۱۳۹۲ اسفند ۹, جمعه

چرا روحانیت با سینما مخالفت است؟

روحانیت شیعه همانند همکیشان سنی خود پیوسته با هر چه که نشان از مدرنیت داشته مخالف بوده است. روحانیون با آزادی، دمکراسی، حق رأٔی، حقوق بشر، دادگستری، بلندگو، دبستان، دبیرستان، واکسیناسیون، رادیو، تلویزیون، ورزش، سینما و هر چیز دیگری که به دگرگون کردن مردم و جامعه کمک کند مخالف بوده‌اند، هر چند به تدریج برخی از این پدیده‌ها را پذیرفته‌اند و از آن بهره گرفته‌اند.

بارداری دخترکان دبیرستانی
اکثریت روحانیون در زمان محمد رضا شاه پهلوی از دخالت در سیاست حذر می‌کردند اما اگر در شهری که هنوز سیطره نفوذ اجتماعی روحانیت برقرار بود، یک دبیرستان دخترانه، یک سینما یا یک میخانه تأسیس می‌شد همان روحانیون محافظه کار با بسیج اراذل و اوباش پیرامون خود در برابر تأسیس آن سینما یا دبیرستان دخترانه به شدت واکنش نشان می‌دادند. چنین واکنش‌هائی یا به شکل چماقداری، چاقوکشی، شکستن در و پنجره و ممانعت از فعالیت این مراکز بود و یا به شکل شایعه پراکنی بود. ناگهان در شهر شایع می‌شد که دبیرستان‌های دخترانه مرکز رواج بی بند و باری هستند و چند تن از "دختران دبیرستان ژاله باردار شده‌اند و مخفیانه سقط جنین کرده‌اند و جنین‌های سقط شده آنها در قوطی‌های روغن نباتی در کنار پیاده رو بیرون دبیرستان پیدا شده است". این شایعه‌ها برای ایجاد هراس در مردم دین باور و در نتیجه خودداری از فرستادن دختران به دبیرستان بود. درباره سینما هم پیوسته گفته می‌شد که مرکزی است برای رواج فحشا، اعتیاد، فساد، فسق و فجور.

امام خمینی: سینما مترادف فحشا
چرا خمینی در نخستین روز بازگشت به ایران و در نخستین سخنرانی‌اش در بهشت زهرا سینما را با فحشا یکی دانست؟ چرا امروز، سی و پنج سال پس از آنکه روحانیون قیچی سانسور و کلید سالن‌های سینما را در دست گرفته‌اند هنوز هم این چنین مناسبات بیمارگونه‌ای با هنر به طور اعم و با سینما به طور اخص دارند؟ در بسیاری از آثار سینمائی هیچ خبری از صحنه‌های سکسی نیست. در سینمای پس از انقلاب ایران همه زنان کاملاً پوشیده هستند و به اصطلاح حجاب اسلامی را رعایت کرده‌اند و حتی کوچکترین تماس بدنی بین زن و مرد در فیلم‌های ایرانی وجود ندارد. میزان هرزه نگاری و سکس در حل المسائل هر یک از آیات عظام بیشتر از صحنه‌های سکسی در فیلم‌های سینمائی معمولی است. در سینمای بعد از انقلاب ایران سناریو، کارگردان، بازیگران، موسیقی متن، دیالوگ‌ها و بسیاری دیگر از جزئیات فیلم‌ها از پیش به تأیید سانسورچی‌های اسلامی می‌رسد و حتی در پاره‌ای موارد سانسورچی‌ها پس از پایان تولید فیلم، صدور مجوز پخش و نمایش را مشروط می‌کنند به تغییر یا حذف برخی سکانس‌های فیلم!  

ستیز دائم روحانیت با سینما
در آثار سینمائی پس از انقلاب از جمله در آثار هنرمندان نامداری مانند عباس کیارستمی و اصغر فرهادی نه خبری از صحنه‌های سکسی هست و نه اهانتی به دین و ائمه شده است اما حتی چنین فیلم‌هائی برای آخوندها قابل قبول نیست. در سینمای پس از انقلاب ایران کم نیستند فیلم‌هائی که داستان و مضمون اسلامی و مورد پسند روحانیون و دین باوران دارند، فیلم‌هائی درباره جنگ ایران و عراق، زندگی خمینی و دیگر شخصیت‌های اسلامی و فیلم‌هائی درباره شخصیت‌ها و داستان‌های صدر اسلام. اینها که طبیعتاً تبلیغ اسلام و تشیع است. اما چرا روحانیون اینهمه چوب لای چرخ سینما می‌نهند؟

به تازگی سخن از نمایش چهره ابوالفضل العباس و فرزندان حسین ابن علی امام سوم شیعیان در فیلم رستاخیز دستاویزی شد تا ناگهان فوجی از آیت‌الله‌های نامدار یا ناشناس حمله‌های گسترده خود به سینما را از سرگیرند. در اندک زمانی ده‌ها آیت‌الله بر سر منبرها فریاد سر دادند یا با صدور اطلاعیه نمایش چهره ابوالفضل العباس و فرزندان حسین ابن علی را محکوم کردند.

وحشت روحانیت از جذابیت و بیان قوی سینما
تصویرهای منسوب به محمد، علی، حسین و دیگر امامان شیعه از زمانی که دستگاه چاپ به ایران آمد در دسترس مردم بوده است. تصویر امامان در نقاشی‌های پرده خوانان دوره گرد و در نقاشی‌های قهوه خانه‌ای هم وجود داشته است. در تعزیه خوانی هم افرادی نقش امامان، همسران و فرزندان آنها را بازی می‌کردند. روحانیون هم هیچ مخالفتی با چنین نقاشی‌ها و نمایش‌هائی نداشتند. اما چرا روحانیون با نمایش چهره امامان و همسران و فرزندان آنها در سینما کنار نمی‌آیند؟ چرا اینهمه جنجال و هیاهو برای نشان دادن چهره ابوالفضل و علی اکبر؟ واقعیت آنست که نگرانی روحانیت به علت نشان دادن چهره قمر بنی هاشم و اباعبدالله الحسین نیست. آنان شاهد هستند که یک سینماگر می‌تواند میلیون‌ها نفر را به سالن سینما بکشاند و برداشت و بیان خودش را از جهان پیرامون به آنان عرضه کند. روحانیون نه تنها سینماگرانی آزاده‌ای مانند عباس کیارستمی، داریوش مهرجوئی و اصغر فرهادی، بلکه حتی سینماگرانی با گذشته ننگین مانند مسعود ده نمکی را رقیب و دشمن خود می‌دانند!

آیت الله صافی گلپایگانی، یکی از ارتجاعی‌ترین و قشری‌ترین روحانیون ایران و آخوندی است که از موضع راست ارتجاعی به آخوندهای نسبتاْ کمتر مرتجعی مانند علی خامنه ای حمله می‌کند. او به تازگی در یک سخنرانی در این باره چنین گفت: "وقتی قمر بنی هاشم را به اون صورت نشان دادند، دیگه اون سوز و گداز در روضه‌ها نخواهد بود. کسانی که آن هنرپیشه را تماشا کنند دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی‌سوزند".

روحانیون راستگرای مرتجع که یارای رویاروئی مستقیم با ولی فقیه و همدستان وی را ندارند، موضوعاتی مانند قمه زنی و نشان دادن چهره امامان در سینما و تلویزون را بهانه قرار می‌دهند تا با خامنه‌ای و همقطارانش که تمامی اهرم‌های قدرت سیاسی و امکانات مالی را در اختیار و انحصار خود دارند مرزبندی کنند. روحانیون مرتجعی چون صافی گلپایگانی با برافراشتن علم سینماستیزی و دیگر موضوعاتی که برای قاطبه روحانیون جذبه دارد در این اندیشه هستند که ضمن تثبیت نقش راهبردی خود در جامعه، بخش‌های هر چه بزرگتری از فوج روحانیون را به خود جلب کنند.

کابوس روحانیت 
هراس و سراسیمگی روحانیون از آنست که آنها پی برده‌اند که بیان سینمائی بیانی است به غایت جذاب، قوی، گیرا و اثرگذار. روحانیون قرن‌ها متکلم وحده بوده‌اند و کوشش کرده‌اند بیان و تفسیر دنیای پیرامون را در انحصار خود نگاه دارند. آخوندها با تردستی و با استفاده از روایات و احادیث ساختگی توده‌های ناآگاه را فریب می‌دهند و آنها را در سیطره نفوذ خود نگاه می‌دارند. آخوندها هر قدر هم ارتجاعی باشند به خوبی می‌دانند که هنر سینما حتی اگر در خدمت اسلام باشد به فرسایش نفوذ و اقتدار آنها خواهد انجامید. سینمای غیرمذهبی مقوله‌ای است جداگانه اما حتی سینمای  مذهبی نیز یکی از مرکزی‌ترین کارکردهای روحانیت را به چالش می‌گیرد و انحصار روحانیون در بازگوکردن تاریخ اسلام و زندگی امامان را از چنگ آنان بیرون می‌آورد. کابوس روحانیت آنست که سینما جذبه منبر را تضعیف کند و امت مسلمان را به سالن سینما بکشاند. روحانیون سینماگران را رقیب خود می‌دانند. ستیز دائم روحانیت با سینماگران ستیزی است بر سر مخاطب!

آقا و سرورمان، منجی عالم بشریت، درست آنگونه که در اخبار و احادیث مورد وثوق علمای شیعه آمده است.

۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

احمد جنتی: آرزوی امام خمینی جنگ با آمریکا بود

به گزارش خبرگزاری ایسنا احمد جنتی دبیر شورای نگهبان و یکی از امام جمعه‌های تهران به تازگی در سخنانی در اصفهان گفته است: "امام از اینکه باید با عراقیان جنگ کند، ناراحت بود و می‌گفت آنها از مسلمانان هستند، آرزوی ایشان این بود که مستقیم با آمریکا روبرو شویم تا با آنها جنگ کنیم."

خمینی با لجبازی، خود بزرگ بینی و ندانم کاری باعث تحریک دیکتاتور دیوانه‌ای مانند صدام حسین شد و جنگ خانمانسوز هشت ساله بین ایران و عراق به راه افتاد. چند صد هزار کشته و زخمی، هزاران اسیر، میلیون‌ها نفر آواره، ویرانی شهرها و روستاها، از هم پاشیدگی شیرازه اقتصاد کشور، حدود هزار میلیارد دلار خسارت مالی و رنج و داغدیدگی بی پایان میلیون‌ها ایرانی از پیامدهای جنگی بود که روح الله خمینی آن را برکت می‌خواند و به همین دلیل از پایان دادن به آن طفره می‌رفت.

اینها مصیبت‌ها و ویرانی‌های ناشی از جنگ با یک کشور کوچک یعنی عراق بود. اکنون احمد جنتی ادعا می‌کند که خمینی به این جنگ اکتفا نمی‌کرده و آرزوی جنگ با آمریکا را در سر می‌پرورانده است! ایالات متحده آمریکا دارای بزرگترین قدرت نظامی و مرگبارترین زرادخانه در جهان است و یک جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا پیامدهای به غایت سهمگینی برای ایران و ایرانیان خواهد داشت. گوئی آن همه رنج و درد، ویرانی، آوارگی، خونریزی و مرگ برای روح الله خمینی و آخوندهای همکیش او کافی نبوده است.

عقب نشینی فاحش خمینی در پی جنگ نفتکش‌ها
آیا خمینی واقعاً در آرزوی جنگ با آمریکا بود؟ در پی جنگ موسوم به جنگ نفتکش‌ها بین ایران و عراق، نیروهای نظامی آمریکا در سال ۱۹۸۸ وارد عمل شدند و در کوتاه مدت تمامی نیروی دریائی ایران را نابود کردند. خمینی می‌توانست از این فرصت استفاده کند و به اصطلاح خودش یک تودهنی بزرگ به آمریکا بزند. پاسخ خمینی اما تسلیم و عقب نشینی کامل بود. در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی آمده است که درست در همان زمان خمینی به مذاکرات پنهانی با آمریکا رضایت داد، مذاکراتی که به عقب نشینی فاحش در برابر ایالات متحده آمریکا منجر شد. خمینی و یارانش در این سی و پنج سال به انجام چند عملیات تروریستی علیه نیروهای آمریکائی از جمله در لبنان بسنده کرده‌اند و پس از آن هر چه بوده است تنها رجزخوانی، لاف زدن و شعارهای توخالی بوده است.

حذف گزینه نظامی و لاف زنی احمد جنتی
ما نمی‌دانیم آیت الفسیل احمد جنتی چقدر در این گفته‌اش صداقت داشته است. احمد جنتی و روح الله خمینی همانند بسیاری از دیگر روحانیان کاربرد دروغ، دسیسه، نیرنگ و تقیه را برای پیشبرد هدف‌های خود مجاز می‌دانند. چه بسا این هم دروغی باشد مانند دیگر دروغ‌های این روحانی جماعت. شاید هم ذهنیت و توهمات ماقبل قاجاری افرادی مانند خمینی و جنتی مانع شود که آنان از تجربه جنگ‌های ویتنام، افغانستان و عراق درس بگیرند. اما جالب آنکه احمد جنتی درست هنگامی به خود جرات می‌دهد چنین لاف زنی کند که اطمینان حاصل شده است که آمریکا در اندیشه حمله نظامی به ایران نیست و اسرائیل نیز نه به تنهائی توان حمله نظامی به ایران را دارد و نه قدرت‌های غربی مجوز چنین حمله‌ای را به اسرائیل می‌دهند.

مردم تاوان رجزخوانی آخوندها را می‌پردازند
حتی اگر هدف از این زیاده گوئی‌ها تنها تبلیغات از نوع اسلامی آن و تشجیع هواداران خودی باشد، این رفتار از سوئی به تقدیس جنگ، خشونت و کینه توزی کور و از سوی دیگر به رواج خود بزرگ بینی و توهم در زمینه ارزیابی توان نظامی رژیم در بین طرفداران رژیم جمهوری اسلامی خواهد انجامید. این مردم ایران هستند که تاوان لاف زنی، رجزخوانی و آشتی ناپذیری این آخوندها را می‌دهند.

خمینی و پیروانش ابائی از کشته شدن هزاران ایرانی و ویران شدن ایران نداشتند