۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

حملات آمریکا، فرانسه و بریتانیا به لیبی، هشداری به ایران

پنجشنبه گذشته تلاش‌های فشرده دیپلماتیک آمریکا، فرانسه و بریتانیا به نتیجه رسید و شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه پیشنهادی فرانسه، لبنان و بریتانیا برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در آسمان لیبی را تصویب کرد. روسیه، چین، آلمان، برزیل و هند به این قطعنامه رای ممتنع دادند اما کوششی برای ممانعت از تصویب آن به عمل نیاوردند. هدف از تصویب این قطعنامه حمایت از مردم لیبی و به ویژه مردم بنغازی در برابر حملات هوایی و زمینی نیروهای معمر قذافی اعلام شد. اندکی بعد نیروی دریایی آمریکا و بریتانیا با پرتاب موشک به مراکز نظامی لیبی حملات خود را آغاز کردند و هواپیماهای شناسایی و جاسوسی، جنگنده و بمب افکن آمریکائی، فرانسوی و بریتانیائی بر فراز لیبی به پرواز درآمدند و سیستم پدافند هوایی این کشور را در هم کوبیدند.

حملات هوائی آمریکا، فرانسه و بریتانیا به لیبی همچنان ادامه دارد و کشورهائی مانند نروژ، دانمارک، قطر و امارات متحده عربی نیز هواپیماهای جنگنده خود را به آسمان لیبی فرستاده‌اند یا در صدد این کار هستند. اقدامات نظامی علیه لیبی هنگامی صورت می‌گیرد که از چند سال پیش به اینسو بحث خستگی مفرط از جنگ در دو کشور آمریکا و بریتانیا که در لشگرکشی به افغانستان و عراق نقش برجسته داشته‌اند، داغ بوده است. باراک اوباما و دیوید کامرون با انتقاد از سیاست جنگ افروزانه اسلاف خود جورج بوش و توبی بلر در انتخابات شرکت کردند و پیروز شدند.

نه خستگی و بی میلی افکار عمومی آمریکا و بریتانیا، نه نابسامانی اقتصادی، نه بیمیلی ارتش این دو کشور برای درگیرشدن در یک جنگ جدید و نه حتی اعطای جایزه صلح نوبل به باراک اوباما توانست مانع اقدامات نظامی این کشورها علیه لیبی شود. بدون تردید حملات هوایی و زمینی نیروهای معمر قذافی به مردم معترض لیبی و خطر قتل عام مردم معترض در بنغازی یک کاتالیزاتور مهم برای آغاز اقدامات نظامی آمریکا، فرانسه و بریتانیا علیه لیبی بوده است اما با گذشت چند سال، دیگر انگیزه‌های سیاسی این کشورها برای حمله به لیبی نیز آشکار خواهد شد. هر چند گمانه‌زنی‌ها در این باره از هم اکنون آغاز شده است. آنچه در این میان حائز اهمیت است، این موضوع اساسی است که آمریکا و متحدان آن هنوز هم دارای این توانائی هستند که در صورت نیاز ظرفیت‌های دیپلماتیک خود را به سرعت بسیج کنند و ماشین جنگی آمریکا و متحدان آن نیز همچنان می‌تواند به سرعت به راه بیفتد و پدافند نظامی و زیربنای اقتصاد و ارتباطات کشوری مانند لیبی را ظرف کمتر از یک هفته نابود کند.

اگر کارد به استخوان آمریکا برسد
اقدامات نظامی علیه لیبی نشان داد که حمله نظامی به ایران همچنان یکی از گزینه‌های غرب است، اگر چه این گزینه در سخنان کنونی رهبران کشورهای بزرگ غربی انعکاسی ندارد. حمله به لیبی نشان داد که اگر توازن قدرت در منطقه خاورمیانه به نحو تعیین کننده‌ای به نفع جمهوری اسلامی تغییر کند یا اگر به هر دلیل دیگری کارد به استخوان آمریکا و کشورهای بزرگ غربی برسد، حمله نظامی به ایران یک گزینه جدی خواهد بود.

بمب افکن‌های آمریکائی، فرانسوی و بریتانیائی سیستم پدافند هوایی لیبی را در هم کوبیدند

۱۳۹۰ فروردین ۱, دوشنبه

نوروز ۱۳۹۰خجسته باد!


نوروز، این آئین زیبای ایرانی و فرارسیدن بهار

به همه ایرانیان و به همه مردمانی که نوروز را جشن می‌گیرند

خجسته باد!



کهن آيين نوروزت خجسته

بهار آمد گلا روزت خجسته
کهن آيين نوروزت خجسته

بهـــارِ نازنيـن از ره رسيــده
زمستـان خيمه از هـر کوچه چيـده

بنفشـه، رازقی، نسـرين و سـوسن
عـروس دشت را ُپـر کرده دامـن

سپيـد و سرخ و زرد و سبـزِ ارزن
نگيـنِ دشت و هامون، کوی و برزن

بهار آمد گلا روزت خجسته
کهن آيين نوروزت خجسته

پـرستـو لانه ی نـو کـرده بـر پا
به خوش کامی کشيده پَـر به هـر جا

سـرود مـرغکان شـاد و سر مست
به رقص آرد سر و جان و دل و دست

همـه دلـدادگان فـرشـاد و خنـدان
به دست افشـانی اند و پـای کـوبان

بهار آمد گلا روزت خجسته
کهن آيين نوروزت خجسته

درون خـانه ی تـاجيـک و افغـان
چو اُزبک، ترکمن، قرقـيز و ايـران

بـه پـاسِ داده هـای نيـکِ مـزدا
هـزاران خـوان نوروزی ست بر پا

بسی پير و جوان بر لب شکـرخند
کنـارِ خـوان نـوروزنـد خـرسند

بهار آمد گلا روزت خجسته
کهن آيين نوروزت خجسته


از وبگاه انجمن زرتشتيان تهران



۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

عطاالله مهاجرانی، نماینده ولی فقیه در جنبش سبز

عطاالله مهاجرانی پس از اظهار نظر اخیر در کتابخانه کنزینگتون و تلاش در راستای تطهیر علی خامنه‌ای با واکنش‌های گسترده‌ای روبرو شد. مهاجرانی از موضعی آشکارا دفاعی اما بدون تأمل در محتوای انتقادهائی که از وی شده است، در وبلاگ خود "مکتوب" کوشش دارد با استناد به برخی قراردادهای بازرگانی مصر ثابت کند که دولت مصر از لحاظ سیاسی وابسته بوده و این وابستگی سیاسی دلیل روشنی است بر فساد مالی مبارک و خاندان وی.
محمد رضا شاه پهلوی هم "وابسته" بود
وابستگی سیاسی حسنی مبارک جای بحث فراوان دارد، همانگونه که وابستگی سیاسی حاکمان عربستان، اردن، کویت و غیره نیز جای بحث فراوان دارد. واقعیت آنست که عملاً وابستگی کشورهای غربی از سوئی و کشورهای به اصطلاح "وابسته" مانند عربستان سعودی به یکدیگر متقابل است، هر چند این وابستگی ها دارای ماهیت متفاوت باشد. آنچه بیشتر قرین به واقعیت است، آنست که هیئت حاکمه کشورهائی مانند عربستان سعودی و مصر (زمان انور سادات و حسنی مبارک) که اغلب غیردمکراتیک نیز هستند، یک انتخاب حسابگرانه می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که اتحاد با آمریکا و کشورهای غربی به سود آنان است. داشتن مناسبات دوستانه با آمریکا و کشورهای غربی توازن قدرت را تاکنون به سود هیئت حاکمه کشورهائی مانند مصر، عربستان، اردن و کویت تغییر داده است. انقلابیون ایرانی نیز سال‌ها عمیقاً باور داشتند که محمد رضا شاه پهلوی وابسته به غرب است. انتشار اسناد سیاسی و دیپلماتیک بعدها نشان داد که سیاست خارجی محمد رضا پهلوی و وزیران خارجه وی مبنی بر منافع ملی ایران بوده است و آنان از جمله در مواردی مانند جزیره های  سه گانه خلیج فارس با تمام توان خود از منافع ملی ایران در برابر آمریکا و بریتانیا دفاع می کردند. در واقع بزرگترین نقصی که در رژیم هائی مانند رژیم پهلوی و رژیم های عربستان وجود دارد فقدان دمکراسی است نه وابستگی آنان.

دستاوردهای استقلال ادعائی کدامند؟
موضوع اساسی اما آنست که آیا اصولاً وابستگی یا استقلال یک کشور انتخاب مردم آن کشور است یا نه و دستاوردهای آن استقلال برای مردم چیست. کره جنوبی از دیدگاه عطاالله مهاجرانی و همنظرانش کشوری است وابسته به آمریکا در صورتی که کره شمالی کشوری است مستقل. نیازی به مقایسه میزان آزادی‌های فردی و رفاه مردم در این دو کشور نیست. اما پرسش آنست که چرا عطاالله مهاجرانی در یک کشور مستکبر، یعنی بریتانیا که دیگر کشورها را به خود وابسته می‌کند زندگی می‌کند. آیا بهتر نبود که او در ایران به زعم خود مستقل بماند یا در کشور مستقلی مانند سوریه، لیبی یا کره شمالی زندگی کند؟

قراردادهای ناشفاف جمهوری اسلامی ولایت فقیه
عطاالله مهاجرانی برای اثبات فساد در مصر حسنی مبارک به چند قرارداد تجاری اشاره می‌کند و به اثبات بدیهیات
می‌پردازد. اما تفسیر و توضیح مهاجرانی درباره قراردادهای تجاری جمهوری اسلامی با چین، روسیه، سوریه، ترکیه و ده‌ها کشور دیگر چیست؟ چرا ایران نفت و گاز خود را ارزانتر از قیمت‌های جهانی به برخی کشورها می‌فروشد؟ چرا ایران بدون مناقصه بین‌المللی کالاهای بنجل چینی و ترکی را وارد می‌کند و چرا جمهوری اسلامی ولایت فقیه در قرارداد ناشفافی بخش بزرگی از بازار جهانی فرش را به چین واگذار می‌کند؟ نظر عطاالله مهاجرانی درباره به اصطلاح خصوصی سازی پر از ابهام صنایع کشور و همچنین واگذاری هزاران واحد تجاری و صنعتی به این و آن روحانی دولتی و فرزندان آنان چیست؟

در خط رهبری، غافل از پدیده جهانی شدن
عطاالله مهاجرانی یکبار دیگر در همان یادداشت با خلط مبحث موضوع داد و ستد تجاری را با موضوع وابستگی و استقلال در هم می‌آمیزد اما در عین حال می‌نویسد: "این یادداشت تنها اشاره ای بود که بحث وابستگی و استقلال بحثی امروزین است و از مقوله داد و ستد تجاری نیست". به این ترتیب عطاالله مهاجرانی آشکارا نشان می‌دهد که وی همچنان در فضای فکری دهه پنجاه شمسی است و گویا از پدیده جهانی شدن غافل مانده است. بحث وابستگی و استقلال امروزی نیست بلکه به دیروز و پریروز تعلق دارد. روند جهانی شدن در دهه‌های اخیر اثرات شگرف و گسترده‌ای بر ماهیت و عملکرد دولت‌های ملی نهاده است. رشد بیسابقه تجارت بین‌المللی و سرمایه گذاری‌های مستقیم خارجی، برچیدن سدهای گمرکی و موانع تجارت آزاد بین المللی، پیدایش گردش شتابان و بی وقفه سرمایه مالی در مقیاس کلان بین مرزهای بین‌المللی، رشد فزاینده درهم تنیدگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع، و همچنین تحولات فناوری و جهانگیر شدن نظام سرمایه داری همگی علت‌های بنیادی پدیده جهانی شدن محسوب می‌شوند. اما عطاالله مهاجرانی بر همه این پدیده‌ها چشم می‌بندد و عمداً خود را در خط علی خامنه‌ای قرار می‌دهد. برای پی بردن به مشابهت موضع رهبری و موضع عطاالله مهاجرانی نگاه کنید به مطلبی با عنوان "استعمار فرانو يا استعمار مابعد تجدد" در سایت رهبری.

با این موضعگیری‌های عطاالله مهاجرانی بایستی این عنوان را به وی داد: "نماینده ولی فقیه در جنبش سبز"
عطاالله مهاجرانی، ابراز وفاداری به رهبر و تلاش برای بازگشت به قدرت؟

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

چهارشنبه سوری، آتشی بر بنیان خرافه پرستان

چهارشنبه سوری، جشن آتش و شادی و یک آئین ملی ایرانی.
یک بار دیگر چهارشنبه سوری، آتشی بر بنیان خرافه پرستانی که سنت‌های بیابان نشین‌های اعراب هزار و چهارصد سال پیش را بر آئین‌های زیبای ایرانی ترجیح می‌دهند.


تصویر از روزنامه سیدسونسکان

http://www.sydsvenskan.se/

۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

عطاالله مهاجرانی، مداحی در غربت

عطاالله مهاجرانی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی و از چهره‌های راست اصلاح طلب و جنبش سبز روز جمعه ۴ مارس ۲۰۱۱ در یک نشست کوچک در کتابخانه کنزینگتون لندن نظرات خود را درباره ویراست جدید منشور جنبش سبز بیان کرد و سپس کلیپ آنرا در یوتیوب نیز قرار داد. سخنان عطاالله مهاجرانی بیدرنگ مورد توجه محافل وابسته به ولایت فقیه قرار گرفت. سایت "شناخت رهبری" با عنوان "اعتراف جالب مهاجرانی درباره رهبری" چنین نوشت:
"مهاجرانی در اظهاراتی که از زبان امثال ایشان کمتر شنیده شده بود از استقلال بی نظیر ایران و عدم وابستگی کشور به شرق و غرب سخن می‌گويد و می‌رسد به آن جا كه می‌گويد آيت الله خامنه‌ای را خوب می‌شناسد و می‌داند كه در تمام كارنامه اقتصادی خودش و اقوامش، نقطه سياه كه هيچ، حتی يک نقطه خاكستری هم نمی‌توان يافت." این سایت کلیپ این اظهارات را نیز در دسترس خوانندگان خود قراد داده است.
http://leader-khamenei.com/home.html

عطاالله مهاجرانی در این سخنرانی با تکبر و تبختر ویژه خود تلویحاً به شنونده می‌فهماند که وی جزء آن صد نفری بوده که منشور جنبش سبز را بازنگری و ویراستاری کرده‌اند. وی فارغ از هر گونه افتادگی حتی غلط‌های ویراستاری میرحسین موسوی در بیانیه‌های پیشین وی را نیز برمی‌شمرد و ادعا می‌کند که منظور میرحسین موسوی از "پرتگاه تاریخی" همانا "بزنگاه تاریخی" بوده است! عطاالله مهاجرانی در سخنرانی کوتاه خود موفق شد نام ده‌ها روزنامه (البته خارجی)، کتاب، نویسنده، سیاستمدار، شخصیت مشهور، کنشگر سیاسی و پژوهشگر را ذکر کند، آسمان و ریسمان را به هم ببافد و حتی موفق شد مِن باب اظهار فضل چند کلمه فرنگی هم ادا کند. گوئی واژه‌های "استبداد شرقی" یا "استبداد آسیائی" در زبان فارسی وجود ندارد و وی ناچار است واژه‌های انگلیسی را به کار ببرد. فضل فروشی آخوند مآبانه به جای استدلال!

نقش تاریخی روسیه و انگلیس چه بود؟
آنچه عطاالله مهاجرانی درباره ویراست جدید منشور جنبش سبز می‌گوید نظر وی است و از اینرو مورد احترام است اما آنچه که وی در حواشی آن بیان می‌کند جای بحث فراوان دارد. عطاالله مهاجرانی به وجود ظلم و بیدادگری چند هزار ساله در ایران زمین اشاره می‌کند و دیدگاه تاریخی خود را تا زمان انوشیروان دادگر هم بسط می‌دهد و ادعا می‌کند که گویا تنها کسی که به دادگری انوشیروان باور داشته، آن الاغ بوده است. عطاالله مهاجرانی که گویا خود مدرک تحصیلی در رشته تاریخ دارد، نمی‌تواند بر این واقعیت چشم ببندد که روحانیت اسلامی و به ویژه روحانیت شیعه در چند سده اخیر دست در دست شاهان و حاکمان، ظلم، خشونت و خرافات را در ایران رواج داده و آنرا توجیه و تقدیس کرده‌اند.

عطاالله مهاجرانی با اشاره به "نیروهای وابسته به قدرت‌های بیگانه" اضافه می‌کند که مهمترین قدرت بیگانه سلطه جو آمریکاست. مهاجرانی ادعا می‌کند که "ما نمی‌توانیم نمونه شاخص دیگری مانند آمریکا از قدرت سلطه جو پیدا بکنیم." عطاالله مهاجرانی که درس تاریخ خوانده و مانند بسیاری دیگر از کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی مدرک دکترای بعد از انقلاب هم دارد، بایستی بداند که این روسیه و انگلیس بوده‌اند که در دو سده اخیر استقلال و تمامیت ارضی کشور ما را تهدید کرده‌اند نه آمریکا! آمریکا مانند هر کشور دمکراتیک دیگری در پی منافع ملی خود است اما هیچ سند تاریخی در دست نیست که نشان دهد آمریکا چشم طمع به خاک ایران داشته یا تمامیت ارضی ایران را به خطر انداخته است. اگر مانند عطاالله مهاجرانی دیدگاه تاریخی خود را تا زمان انوشیروان دادگر بسط دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که یونانی‌ها، اعراب صدر اسلام، مغول‌ها و حتی افغان‌ها و ترکمن‌ها در طول تاریخ تهدیدهای بزرگتری برای استقلال و تمامیت ارضی ایران بوده‌اند تا آمریکای امروز! اگر عطاالله مهاجرانی دستکم تاریخ طبری را برگ زده باشد، نمی‌تواند انکار کند که همان اعرابی که وی با "سید" خواندن خود، ادعا دارد که از تبار آنان است، آنچنان ظلم بی حد و حصر و قتل عام‌هائی در گوشه و کنار ایران به راه انداختند که روی مغول‌ها، هیتلر و صدام حسین هم در مقایسه سفید می‌شود.

عطاالله مهاجرانی جنبش سبز را بی نیاز از حمایت آنچه که وی بیگانگان می‌نامد، می داند. عطاالله مهاجرانی یا واقعاً چیزی درباره ماهیت، سمت و سو و نقش نیروهای سیاسی و اجتماعی در جوامع آزاد و دمکراتیک نمی‌داند و یا تظاهر به نادانی می‌کند. به نظر می‌رسد که تنها هدف عطاالله مهاجرانی آن باشد که خود را پیرو خط علی خامنه‌ای نشان دهد. در همه جوامع آزاد و دمکراتیک نیروهای دمکراتیک و آزادیخواهی وجود دارند که پتانسیل حمایت از جنبش‌های آزادیخواهی در سراسر جهان و از جمله در ایران را دارند. حتی اگر ما خود را از چنین کمک‌هائی بی نیاز بدانیم، بایستی هشیار باشیم که پیوسته این خطر وجود دارد که علی خامنه‌ای و احمدی نژاد برای کاهش فشارهای بین‌المللی بر رژیم جمهوری اسلامی و نجات خود از خطر فروپاشی اقدام با سازش در زمینه برنامه هسته‌ای خود با کشورهای غربی بکنند. چنین سازشی شرایط را برای جنبش سبز دشوارتر از پیش خواهد کرد. جنبش سبز بایستی بر اساس منافع ملی ایران سیاست خارجی مسئولانه و فعالی اتخاذ کند و تماس‌های سازنده‌ای با شخصیت‌ها، حزب‌ها و دولت‌های دمکراتیک برقرار کند. ایران کشور مهمی در منطقه است. هیچ کشوری مناسبات سیاسی و تجاری آتی خود با یک ایران آزاد و دمکراتیک را فدای مناسبات خود با دولت جمهوری اسلامی نمی‌کند. جنبش سبز نمی‌تواند از چنین امکانی چشم پوشی کند.

قانون اساسی خطری برای تمامیت ارضی ایران
عطاالله مهاجرانی در سخنان خود از خطر تجزیه ایران نیز سخن گفت.‌ برخی از سیاستمداران اسرائیلی و هواداران راستگرای آمریکائی آنان و همچنین برخی از همسایگان عرب ایران گاه و بیگاه در سال‌های اخیر از تجزیه ایران سخن گفته‌اند، اما همین سیاستمداران در دوره پادشاهی محمدرضا پهلوی یعنی زمانی که سیاست خارجی ایران بر مبنای منافع ملی ایران و بر اساس تعامل با کشورهای دیگر پایه ریزی شده بود، هرگز سخن از تجزیه ایران نراندند. بزرگترین خطری که اکنون استقلال و تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کند، نه آمریکا و حتی نه اسرائیل، بلکه قانون اساسی جمهوری اسلامی و تمامیت خواهی اقلیت حاکم بر کشور است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، قانون اساسی تبعیض و شمشیر است. این قانون اساسی و کارگزاران آن میلیون‌ها ایرانی سنی، بهائی، یهودی، مسیحی، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، ارمنی، سکولار و دگراندیش را مورد تبعیض و خشونت قرار می‌دهند و آنها را از برخورداری از حقوق شهروندی و مشارکت در اداره کشور منع می‌کند.

درک عطاالله مهاجرانی از مفهوم استقلال، درکی کهنه و استعمارزده است. همه کشورها در جهان امروز به هم وابسته هستند. کشور بزرگی چون آمریکا از جمله وابسته است به چین که با خرید میلیاردها دلار اوراق قرضه آمریکائی به این کشور وام می‌دهد و وابسته است به ژاپن، آلمان، سوند و بسیاری کشورهای دیگر که فن‌آوری، کالا یا مواد خام به آمریکا صادر می‌کنند. جمهوری اسلامی هم عمیقاً وابسته است به امارات متحده عربی، ترکیه، سوریه، چین و روسیه، اما اگر مراد عطاالله مهاجرانی استقلال از آن گونه‌ای باشد که جمهوری اسلامی مدعی آنست، بایستی اذعان کرد که کوبا، لیبی، سوریه و کره شمالی مستقل‌تر از جمهوری اسلامی هستند. اصولاً دستآوردهای چنین استقلالی تاکنون برای مردم چه بوده است؟ پرسشی که عطاالله مهاجرانی بایستی بدان پاسخ گوید، آنست که اگر استقلال خوب است و وابستگی مذموم است، چرا رژیم جمهوری اسلامی و رهبر آن با لطائف الحیل کوشش دارند استقلال کشورهای دیگر مانند عراق، افغانستان، لبنان، کومور و غیره را خدشه دار کنند و آن رژیم‌ها را به خود وابسته کنند؟

من ضد آمریکائی هستم و تلویزیون صدای آمریکا هم بد است
عطاالله مهاجرانی در سخنرانی کوتاهش لگدی هم به تلویزیون صدای آمریکا زد. گوئی برای او اهمیتی ندارد که در این وانفسای فقدان رسانه‌های آزاد داخلی، تلویزیون صدای آمریکا در کنار بی بی سی و رادیو فردا از مهمترین منابع اطلاعاتی مردم ایران هستند و علیرغم آنکه این سه رسانه در دراز مدت حافظ منافع کشورهای خود هستند، اما اکنون انتخاب نخست میلیون‌ها ایرانی هستند. بی توجهی به خواست و انتخاب مردم در بسیاری از دیگر استدلال‌های عطاالله مهاجرانی نیز مشهود است. در حالی که زنان و مردان تظاهرکننده‌ای که جان بر کف و با دادن هزینه‌های گزاف در خط مقدم مبارزه با دیکتاتوری، شعارهای روشنی مانند "مرگ بر دیکتاتور"، "مرگ بر خامنه‌ای"، "جمهوری ایرانی"، "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" سر می‌دهند، عطاالله مهاجرانی کوشش در تطهیر علی خامنه‌ای و خانواده وی دارد.

عطاالله مهاجرانی ادعا می‌کند که یک نقطه تاریک یا خاکستری در زندگی اقتصادی علی خامنه‌ای و خاندان وی وجود ندارد. این ادعای مهاجرانی است. ادعاهای دیگری نیز وجود دارد که دال بر فساد مالی و اختلاس گسترده علی خامنه‌ای و خانواده وی است. راه محک زدن ادعای مهاجرانی کدام است؟ نکته اساسی آنست که در جمهوری اسلامی هیچگونه سازوکاری برای نظارت بر حساب و کتاب مالی ولی فقیه و حتی نمایندگان وی در دستگاه‌های اداری و دولتی وجود ندارد و ولی فقیه و نمایندگان وی در برابر هیچ نهادی پاسخگو نیستند. عطاالله مهاجرانی که از چند سال پیش به اینسو در لندن زندگی می‌کند، نمی‌تواند اطلاعات دقیق و تازه‌ای درباره وضعیت مالی علی خامنه‌ای و خانواده وی داشته باشد. روشن است که ادعای مهاجرانی نامستند و ساختگی است اما بدیهی که وی نعمات این مداحی و مجیزگوئی را به مراتب از مضرات وهن و طعن ناشی از چنین شهادت پوچی بالاتر می‌داند.
آیا عطاالله مهاجرانی اصولاً به پاسخگوئی و شفافیت در امور مالی اعتقاد و پایبندی دارد و آیا خود او آماده است که دارائی‌ها و درآمدهای خود را شفافانه به مردم ایران گزارش دهد؟

عطاالله مهاجرانی در حال سخنرانی در کتابخانه کنزینگتون لندن، نفر سمت چپ وی فرخ نگهدار - تصویر از وبلاگ محمد رضا آرین


مداحی و مجیزگوئی رهبری، از اصفهان تا کنزینگتون
دو تصویر بالا از سایت "شناخت رهبری" دیدار علی خامنه ای از اصفهان