به خود می‌آیند و به ستم و خرافات پشت می‌کنند نیز خود را در برابر مردم ایران پاسخگو بدانند!

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

روحانیت شیعه بر سر یک دوراهی تاریخی!

اثری از آریا
علی خامنه ای و یاران:
آیت الضحاک احمد جنتی، محمود احمدی نژاد، حسین شریعتمداری، سعید مرتضوی، ... جای عزت الله ضرغامی خالی است.

محمد هاشمی برادر كوچک علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در آخرین مصاحبه اش گفته است که روزهای سختی بر آيت‌الله رفسنجانی می‌گذرد. اکنون علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخيص مصلحت همانند تمامی روحانیت شیعه در یک گذرگاه تاریخی قرار دارد. بقای روحانیت شیعه به عنوان یک وزنه سیاسی در گرو موضعگیری آن در قبال اعتراضات مردمی و سرکوب این اعتراضات است. میرحسین موسوی شاید نمی‌دانست که التجای او به مراجع شیعه و درخواست او از آنان برای دخالت در امور و ممانعت از سرکوب‌ها و قانونشکنی‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری چه پیامدهای تاریخی دارد.

روحانیت شیعه همواره پیوندهای تنگاتنگی با مردم داشته است و به ویژه تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ از لحاظ مالی وابسته به وجوهاتی بود که مردم، به ویژه بازاریان به آنان می‌پرداختند. این روحانیون که در بسیاری موارد از فقیرترین گروه‌های مردمی شهری یا روستائی برخاسته‌اند، در درک دغدغه‌های توده‌های مردمی و همراهی با آنان از خود تردستی نشان داده‌اند. آمار درستی از شمار روحانیون ایران در دست نیست اما پیشتر از این رقم ۲۰۰۰۰۰ ذکر شده است. بخش‌های عمده‌ای از این روحانیون و از جمله اکثریت طلبه‌های جوان منافع خود را با تار و پود منافع جناح حاکم بر جمهوری اسلامی پیوند داده‌اند و اکنون به زائده یک دولت سرکوبگر مبدل شده‌اند که نظامیان سپاه پاسداران رفته رفته نقش تعیین کننده‌تری در آن دارند. پاره‌ای از روحانیون سرشناس که به مقام مرجعیت دست یافته‌اند فاقد وابستگی مستقیم با ساختار دولتی جمهوری اسلامی هستند، اما آنان خود و خویشاواندانشان دارای آنچنان منافع گسترده مالی در این نظام هستند که با وجود عدم موافقت‌ با برخی از روش‌ها و رفتارهای رژیم ترجیح می‌دهند موضع علنی علیه این رژیم نگیرند.

در پی التجای میرحسین موسوی به مراجع، شمار فراوانی از معترضان و ناراضیان با مراجعه به این مراجع از آنان خواستند در قبال قانونشکنی‌ها و سرکوب‌های رژیم موضعگیری کنند. شمار اندکی مانند آیت‌الله منتظری و آیت‌الله صانعی با صراحت اقدامات رژیم را تقبیح کردند. گروهی مانند مکارم شیرازی به نعل و به میخ زدند. تشکل‌های نسبتأ کوچکی از روحانیون مانند مجمع روحانیون مبارز و افرادی مانند آقایان کدیور (که در خارج از ایران بسر می‌برد)، اشکوری (که خلع لباس شده است و در خارج از ایران به سر می‌برد) و مجتهد شبستری (که خود لباس روحانیت را از تن بدر آورده است) نیز با صراحت اقدامات رژیم را تقبیح کردند. با افشاگری‌های اخیر شمار مراجع و روحانیونی که دهان به اعتراض محتاطانه گشوده‌اند افزایش یافته است و آنان از موضع به اصطلاح خیرخواهانه و با نیت حفظ نظام به انتقاد از سرکوب‌ها، به زندان انداختن‌ها و اعترافگیری‌ها برخاسته اند، اما آن بخش از روحانیت که فاقد وابستگی مالی و عقیدتی مستقیم به حکومت جمهوری اسلامی است نیز با وجود شدت گرفتن سرکوب‌ها و افشای تعرض و تجاوز به زندانیان همچنان سکوت اختیار کرده است. آیت الله سیستانی، یکی از بزرگترین مراجع شیعه تاکنون سکوت اختیار کرده است.

روحانیت شیعه همواره نشان داده است که به تحولات اجتماعی حساسیت دارد و با دقت آنها را پیگیری می‌کند و نارضایتی خود را قاطعانه ابراز می‌دارد. واکنش شدید روحانیون در قبال انتشار چند کاریکاتور در دانمارک و یا موضوع ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی، نشاندهنده موضع قاطع و آشتی‌ناپذیر آنان بوده است. در سال‌های پیش از انقلاب نیز همین روحانیت شیعه برای نمونه به شدت با اختلاط دبیرستان‌های دخترانه و پسرانه مخالف بود و نیروی فراوانی صرف کرد تا مردم از مصرف پپسی که به ادعای آنان به سود اسرائیل بود خودداری کنند. مراجع شیعه بارها در مقابل آنچه که آنان نادرست تلقی کرده‌اند، از خود قاطعیت و سازش‌ناپذیری نشان داده‌اند.
نقل قول‌ها و شواهد موجود نشان می دهد که بخش‌هائی از روحانیت شیعه با سرکوب‌ها مخالف است و زمزمه نارضایتی از این سرکوب‌های خونین را در محافل خصوصی سر داده است. اما این روحانیت بر سر یک دوراهی تاریخی است.
روحانیت شیعه با آگاهی به حجم مطالبات انباشته شده مردم به این واقعیت وقوف دارد که روحانیت این بار توان کنترل و محدود کردن این جنبش را ندارد و گوئی یقین دارد که همراهی روحانیت با این جنبش الزامأ به معنای تضمین تداوم رهبری روحانیت بر جنبش نخواهد بود. وقوف روحانیت شیعه به توان و پتانسیل این جنبش مدنی موجب هراس آن از گسترش جنبش است.

نکته مهم اما آنست که آیا مردم از خود نخواهند پرسید که چرا بخش‌های عمده روحانیت شیعه اکنون در قبال سرکوب‌ها، اعترافگیری‌های تلویزیونی و حتی ادعای تعرض و تجاوز به زندانیان سکوت اختیار کرده است.


جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۸۸





۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

پیامدهای افشای شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های جمهوری اسلامی


پاره‌ای از زنان و مردانی که در زندان‌های جمهوری اسلامی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند با اقدام شجاعانه خود پرده از اقدامات زندانبانان و نیروهای امنیتی برداشتند. آقای مهدی کروبی نیز با نوشتن نامه‌ای به اکبر هاشمی رفسنجانی ابعادی جهانی به این افشاگری‌ها داد. سینماگر نامی،
رضا علامه‌زاده با تنی چند از قربانیان تجاوزهای جنسی در زندان‌های جمهوری اسلامی مصاحبه کرده که فیلم آن اکنون در دسترس همگان است. موضوع تجاوزهای جنسی که هر چند در ابعادی ناشناخته، اما نزدیک به سه دهه در زندان‌های ایران رخ داده است، اکنون موضوع بحث بسیاری از رسانه‌ها در گوشه و کنار جهان شده ‌است.

انکار و تکذیب‌های مقامات حکومتی و تشدید سیاست ارعاب و سرکوب بازگو کننده هراس و سراسیمگی حکومت است. خودداری حکومت از بررسی این ادعاها آنهم در کشوری که اعتماد عمومی به سران حکومتی به پائین‌ترین میزان آن در خلال سی سال گذشته تنزل یافته است، باعث می‌شود که مردم بیش از پیش گمان ببرند که این حوادث ناگوار واقعأ در زندان‌های ایران رخ داده است.

حکومت جمهوری اسلامی از جمله با شعار معنویت و اخلاقیات روی کار آمد. ارزش‌های معنوی، دفاع از حق و مبارزه علیه باطل پیوسته از شعارهای مرکزی جمهوری اسلامی بوده است. حکومت پیوسته ادعا داشته است که از جمله دفاع آن از مبارزات مردم فلسطین مصداقی است بر این چنین ارزش‌های معنوی. هنوز هم در صفوف کارگزاران و هواداران نظام جمهوری اسلامی هزاران انسان باورمندِ صادق وجود دارد. حتی ظنِ وقوعِ تجاوزهای جنسی در زندان‌های جمهوری اسلامی باعث می‌شود که بخشی از آن باورمندانِ صادقی که پایه‌های قدرت مردمی این حکومت را تشکیل می‌دهند، اکنون دچار تردیدهای جدی در باورهای خود به این حکومت شوند. نظام جمهوری اسلامی بیشترین آسیب ممکن را از این افشاگری‌ها خواهد دید. قربانیان این تجاوزهای جنسی اما اکنون به مبارزان راه آزادی و قهرمانان ملی بدل شده‌اند.

شواهد بسیاری دال بر آنست که پیامدهای افشای شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های جمهوری اسلامی گسترده‌تر از آن خواهد بود که در تصور سران جمهوری اسلامی می‌گنجیده است. این افشاگری‌ها ضربه‌ای مهلک و جبران ناپذیر به بنیادهای نظام جمهوری اسلامی زده است. جمهوری اسلامی در جنگ تبلیغاتی خود شکست خورده است.


رضا علامه زاده، از دور بر آتش مصاحبه با قربانیان تجاوز در زندان‌های جمهوری اسلامی

سه‌شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸


۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

نام شرعی تجاوز به زندانی چیست؟

خامنه ای: "وقت وضو گرفتن برای نماز غروب است"

مهدی کروبی، نامزد شکست خورده اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری در نامه‌ای به اکبر هاشمی رفسنجانی درخواست کرد که ادعاهای پیرامون تجاوز به زنان و مردان جوان زندانی که در پی اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دستگیر شده بودند، پیگیری شود. به گفته پسر آقای کروبی، هاشمی رفسنجانی این نامه را به رئیس قوه قضائیه فرستاده است اما رئیس مجلس اسلامی نیز در این باره اظهار نظر کرده است. محسن رضائی بروز چنین تجاوزها و تعرضاتی را رد نکرده و از عزای ملی سخن گفته است. دیگر منتقدان درون نظام نیز سخن از فاجعه گفته‌اند. اما انکار مسئولان اصلی جمهوری اسلامی دور از انتظار نبوده است.

علی لاریجانی رئیس مجلس اسلامی که با احمدی‌نژاد اختلاف دارد و گهگاه با اشاره به ‌قانونگریزی‌های احمدی‌نژاد کوشش داشته است او را مهار کند، اکنون خود به شدت در معرض فشار از سوی هواداران احمدی‌نژاد است. آنان از جمله تهدید کرده‌اند که علیه علی لاریجانی و مدرک دکترای او افشاگری کنند. علی لاریجانی با اشاره به ادعاهای کروبی پیرامون تجاوز به زنان و مردان جوان زندانی، موضوع را کاملأ انکار کرده است و گفته است که بررسی‌های دقیق انجام شده از بازداشت شدگان در کهریزک و اوین نشان می دهد که هیچگونه موردی که مبنی بر آزار و تجاوز جنسی باشد مشاهده نشده است. لاریجانی حتی اضافه کرده است که بررسی‌های مجلس از یک ماه پیش به اینسو در جریان بوده است.

در شرایط کنونی که لاریجانی خود در معرض حملات هواداران احمدی‌نژاد است، چندان دور از انتظار نیست که او از سلامت انتخابات و عدم بروز تجاوز و تعرض در زندان‌های جمهوری اسلامی سخن براند، اما نکته شایان توجه آنست که به گفته لاریجانی این موضوع از یک ماه پیش به اینسو در مجلس مطرح بوده است، نکته‌ای که خود نشان دهنده ابعاد این تجاوزها و تعرض‌هاست و باعث دلمشغولی مجلس در ماه اخیر نیز بوده است.

جمهوری اسلامی از سی سال پیش تاکنون پیوسته مخالفان و حتی پاره‌‌ای از موافقانِ منتقد خود را سرکوب کرده یا از گردونه خارح کرده است. در این کشمکش‌ها عمدتأ نظام جمهوری اسلامی رویاروی یک گروه سیاسی معین بوده است و توانسته است با کمترین دخالت توده‌های مردمی آن گروه‌های سیاسی را سرکوب کند. جمهوری اسلامی در بسیاری از این سرکوب‌ها از کاربرد هیچ روش شنیع و خشونت باری کوتاهی نکرده است و تجاوزهای جنسی به زندانیان در جمهوری اسلامی نیز شوربختنانه پدیده‌ای است که از آغاز دهه شصت در زندان‌های ولایت فقیه رخ داده است. فعالان گروه‌های چپ، سازمان مجاهدین و گروه‌های کرد به خوبی می‌دانند که زندانبانان جمهوری اسلامی در مواردی که از جمله به دلایل فرهنگی و مذهبی ابعاد آن ناروشن است به زنان و مردان زندانی تجاوز و تعرض کرده‌اند.

گستردگی اعتراضات اخیر اما ابعاد تازه ای به افشاگری‌ها پیرامون جنایات سازمان یافته در زندان‌های جمهوری اسلامی داده است. تفاوت اعتراضات اخیر با رویدادهای سال‌های پیشتر از آن، مشارکت گروه‌های گسترده مردمی است. حتی پاره‌ای از گروه‌هائی که خود پیشتر از هواداران نظام جمهوری اسلامی بودند در این اعتراضات مشارکت داشته‌اند و از اینرو پیامدهای کاربست روش‌های شنیع و خشونت بار در زندان‌های جمهوری اسلامی اینبار در چارچوب روزنامه‌های گروه‌های مخالف نظام محدود نمانده است.

ماموران امنيتی، زندانبانان و بازجویان جمهوری اسلامی در مکتبی تربیت شده‌اند که دید به زندانی در آن، همانا دیدِ مولای مسلمانِ پیروز به برده، کنیز و اسیر کافر مغلوب از دارالحرب و دارالکفر است و از اینرو آنان به خود حق می‌دهند که حتی به زندانی تجاوز کنند. در بین ماموران امنيتی جمهوری اسلامی افرادی هستند که با استناد به فتوای این یا آن مجتهد اسرای خود را شکنجه می‌دهند یا در مواردی به آنان تجاوز می‌کنند اما در موارد فراوانی نیز مشاهده شده است که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای سرکوب و تحقیر مخالفان خود از بزهکاران و فرومایگانی که امروز اراذل و اوباش نامیده می‌شوند و به طور سنتی در تکیه‌های عزاداری فعال بوده‌اند یا اساسأ فاقد باورهای دینی هستند استفاده کرده‌اند.

درباره جنایات و توحش طالبان افغانستان و القاعده زیاد خوانده‌ایم. افشای شکنجه‌های زندان ابوغریب باعث آسیب جدی به حیثیت آمریکا و دولت جورج بوش شد. شنیع‌ترین چیزی که در زندان ابوغریب رخ داد توهین‌ جنسی بود، اما در افغانستان طالبان و یا در ابوغریب و گوانتانامو به زندانیان تجاوز نشد.

در کشوری که طرح کردن بسیاری از مسائل ساده جنسی تابو است نمی‌توان انتظار داشت که قربانیان تجاوزهای جنسی با افشای نام خود آشکارا از آنچه بر آنان رفته است سخن بگویند. انکار سران جمهوری اسلامی نیز نه از رنج قربانیان تجاوزهای جنسی می‌کاهد و نه چاره‌ای است برای بازیافت اعتماد برباد رفته ایرانیان و شهروندان کشورهای اسلامی به حکومت اسلامی ایران. اسلامیون حاکم بر ایران شکنجه را تعزیر نامیده‌اند و باور دارند که با تعزیر زندانی از عذاب اخروی آن زندانی می‌کاهند و بر اجر خود می‌افزایند. اکنون باید از آنان پرسید که نام شرعی تجاوز به زندانی چیست.

چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

تحریم نوکیا زیمنس

شیرین عبادی، حقوقدان، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل نیز خواستار تحریم نوکیا زیمنس شد.

شرکت نوکیا زیمنس که از ادغام واحد مخابرات شرکت زیمنس و واحد مخابرات شرکت نوکیا تشکیل شده است در ۱۵۰ کشور جهان فعالیت دارد و دفتر مرکزی آن در "اسبو" در فنلاند قرار دارد. شرکت فنلاندی نوکیا و شرکت آلمانی زیمنس هر یک ۵۰ درصد از سهام این شرکت را در مالکیت خود دارند. شرکت نوکیا زیمنس تجهيزات و نرم‌افزارهای لازم برای شنود مکالمات، ضبط و کنترل پیامک و پست الکترونیک را به دولت ايران فروخته است. سخنگویان این شرکت در روزهای اخیر بارها کوشش کرده‌اند نقش این شرکت و کالاهای آنرا در تعقیب و سرکوب نیروهای اپوزیسیون ایران کمرنگ جلوه دهند اما آزادیخواهان ایرانی مصرأ خواهان تحریم همه کالاهای نوکیا زیمنس هستند. رسانه‌های اروپائی از کاهش استقبال خریداران ایرانی از کالاهای نوکیا زیمنس گزارش می‌دهند.

لغو سفر هیئت اقتصادی سوئد به ایران

روزنامه "داگنس ایندوستری" Dagens industri امروز از قول "ماگنوس وَرنستِت" Magnus Wernstedt سفیر سوئد در تهران گزارش داد که سفر هیئت اقتصادی سوئد به ایران لغو شده است.

این هیئت اقتصادی که از سوی سفارت سوئد در تهران و "شورای صادرات سوئد" ترتیب داده شده بود، قرار بود مرکب از ۱۵ تا ۲۰ شرکت سوئدی و یک نماینده از سوی دولت سوئد باشد و قرار بود این سفر در پائیز امسال روی دهد. "ماگنوس وَرنستِت" دلیل لغو این سفر را "ناآرامی‌های ایران" عنوان کرد. وی اضافه کرد که اوضاع سیاسی در ایران همچنان نامطمئن است.

روزنامه "داگنس ایندوستری" به نقل از "شورای صادرات سوئد" گزارش می‌دهد که شرکت اریکسون که تولید کننده سیستم‌های مخابراتی است، با ۲۷۵ نفر نیروی کاری یکی از بزرگترین شرکت‌های سوئدی فعال در ایران است و همچنان به فعالیت‌های خود در ایران ادامه می دهد. ایران پس از عربستان، دومین بازار صادراتی سوئد در خاورمیانه است.

حجم صادرات سوئد به ایران در سال ۲۰۰۵ تقریبأ ۷.۸ میلیارد کرون بود اما در سال ۲۰۰۶ قدری کاهش داشت. میزان این صادرات در سال ۲۰۰۷ کمی بیش از ۲.۳ میلیارد کرون و در سال ۲۰۰۸ نیز ۴.۶ میلیارد کرون بوده است. بیشترین بخش صادرات سوئد به ایران فراورده‌های صنعتی، فراورده‌های نیمه ساخته شده و دارو است. سهم صادرات سوئد به ایران کمتر از یک در صد کل صادرات سوئد است. این سهم در سال ۲۰۰۷ دو دهم درصد و در سال ۲۰۰۸ کمتر از چهار دهم درصد بوده است.

بزرگترین شرکت‌های سوئدی صادرکننده کالا به ایران عبارت هستند از: اریکسون Ericsson، آ.ب.ب ABB، اتلس کوپکو Atlas Copco، آلفا لاوال Alfa Laval، تترا پاک Tetra Pak، اس. ک. اف SKF، کامفیل Camfil و ولوو Volvo و شرکت اوریفلیم Oriflame که تولید کننده مواد آرایشی است نیز در دو سال اخیر موفقیت‌های شایان توجهی در بازارهای ایران داشته است.

"ماگنوس وَرنستِت" سفیر سوئد در تهران، ایران را "بازاری جالب با امکانات عظیم مواد خام" می‌داند. وی اضافه
می‌کند که مناسبات سوئد با ایران خوب اما دارای عناصر قوی انتقادی پیرامون حقوق بشر است.
دو‌شنبه ۲٩ مرداد ۱۳۸۸

۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

کمک به از اعضا و هواداران مجاهدین در کمپ اشرف

سازمان مجاهدین خلق که در روزگاری دیر شمار فراوانی از جوانان آرمانخواه مسلمان را به سوی خود جلب کرد، بعدها با ادامه سیاست توسل به خشونت خود، از نخستین قربانیان حکومت اسلامی در ایران شد و هزاران تن از اعضا و هواداران آن اعدام شدند. رهبری مجاهدین در ادامه روش‌های افراطی تکروانه و ناخردمندانه خود در مهاجرت به دامان دیکتاتور خونخواری چون صدام حسین افتاد و مبدل به ابزاری برای اجرای سیاست‌های تبه‌کارانه وی شد و سپس باقیمانده اعضای خود را در تنگناهای دشواری مانند کمپ اشرف قرار داد. سران جمهوری اسلامی که هرگز تاکنون کوششی برای دریافت خسارت جنگی از عراق نکرده‌اند، پیوسته ترجیح داده‌ا‌ند از همه امکانات دیپلماتیک و تماس‌های غیر رسمی خود با دولت عراق بهره‌گیری کنند تا به سازمان مجاهدین خلق فشار وارد کنند.

امروز خبر رسید که در پی حمله نیروهای دولتی عراق به کمپ اشرف، ده‌ها تن از ساکنان کمپ مجروح شده‌اند. بسیاری شواهد نشان از آن دارد که روزهای بسیار تلخی در انتظار آن مجاهدینی است که از چند سال‌ پیش به این سو در بدترین شرایط غیر انسانی بسر برده‌اند.

ارزیابی نقش تاریخی سازمان مجاهدین خلق در رویدادهای چند دهه اخیر کاری است که بر عهده تاریخدانان آینده است. اما آندسته از اعضا و هواداران مجاهدین که اکنون که در جهنم کمپ اشرف گرفتار هستند حق دارند از کمک همه نیروهای آزادیخواه و دمکراتیک برخوردار شوند.
سه‌شنبه ۶ مرداد ۱۳۸۸

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

تظاهرات در استکهلم و تناقضات جمهوری اسلامی

روز شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۸ برابر با ۲۵ ژوئیه ۲۰۰٩ تظاهراتی در استکهلم و ده‌ها شهر دیگر در سراسر جهان برای پشتیبانی از مبارزات مردم ایران برگزار شد. بیش از ۵۰۰۰ نفر در تظاهرات ایرانیان در استکهلم شرکت کردند. گستردگی این تظاهرات که به فراخوان "جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران" برگزار شد در تاریخ اقامت ایرانیان در سوئد بیمانند بود. نقش جوانان ایرانی که بسیاری از آنان در سوئد رشد کرده‌اند در برگزاری این تظاهرات و همبستگی با مردم ایران بسیار چشمگیر بود. نکته برجسته دیگر در این تظاهرات، ابراز همبستگی سوئدی‌ها با این تظاهرات بود. رسانه‌های سوئدی این تظاهرات را به خوبی پوشش دادند.

جمهوری اسلامی تناقضات چندی را پیوسته در بطن خود پرورده است. سیاسی کردن زنان و راندن آنان به صحنه مبارزات اجتماعی و سیاسی از طریق نقض آشکار حقوق آنان، یکی از این تناقضات است و زنان ایرانی هم نشان داده‌اند که عزم راسخی برای احقای حقوق خود دارند. یکی دیگر از این تناقضات یا دشمن تراشی‌ها، پدید آوردن انبوهی از ایرانیان مهاجر است که به اشکال گوناگون مورد ستم جمهوری اسلامی بوده‌اند. در سی سال گذشته بسیاری ایرانی‌ها که به روایتی شمار آنان به پنج میلیون می‌رسد، ناچار به ترک ایران شده‌اند. اکثریت این ایرانیان که به کشورهای آزاد و دمکراتیک مهاجرت کرده‌اند توانسته‌اند با کوشش خود و با بهره گیری از امکانات موجود در این کشورها پیشرفت کنند. بسیاری از آنان زبان کشورهای میزبان را به خوبی فراگرفته‌اند و به پیشرفت‌های شایانی در زمینه‌های گوناگون دانشگاهی، سیاسی، هنری، تجاری و ورزشی دست یافته‌اند. این ایرانیان پس از سال‌ها زندگی در این کشورها به خوبی فرا گرفته‌اند که با روزنامه‌نگاران و سیاستمداران و دیگر افراد مؤثر در جامعه تماس بگیرند و با کاربست امکانات دمکراتیک به اشکال گوناگون از مبارزات مردم ایران پشتیبانی کنند. تظاهرات روزهای اخیر در گوشه و کنار جهان نشان داد که ایرانیان برون‌مرزی نه ایران را فراموش کرده‌اند و نه عزیزان خود در ایران را.


حکومت اسلامی ایران علیرغم آنکه اکنون عمدتأ متکی به نیروهای سپاه و بسیج است، اما هنوز هم از پشتیبانی گروه‌های بزرگ مردمی برخوردار است. آنچه که در پی انتخابات ریاست جمهوری روی داد روند کاهش این پشتیبانی مردمی را شتاب داد. حکومت اسلامی هیچ راهی جز برخورد خشونت آمیز با مردم را پیش روی خود نمی‌دید و پیامدهای خشونت‌های اعمال شده از سوی دولت بار دیگر گروه‌های تازه ای از مردم را به حاکمیت بدبین کرده و لایه‌های تازه‌ای از حاکمیت را نیز از آن جدا کرده است. ما نمی‌دانیم حرکت بعدی حکومت اسلامی ایران چیست اما زعمای این حکومت تاکنون نتوانسته‌اند با سرکوب گسترده مردم و دستگیری فعالان سیاسی، شعله اعتراضات را خاموش کند.

ایرانیانی که به علت سیاست‌های حکومت اسلامی ایران ناچار به ترک میهن شده‌اند اکنون از مبارزات مردم ایران پشتیبانی می‌کنند و از امکانات دمکراتیک کشورهای میزبان برای پیشبرد این مبارزه به خوبی بهره گیری می‌کنند.

به یاد داشته باشیم که مهم‌ترین دغدغه دولت‌های دمکراتیک غربی منافع ملی‌شان و رفاه مردم آن کشورهاست و در این راستا از صنایع خود نیز پشتیبانی می‌کنند. مدیران صنایع ترجیح می‌دهند تا حد ممکن بدون در نظر گرفتن شرایط داخلی کشورهای دیگر با آنان قرارداد منعقد کنند تا به مواد خام و بازار مورد نیاز خود دسترسی یابند. سیاستمداران این کشورها نیز به سهم خود به آن صنایع یاری می‌رسانند اما هیچیک از آنان قادر نیست به آسودگی از خواست‌های افکار عمومی چشم پوشی کند.

ایرانیان برون مرزی در پشتیبانی از مبارزات مردم ایران از یاری آزادیخواهان و افکار عمومی کشورهای دمکراتیک برخوردار هستند و پیآمد این مبارزات تنگناهای جدید سیاسی و اقتصادی برای حکومت اسلامی ایران پدید خواهد آورد.

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸