۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

استدعا از رهبر معظم انقلاب اسلامی


آقای خامنه‌ای! اغلب آنانی که تاکنون از دیدگاه کم وبیش انتقادی برای شما نامه‌های سرگشاده نوشته‌اند از شما درخواست داشته‌اند که قدری تأمل کنید، در سیاست خود بازنگری کنید، عده‌ای را آزاد یا عفو کنید، گروهی تندرو را از پیرامون خود دور کنید و به حمایت یکسویه از این و آن پایان دهید. بسیاری از نگارندگان آن نامه‌ها مورد غضب شما یا منصوبان شما واقع شده‌اند و اکنون در زندان‌های جمهوری اسلامی هستند. درخواست نگارنده این سطور اما آنست که شما بمانید، و بدون بازنگری در سیاست خود، به رویه "النصر بالرعب" و سیاست "ارهاب" ادامه دهید.

آقای خامنه‌ای! هم اسلام و هم تشیع با سرنیزه و شمشیر به مردم ایران تحمیل شدند. اسلام و تشیع دینسالاران، دینفروشان و دین پیشگان پیوسته بختکی بوده است که بر افکار و اعتقادات مردم چیره بوده، آنها را به تباهی کشانده و یکی از موانع جدی بر سر راه پذیرش نوآوری در جامعه بوده است. اکثریت دینسالاران شیعه در طی قرون گذشته جهل، خرافات و مرده‌پرستی را در این کشور رواج داده‌اند. انقلاب ۱۳۵۷ منجر به پیروزی تاریخی‌ مشروعه‌خواهان در یک نبرد تاریخی‌ شد که از دیرباز در ایران در جریان بوده است. خمینی و یارانش که قدرت سیاسی را پس ازانقلاب قبضه کردند، چهره واقعی اسلام ناب محمدی و تشیع سرخ علوی را بر همگان آشکار کردند. این فعل و انفعالات اجتماعی و تاریخی تجارب گرانبهائی را برای مردم ایران به همراه آورده‌اند، یعنی همانا شناختن چهره واقعی‌ اسلام فقیهان! البته هنوز هم میلیون‌ها ایرانی‌ به خرافات و موهوماتی که روحانیون رواج داده‌اند باور دارند اما هرگز این همه ایرانی‌ این چنین آماده تغییرات مثبت اجتماعی نبوده‌اند. از اینرو ضروری است که شما مدتی دیگر بمانید و به همین سیاست ادامه دهید. راهی‌ که شما و اطرافیانتان برگزیده‌اید و لجوجانه ادامه می‌‌دهید عمر حکومتتان را چند صباحی تداوم خواهد داد اما ادامه ولایت جائرانه شما تکلیف تاریخی‌ مردم ایران را با اسلام فقاهتی و روحانیت اقتدارگرا نیز روشن خواهد کرد.

جمهوری اسلامی فساد و ریا را در جامعه رواج داده است. ارزش‌های معنوی سست شده‌اند یا فروریخته‌اند. اما بسیاری از مردم رابطه مستقیم این پدیده‌های منفی با حکومت ریا و فساد ولایت فقیه را به آشکارا می‌بینند. ستیز دائم شما و نظام جمهوری اسلامی با ادبیات، موسیقی، هنر، فرهنگ و تاریخ ایران و هرچه که غیراسلامی وغیرشیعی است، این پیامد را داشته است که ایرانیان اکنون به هرچه که ایرانی و انسانی است بیش از پیش اقبال نشان می‌دهند و هرگر اینهمه ایرانی به حقوق بشر باور نداشته‌اند.

آقای خامنه‌ای! با سرسختی ویژه خودتان از حرامزاده سیاسی عقیدتی بی‌کفایتی چون احمدی نژاد و مداحان و دیگر بسیجیانی که شما و وی در پیرامونتان گرد آورده‌اید حمایت کنید! همانگونه که خودتان بیان کرده‌اید، "امام به کسی باج نداد" شما هم به مردم باج ندهید! آقای خامنه‌ای! کشور اکنون در وضعیت خطیری است، اما شما بمانید و با "فتنه‌ای" که مردم پدید آورده‌اند مبارزه کنید، زیرا رسالت تاریخی بزرگی بر دوش شماست. به پشتوانه بسیج، سپاه و روحانیتی که پیرو شماست و با یاری امام زمان و به فضل الهی به راه خود ادامه دهید! شما و هوادارانتان در بسیج، سپاه، مسجدها، حوزه‌ها، بازداشتگاه ها و شکنجه گاه ها از هیچ کوششی برای حفظ نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرده‌اید. تاکنون نیز موفق بوده‌اید، کم و بیش مانند همکارتان رابرت موگابه در زیمبابوه که روزگاری در راه آزادی کشورش مبارزه می‌کرد اما امروز به نام عدالت اجتماعی، به یاری پلیس، نظامیان و عده‌ای اراذل و اوباش لباس شخصی و به بهای فلاکت مردم و ویرانی کشورش توانسته است خود را بر مسند قدرت نگاه دارد. اما به راستی پیامدهای پایداری و یکدندگی شما و اطرافیانتان چه خواهد بود؟ خود شما سال‌های جوانی و میانسالی را پشت سر گذارده‌اید، اما فرزندان، نوه‌ها و اطرافیان شما در فردائی که دیگر شما نیستید چه سرنوشتی خواهند داشت؟ بسیاری به شما توصیه کرده‌اند نیم نگاهی به تاریخ ایران و به سرنوشت حکمرانان جبار بیندازید. هر چند سرنوشت چائوشسکو، اسلوبودان میلوشویچ و یا رهبر قدرقدرت همسایه غربی ما و فرزندان و نزدیکترین متحدان آنان نمونه‌های دیگری هستند که به لحاظ تاریخی قرابت بیشتری با شرایط عینی عصر ما دارند.

آقای خامنه‌ای! رژیم‌ها و کشور‌هائی که قصد سازندگی کشور و پیشرفت و اعتلای انسان‌ها را دارند از همه نیروهای اجتماعی یاری می‌‌گیرند و همه را در سازندگی و اداره جامعه مشارکت می‌‌دهند، اما آنانکه برای غارت ثروت‌های ملی‌ آمده‌اند دیگران را حذف می‌‌کنند و دائره خودی‌ها را هر روز تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌‌کنند. شما در انحصارطلبی و قلع و قمع دگراندیشان گوی سبقت را از سلف خود ربوده‌اید. ما ایرانیان بهای گزافی بابت انحصارطلبی و ولایت جائرانه شما و سلفتان پرداخته‌ایم، اما شما بمانید و به ولایت خود ادامه دهید! شوربختانه شما ندا‌ها و سهراب‌های دیگری را خواهید کشت، گروهی از والاترین فرزندان این سرزمین را به زندان خواهید افکند و شکنجه خواهید کرد، پدران و مادران دیگری را داغدار خواهید کرد، کودکان بیگناه دیگری را در فراق پدران و مادرانشان گریان و رنجان خواهید کرد و بسیاری را نیز آواره غربت خواهید کرد. شما ایران را ویرانتر خواهید کرد و ثروت کشور را به تاراج خواهید ‌برد و برای حفظ خود بر مسند قدرت ثروت‌های کشور را به بیگانه‌ها خواهید بخشید، اما بمانید و به ولایت خود ادامه دهید زیرا شما یک ماموریت تاریخی دارید! آقای خامنه‌ای! ماموریت تاریخی شما دفن روحانیت اقتدارگرا و اسلام ضد بشری فقیهان تمامیت‌خواه است. حکومت بشرستیز جمهوری اسلامی و ادامه ولایت جائرانه شما به حذف یا کاهش نقش روحانیت به عنوان یک گروه مرجع اجتماعی خواهد انجامید.

رژیم جمهوری اسلامی حتی اگر از آراء چند میلیون ایرانی نیز برخوردار باشد، فاقد حقانیت است زیرا بر ارتجاعی‌ترین احساسات و گرایشات آن انسان‌ها متکی است. بدیهی است که اندیشه‌های خرافه‌پرستانه ریشه‌دار هستند و به‌ این زودی از سرزمین ما رخت بر نخواهند بست. درست همانگونه که پس‌مانده‌های اندیشه‌های نازیستی، فاشیستی یا طالبانی نیز همچنان علیرغم آبروریختگی تاریخی به‌ حیات خود در مرداب‌های اجتماعی در اینسو و آنسوی جهان ادامه می‌‌دهند، اسلام فقاهتی اقتدارگرا و تمامیت‌خواه شما نیز بدون تردید کاملاً از بین نخواهد رفت اما در آینده مردابی برای ادامه حیات خود خواهد یافت.

آقای خامنه‌ای! بمانید و با بسیج، سپاه و روحانیان طرفدار خود در برابر فتنه مردم مقاومت کنید! جنگی که با بی‌لیاقتی و سوء نیت رهبران جمهوری اسلامی به راه افتاد و سپس ادامه یافت، اعتباری برای سپاه و بسیج به همراه آورد. در واقع امر همین سپاه و بسیج صدها هزار جوان آموزش ندیده بیگناه را در جنگی که سران جمهوری اسلامی به منظور ادامه بقای خویش و قلع و قمع دگراندیشان ادامه می‌دادند، به کشتن دادند. ادامه ستیز شما با مردم این اندک آبروی کاذب سپاه و بسیج را نیز بر باد خواهد داد!

بسیاری از "خواص"، درست همانند میلیون‌ها "عوام" به همراه شما و سلفتان تا در جهنم آمدند اما اکنون راهشان را از شما جدا کرده‌اند و نمی‌خواهند با شما به درون جهنم نیز بیایند. شما حتی مصلحت‌اندیشان و میانه‌رو‌ها‌ئی مانند آقایان رفسنجانی، خاتمی، کروبی و موسوی را هم برنمی‌تابید! با این آقایان نظام جمهوری اسلامی اصلاح می‌‌شود و برجا می‌‌ماند. با شما اما این نظام و فقه جعفری هم خواهد رفت، زیرا هر روز شمار بیشتری از مردم به ماهیت شما، یارانتان و اسلامتان پی‌می‌‌برند. آقای خامنه‌ای! سیاست سرکوب و زندان شما ریزش نیروهای طرفدار حکومت را درپی داشته و اکثریت گروه‌های مخالف درون‌مرزی و برون‌مرزی را همسو کرده و به اتحاد نزدیکتر کرده است. از اینرو مدتی دیگر بمانید و ولایت کنید!

سیاست ویرانگر آمریکا ستیزی و اسرائیل ستیزی شما به بن‌بست رسیده است. اسرائیل که هنوز سرزمین‌های عربی را در اشغال دارد و خود دارای صدها کلاهک اتمی‌ است و معاهده منع گسترش جنگ افزار‌های اتمی‌ را نیز امضا نکرده است به مدد بی‌ کفایتی حکومت شما اکنون به یکی از مدعیان اصلی‌ برنامه اتمی‌ ایران بدل شده است و در این راستا از پشتیبانی آشکار و پنهان همان کشور‌های اسلامی و عربی که شما رویای رهبری آنان را در سر دارید نیز برخوردار شده است. شما میلیاردها پول مردم ایران را صرف تبلیغات سیاسی عقیدتی ولایت فقیهی در کشورهای دیگر کرده‌اید اما سرکوب گسترده ناراضیان ایرانی نقاب از چهره ضدمردمی و آزادی‌ستیز رژیم شما برگرفته است و خطر گسترش سم ولایت فقاهتی در بیرون از مرزهای ایران را از بین برده است.

آقای خامنه‌ای! بدیهی است که شما شخصاً بر روند همه جریانات سیاسی در ایران کنترل ندارید، اما با استفاده از آن اهرم‌های قدرت که در دست دارید، میدان را به ارتجاعی‌ترین، فاسدترین و ضدایرانی‌ترین عناصری که آماده مداحی شما هستند سپرده‌اید. چه بسا همین انحصارطلبان آزادی‌ستیز بیش از پیش اختیار امور را از شما بگیرند و از شما تنها به عنوان وسیله‌ای برای تحقق اهداف خود بهره گیرند، اما لطفاً بمانید، ولایت کنید، به آنان که شما اهل فتنه خواندهاید باج ندهید و با پایداری مأموریت تاریخی خود را به پایان برسایند! با ادامه ولایت شما، اسلام اقتدارگرای تمامیت خواه فقاهتی به همان مردابی خواهد رفت که شایسته آنست!

کاریکاتور از وبگاه اصغر آقا

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

اعدام اسلامی دو جوان ایرانی


دادسرای عمومی و انقلاب تهران با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که احکام اعدام دو جوان زندانی، آرش رحمانی پور، ۲۰ ساله و محمد رضا علی زمانی، ۳۷ ساله در سحرگاه پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۸ اجرا شد. هم اکنون محاکمه ۱۶ نفر دیگر اکنون نیز در جریان است. جمهوری اسلامی ادعا می‌کند که این افراد در رابطه با رویدادهای روز عاشورا دستگیر شده‌اند. پنج تن از این افراد متهم به محاربه هستند و در خطر اعدام هستند. یک روز پس از اجرای اعدام‌ها، احمد جنتی، یکی از امام جمعه‌های اعدامدوست تهران در خطبه نماز جمعه از اعدام دو جوان تقدیر کرد و خواستار اعدام‌های بیشتری شد. ملا غلامرضا حسنی امام جمعه اعدامدوست اروميه نیز خواستار گرداندان اجساد اعدام شدگان در خیابان‌ها شد تا مایه عبرت دیگران شود.

جمهوری اسلامی در رویاروئی با مخالفان خود، که خود اکنون آنرا جنگ نرم می‌نامد، به روش همیشگی خود یعنی اعدام و ترور مخالفان و منتقدان خود روی آورده است. "النصر بالرعب" یا ایجاد ترس و وحشت یکی از مهم‌ترین روش‌ها و هدف‌های رژیم است. یکی از دیگر اهدافی که جمهوری اسلامی دنبال می‌کند، تشدید وخامت اوضاع است تا بتواند معترضان را قلع و قمع کند و مخالفان خود در درون حاکمیت مانند رفسنجانی و باقیمانده اصلاح‌طلبان را از گردونه حاکمیت به بیرون پرتاب کند. جناح دولت و احمدی نژاد نیز در این میان کوشش دارند تا با گرم نگاه داشتن تنور سرکوب‌ها هم رقیبان را از میدان به در کنند و هم بی کفایتی خود در اداره کشور را تحت الشعاع بحران و وخامت اوضاع قرار دهند.

اینکه امام جمعه‌ها با ستایش از اعدام‌ها قوه قضائیه را به اجرای اعدام‌های بیشتر تشویق می‌کنند، از دیدگاه دیگری نیز جای تأمل دارد. پرسش آنست که آیا این خشونت‌ها، خونریزی‌ها و اعدامدوستی‌ها تنها به نام اسلام و تشیع انجام می‌شود و یا این خشونت خود جزء تفکیک‌ناپذیری از اسلام و تشیع است؟ احمد علم الهدی امام جمعه مشهد که مردم معترض را مشتی "بزغاله و گوساله" خوانده بود در پاسخ به آنان که به این گفته وی خرده گرفته بودند در نامه سرگشاده‌ای به میرحسین موسوی و در پاسخ به اینکه چرا بخشی از مردم را بزغاله و گوساله نامیده است نوشت: "این تعبیر را خدواند در قرآن در دو آیه عنوان فرموده است، یکی در آیه ۱۷۹ سوره مبارکه اعراف: (ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن والانس لهم قلوب لایفقهون بها ولهم اعین لا یبصرون بها ولهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون) در این آیه کسانی که دل دارند و فهم ندارند، چشم دارند و بصیرت ندارند، به چهارپایان تشبیه شده اند."
احمد علم الهدی در ادامه نامه خود به آیه ۴۳ و ۴۴ سوره فرقان اشاره می‌کند و می‌نویسد: "(ارایت من اتخذ الهه هواه افانت تکون علیه وکیلا ام تحسب ان اکثرهم یسمعون او یعقلون ان هم الا کالا نعام بل هم اضل سبیلا) در این آیه هم کسانی که هوای نفس خود را معبود خود قرار دهند، به انعام و چهارپایان تشبیه شده اند. آیا کف وسوت زن‌های روز عاشورای حسینی با آن قیافه‌های منکر مصداق این اشخاص نیستند؟"

بدیهی است که احمد جنتی، ملا غلامرضا حسنی و احمد علم‌ الهدی در این اظهارنظرها تنها نیستند. اکثریت مطلق مراجع تقلید و روحانیت شیعه به استثنای اندک روحانیونی که در اپوزیسیون هستند اصولاً هیچگاه نسبت به خونریزی‌ها و خشونت‌های سی‌ویکساله جمهوری اسلامی مخالفتی نشان نداده‌اند. مخالفت افرادی مانند آقای منتظری و روحانیون منتقدی که در رده‌های پائین‌تر فقهی قرار دارند نشاندهنده استثناءها است نه قاعده. حتی آیت‌الله سیستانی مرجع بزرگ شیعه که به علت سکونت در عراق از یک حاشیه امنیت برخوردار است نیز هیچ اظهارنظری در محکوم کردن این خشونت‌ها نکرده است.

اصولاً چه چیزی در اسلام وجود دارد که اعمال تبعیض، شکنجه و کشتار به نام اسلام را منتفی نمی‌کند؟ چرا فردی مانند جواد لاریجانی بدون خطر رسوائی می‌تواند به باراک اوباما توهین کند و وی را "کاکا سیاه" بنامد؟ آیا این مصداق تبعیضی ژرف‌تر از نژادپرستی نیست؟ اصولاً جان انسان‌های غیرشیعه و غیرمسلمان برای شیعه‌ها و مسلمان‌ها چه ارزشی دارد و ریشه اندیشه "ز هر طرف که کشته شود به سود اسلام است" در چیست؟

همان روحانیونی نیز که خود را پشت سپر "غیرسیاسی" بودن پنهان می‌کنند در همه مسائل خرد و کلانی که موقعیت اجتماعی یا درآمدهای آنان را به گونه‌ای تضعیف کند، با قاطعیت واکنش نشان می‌دهند. آنان در برابر مسائلی که خود حیاتی می‌پندارند، مانند حفظ انحصار روحانیت در اداره مناسک و سفرهای حج و درآمدهای ناشی از آن، حجاب زنان، حقوق اجتماعی و سیاسی غیرشیعه‌ها با قاطعیت و آشتی ناپذیری واکنش نشان می‌دهند. آنان نسبت به محکوم کردن انتشار یک کاریکاتور در آنسوی دنیا هیچ تردید و تأملی از خود نشان نمی‌دهند.

حجت‌الاسلام‌ها و آیت الله‌ها خود را حجت اسلام و نشانه خدا بر روی زمین می‌دانند و طبعاً ادعا دارند که خدا را شناخته‌اند و اسلام را درک کرده‌اند و نمی‌توان در تسلط آنان بر فقه شیعه تردید داشت. احمد جنتی نیز بدون تردید می‌تواند برای اثبات انطباق گفته‌های اعدامدوستانه خود بر اسلام راستین دهها آیه قرآنی و صدها حدیث و روایت از دوران صدر اسلام نقل کند. چگونه است که اکثریت آیت‌الله‌ها و حجت‌الاسلام‌هائی که نمی‌توان در تسلط فقهی‌شان تردیدی داشت، به آسانی می‌توانند شواهد و استدلال‌هائی بر صحت احکام شکنجه، تبعیض و قتل را از متون قرآنی و فقهی بیرون آورند اما روحانیون و نواندیشان دینی که ادعا دارند اسلام دین رحمت و عطوفت است در جداکردن حساب اسلام از شکنجه، تبعیض و قتل ناتوان هستند؟ آنان ادعا دارند که ایراد در اسلام نیست بلکه ایراد در تفسیرهای کج اندیشانه از اسلام است. پرسش اینست که اصولاً این چه دینی است که اینهمه جای انشقاق، اختلاف و تفسیرهای متناقض را فراهم می‌آورد و اصولاً کدامیک از مسلمانان می‌تواند ادعا کند که تفسیرهای وی صحیح است؟

تاریخ اسلام و خونریزی‌های صدر اسلام نشان ‌داد که جنگسالاران صدر اسلام مرزی برای خونریزی‌های خود قائل نبودند. تاریخ جمهوری اسلامی نیز نشان داده است که پایانی بر اعدامدوستی‌های احمد جنتی، علی خامنه‌ای، ملا حسنی، محمد یزدی، حسین شریعتمداری، احمد علم الهدی و ده ها آیت الضحاک و حجت الضحاک کوچک و بزرگ دیگر متصور نیست. اما به راستی چرا راه بر چنین تفسیرهائی از اسلام بسته نیست؟

رهبر: من مقصر نیستم.

اثری از آریا