۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

آزمونی برای روشنفکران (نواندیشان) دینی


انتشار بیانیه شماره ۱۷ آقای میرحسین موسوی واکنش‌های گوناگونی در پی داشته است. برخی میرحسین موسوی را به عقب‌نشینی و شناسائی احمدی‌ نژاد متهم کرده‌اند و برخی دیگر نیز آن بیانیه را که لحنی آشتی‌جویانه داشت را نشانه ذکاوت سیاسی میرحسین موسوی، درک وی از شرایط موجود، مهارت وی در مانورهای تاکتیکی و نوعی آمادگی برای مذاکره با حاکمیت دانسته‌اند.

هر قضاوتی درباره اظهارات و اقدامات آقایان کروبی و موسوی که رهبران نمادین جنبش سبز هستند بایستی با در نظر گرفتن موقعیت کنونی آنان و با توجه به خطراتی که مستقیماً آنان را تهدید می‌کند، صورت گیرد. گذشته از آنکه آقایان موسوی و کروبی از آغاز با پذیرفتن قانون اساسی جمهوری اسلامی، کاندیداتوری خود را برای ریاست جمهوری اعلام کردند، باید توجه داشت که اقدامات افراطی یا به اصطلاح انتحاری این آقایان به نحوی که موجب دستگیری یا ترور آنان شود، هیچ دستاوردی برای جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در پی نخواهد داشت. متانت و میانه‌روی آقایان موسوی و کروبی یکی از عواملی است که در شرایط کنونی باعث ایجاد تردید و شکاف در صفوف نیروهای وفادار به حاکمیت جمهوری اسلامی می‌شود.

با وجود آنکه حاکمیت جمهوری اسلامی فشارهای شدیدی به آقایان کروبی و موسوی وارد آورده است هنوز آنان علیه هیچیک از عناصر و گروه‌های شرکت کننده در اعتراضات و تظاهرات موضعگیری‌ نکرده‌اند یا به عبارت دیگر آنان برای در امان نگاه داشتن خود از ضربه‌های حکومتی، علیه به اصطلاح ساختارشکن‌ها، بدحجاب‌ها، چپ‌ها یا سلطنت طلب‌ها هیچگونه موضعگیری‌ نکرده‌اند و همچنان مطالبات مردم را مطرح می‌کنند.

اینکه کدامیک از گروه‌ها یا چهره‌های شاخص سیاسی کف مطالبات مردم و جنبش را مطرح می‌کند و کدامیک سقف مطالبات مردم و جنبش را مطرح می‌کند و آنکه کدامیک از این موضعگیری‌ها اکنون صحیح است، جای بحث فراوان دارد. اما شاید یکی از مهمترین نکات در مرحله کنونی موضع هر یک از گروه‌ها یا چهره‌های شاخص سیاسی در قبال دیگر بخش‌های اپوزیسیون ایران باشد. یکی از مسائلی که در این میان مایه شگفتی است، واکنش‌ها و موضعگیری‌های برخی روشنفکران (نواندیشان) دینی است که در خارج از ایران به سر می‌برند. روز سیزدهم دی ۱۳۸۸ آقایان عبدالکریم سروش، محسن کدیور، عطاء‌الله مهاجرانی، عبدالعلی بازرگان و اکبر گنجی در بیانیه مشترکی با عنوان "خواسته‌های بهینه جنبش سبز" نظرات مشخص خود را مطرح کردند. این بیانیه که دو روز پس از صدور بیانیه شماره ۱۷ میرحسین موسوی منتشر شده بود، مورد بحث و گفتگوی رسانه‌ها و فعالان سیاسی قرار گرفت.

با وجود آنکه گروه‌های بزرگی از جمله زنان، دانشجویان، کارگران، روزنامه نگاران و هنرمندان سهم بزرگی در پیشبرد مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران داشته‌اند، اما حتی از چهره شاخصی مانند شیرین عبادی نیز خواسته نشده است که در تنظیم "خواسته‌های بهینه جنبش سبز" مشارکت داشته باشد. انکی پس از انتشار این بیانیه، عطاء‌الله مهاجرانی در مصاحبه با شبکه جنبش راه سبز(جرس) در توضیح موضعگیری‌های خود از جمله گفت: "با کسانی که ارزش‌های دینی و اسلامی را به سخره می گیرند، از اساس با انقلاب اسلامی مخالفند و دل در گرو سلطنت دارند و یا مثل مجاهدین خلق کارنامه‌ای تباه از آنها بر جای مانده است، نمی‌توان حتی به عنوان حرکت تاکتیکی هم همراه باشد." عطاء‌الله مهاجرانی در همان مصاحبه از پاسخ گفتن به پرسشی درباره سقف مطالبات طفره رفته و چنین پاسخ داده است: "من با اصطلاح کف و سقف موافق نیستم."

آقای عطاء‌الله مهاجرانی در ادامه مصاحبه افزوده است که وی و همفکرانش "اتاق فکر" جنبش سبز را تشکیل داده‌اند. تا "تجربه و اندیشه و نظر خود را در اختیار رهبران جنبش سبز در ایران قرار دهند". آقای مهاجرانی ذکر نکرده است که آیا اشخاصی علاوه بر آن پنج تنی که "خواسته‌های بهینه جنبش سبز" را امضا کرده‌اند در این "اتاق فکر" هستند و در اینصورت این گزینش‌ها چگونه انجام شده است.

رهبران نمادین جنبش سبز آقایان کروبی و موسوی گهگاهی سخن از بازگشت به راه خمینی می‌رانند اما مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران که این رهبران را نیز به جلو هدایت می‌کند، یک جنبش مسالمت‌آمیز، تکثرگرا و مطالبه محور است. میلیون‌ها مردم معترضی که در علیه دیکتاتوری درایران مبارزه می‌کنند، در پی حقوق قانونی خود هستند.

جنبش آزادیخواهانه مردم ایران یک حرکت گسترده ملی است. زنان، دانشجویان، کارگران، کارمندان، هنرمندان، روزنامه‌نگاران، بازاریان، گروه‌های قومی، اقلیت‌های دینی، ایرانیان درون‌مرزی و ایرانیان برون‌مرزی در پیشبرد این جنبش سهیم هستند. شکاف اصلی در ایران امروز بین شیعه و غیر شیعه یا سکولار و مذهبی نیست. شکاف واقعی در ایران امروز، شکاف بین طرفداران ولایت مطلقه فقیه و مروجان فساد و جهل از سوئی و هواداران آزادی و دمکراسی در سوی دیگر است. اصلاح‌طلبان شیعه، سنی‌ها، ملی‌مذهبی‌ها، لیبرال‌ها، چپ‌ها، گروه‌های قومی، اقلیت‌های دینی، سلطنت‌طلب‌ها و افرادی که هیچگونه ارتباطی با گروه‌ها و گرایشات سیاسی ندارند در این مبارزه سهیم هستند. هرگونه تقسیم بندی مردم به دیندار و دین ندار، به شیعه خط امامی و غیر شیعه، به همراهی یا غیر همراهی با اساس انقلاب اسلامی و خط خمینی، تلاشی در راستای انحصارطلبی با هدف قبضه کردن رهبری جنبش آزادیخواهانه مردم ایران است و به تکرار تجربه تلخ انقلاب ۱۳۵۷ خواهد انجامید.

آقای مهاجرانی همانقدر در جنبش سبز سهیم است که تک تک مردمی که با شجاعت و فداکاری برای آزادی و دمکراسی در ایران مبارزه می کنند. مردم مبارز ایران نشان داده اند که به اتاق فکر بدون در و پنجره ای که بر سر در آن نوشته شده باشد "مرگ بر ضد ولایت فقیه" و آقای مهاجرانی برای آنان تشکیل داده باشند، ندارند. عطاالله مهاجرانی چندی پیش نیز در انستیتو واشنگتن نیز گفت: "جنبش سبز از آمریکا، غرب و دیگران هیچ انتظاری ندارد". اینگونه دیدگاه ها که عطاالله مهاجرانی بیان می دارد، در واقع ادامه راه "تشیع سرخ علوی" است که حزب الله به رهبری ولی فقیه (شاید این بار از نوع مشروطه آنرا) را در برابر بقیه جهان قرار می دهد و به استبداد و انزوای کشور می انجامد.

روحانیت شیعه خط امامی که رهبری انقلاب ۱۳۵۷ را قبضه کرد، از آن آزمون سربلند بیرون نیامد. روشنفکران دینی (یا در واقع نواندیشان دینی) اکنون در آستانه آزمونی دیگر قرار گرفته‌اند. آیا آقایان سروش، کدیور، مهاجرانی، بازرگان، گنجی و دیگر روشنفکران شیعه دارای آنچنان ذکاوت سیاسی هستند تا بتوانند درک کنند که انحصارطلبی و قبضه کردن قدرت سیاسی به شکست تاریخی دیگری برای همه ایرانیان خواهد انجامید؟