۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

پرسپولیس و صنعت نفت در جام قادسیه

به بهانه مسابقه دیروز بین پرسپولیس تهران و نفت آبادان

بسیاری افراد بارها این بحث را پیش کشیده‌اند که واقعاً چرا ما ایرانی‌ها نام قاتلان و غارتگران بیگانه را بر روی فرزندان خودمان می‌گذاریم. البته بیگانه دوستی و بیگانه پرستی ما ایرانی‌ها جلوه‌های دیگری هم دارد و محدود به نام‌های ما نیست. بسیاری از دارندگان مدرک کارشناسی و دکترا از دانشگاه‌های ایرانی و بسیاری از استادان دانشگاه٬ سیاستمداران و حتی دیپلمات‌های ما به یک زبان خارجی مانند انگلیسی٬ فرانسه٬ اسپانیولی یا آلمانی تسلط ندارند. اما ما ایرانی‌ها در عین حال دوست داریم واژه‌های فرنگی را بجا و نا بجا به کار ببریم٬ گاهی حتی اگر معنی آن واژه‌ها را ندانیم. منظور مفهوم‌ها و واژه‌هائی نیست که برابر فارسی برای آنها نیست٬ بلکه واژه‌های روزمره مانند تماس که می‌شود کنتاکت٬ مکان که می شود لوکیشن٬ کاغذ یا نامه که می‌شود پیپر٬ درخواست که می‌شود اپلای٬ آشپزخانه باز که می‌شود آشپزخانه اوپن و مانند آن که این روزها از زبان بسیجی‌ها و زن‌های چادر چاقچوری هم شنیده می‌شود.

این بیگانه دوستی در گوشه و کنار وجود و سلوک ما ایرانی‌ها رخنه کرده است و ورزش هم استثنا نیست. اینجا منظور اصطلاحات ورزشی مانند کرنر٬ ریباند٬ ناک داون و مانند آن نیست٬ بلکه این نام و سلوک باشگاه‌های ورزشی ما ایرانی‌هاست که بیگانه پرستی ما را آشکار می‌کند.

مسخره یا تراژیک؟
فوتبال ایران در چند دهه اخیر دستخوش نوسانات بوده است و حرف و حدیث‌ها و شایعات یا به اصطلاح امروزی حاشیه‌های فراوانی داشته است. برای آنان که نتیجه مسابقات تیم ملی را دنبال می‌کنند و گهگاهی نیز نیم نگاهی به سرخط خبرهای ورزشی و جدول رده بندی لیگ برتر خلیج فارس دارند٬ تنها افت نتایج تیم ملی و باشگاهی در رقابت‌های بین المللی نیست که تاسف آور است. نکته تامل برانگیز دیگر٬ نشو و نمای بیگانه دوستی ما ایرانیان در عرصه ورزش است. برای نمونه یکی از پرطرفدارترین تیم های ورزشی ایران پرسپولیس نام دارد. "پرسپولیس" واژه‌ای است یونانی که خود از دو واژه پرس به معنی پارس و پولیس به معنی شهر تشکیل شده و مراد از آن تخت جمشید بوده است. تیم فوتبال صنعت نفت آبادان هم خودش را به اصطلاح "برزیل ایران" می‌نامد و رنگ پیراهن این تیم رسماً به "زرد برزیلی" تغییر یافته است!

آیا باید به حال این از خودباختگی و بیگانه دوستی خندید یا گریه کرد. یونانی‌ها به یادگار پیروزی‌شان بر ارتش ایران مسابقه دو ماراتن راه می‌اندازند و بعدها دو ماراتن می‌شود یک رشته ورزشی از جمله در المپیک اما ما ایرانی‌ها نام یکی از پرطرفدارترین تیم‌های ورزشی خودمان را می‌گذاریم پرسپولیس و تیم فوتبال صنعت نفت آبادان "زرد برزیلی" می‌پوشد! اینها در حالی است که هیچ گونه پیوند قومی٬ فرهنگی٬ زبانی و ورزشی بین آبادان و برزیل یا بین تیم ورزشی پرسپولیس و یونان وجود ندارد. این اسکندر مقدونی و یونانی‌ها بودند که به ایران لشگرکشی کردند٬ پادشاهی هخامنشی را برانداختند و تخت جمشید را آتش زده و ویران کردند و نزدیک به دویست سال بر ایران و ایرانی حاکم بودند! خوب حالا که ما یک حکومت عرب پرست هم داریم همه شرایط فراهم است که نام لیگ برتر خلیج فارس را به لیگ قادسیه تغییر دهیم تا پرسپولیس یونانی و صنعت نفت برزیلی بتوانند در لیگ قادسیه با هم مسابقه دهند.


 از ماه رمضان تا توهم برزیلی در ملغمه ای به نام فوتبال ایران

۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

شب یلدا

یک بار دیگر شب یلدا، این آئین زیبای ایرانی!



معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

(حافظ)






شاید یکی از این هندوانه‌ها زینت دهنده یک میز شب یلدا شود.

۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

ضریح‌گردانی و صحنه‌گردانی جمهوری اسلامی

ضریح حسین ابن علی٬ امام سوم شیعیان با صرف نیروی انسانی فراوان و هزینه‌های سرسام آور از جیب مردم ایران  ساخته شد و با صرف هزینه‌های بی رویه دیگری در چندین شهر گردانده شد تا دست آخر به عراق فرستاده و نصب شود. میزان طلا٬ نقره٬ سنگ‌های قیمتی و چوب‌های گرانبهايی که برای ساختن این ضریح به کار رفته در رسانه‌ها آمده است. نهادهای رنگارنگ جمهوری اسلامی کوشش کردند تا با تبلیغات گسترده در رسانه‌ها٬ مسجدها و هیئت‌ها و با تعطیل کردن مدرسه‌ها و اداره‌ها و با توزیع خوردنی و نوشیدنی رایگان مردم را به این نمایش آخوندی بسیجی جلب کنند.

گزارش‌ها و عکس‌های مخابره شده از سوی خبرگزاری‌ها و رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی حاکی از آنست که انبوهی از مردم در هر شهر به استقبال ضریح امام سوم شیعیان آمده بودند٬ اما در گزارش‌های رسمی هیچ اشاره‌ای نشده است که این ضریحگردانی باعث اختلال در ترافیک شهری و بین شهری شده و هزاران نفر به ناچار در صف‌های دور و دراز خودروها در خیابان‌ها و جاده‌های مسدود گرفتار شده‌اند و با نارضایتی و خشم بد و بیراه نثار این صحنه گردانان کرده‌اند. آماری از شمار افراد حاضر در این مراسم در دست نیست٬ اما حضور چندین هزار نفر از مردمانی با انگیزه‌های گوناگون٬ از عاشقان سینه چاک امام حسین گرفته تا مردم کنجکاو و بی تفاوت به امام حسین در چنین مراسمی آنهم در شهرهای چند صد هزار نفری مانند ساوه٬ اراک٬ خرم آباد٬ دزفول٬ شوشتر و شهر میلیونی اهواز چندان جای تعجب ندارد. آنچه جای تعجب دارد واکنش‌های پس از این ضریحگردانی است. جمهوری اسلامی این صحنه‌گردانی را نشانه مقبولیت خود می‌داند و آخوندها و مداحانی که به تعبیر خودشان بر سر سفره امام حسین نشسته‌اند ادعا می‌کنند که این استقبال نشانه عشق مردم به امام حسین است. اما برخی ملی مذهبی‌ها هم موقع را مغتنم شمرده و کوشش دارند در این حیص و بیص امتیازگیری کنند.  

ملی مذهبی‌ها: بترسید از اینهمه مسلمان!
مرتضی کاظمیان یکی از این ملی مذهبی‌هاست که "کنشگران سیاسی سکولار" را از کوکبه و هیمنه جامعه مذهبی ایران می‌ترساند. بی بی سی فارسی نیز که پیوسته به هنگام یا نابهنگام گوشه چشمی به ملی مذهبی‌ها نشان می‌دهد مقاله مرتضی کاظمیان را منتشر کرده است. روی سخن مرتضی کاظمیان با "کنشگران سیاسی سکولار و آن دسته از فعالان سیاسی است که جهان را مبتنی بر مفاهیم دینی تبیین نمی‌کنند و در تحلیل پدیده‌های اجتماعی با مقوله/موضوعی به نام خدا کاری ندارند." مرتضی کاظمیان با اشاره به هزینه میلیاردی ساخت ضریح و استقبال از ضریح در مسیر و آنهم بر اساس گزارش‌های تصویری و خبری خبرگزاری‌های مختلف درون ایران٬ "واقعیت‌های غیر قابل انکار در کشور" را یادآوری می‌کند و توجه مخاطبان سکولار و به ویژه کنشگران سیاسی عرفی را به آن جلب می‌کند. مرتضی کاظمیان و دیگر ملی مذهبی‌هائی که خود را روشنفکر مذهبی و نواندیش دینی می‌نامند بهتر است به جای یادآوری قدرت خرافات و مروجان خرافات٬ اذعان کنند که داستان کربلا و عاشورای امام حسین یک تاریخنویسی آمیخته با اغراق و اسطوره پردازی است که امروز به کارآمدترین ابزار آخوندها و مداحان برای چپاول و تحمیق مردم بدل شده است.

اخراجی‌ها و تراکتورسازی
ایران کشوری است بزرگ  با جمعیتی انبوه. هیچ آمار دقیق یا حتی برآورد بیطرفانه‌ای از شمار شرکت کنندگان در مراسم استقبال از ضریح حسینی در دست نیست. مردم و به ویژه جوانان ایرانی از امکان انتخاب بسیاری فعالیت‌های تفریحی محروم هستند و گروهی از مردم نیز بیشتر از سر کنجکاوی به تماشای هر گونه مراسمی می‌شتابند. از سوی دیگر می‌توان به این نکته اشاره کرد که صدها هزار نفر در ایران با خریدن بلیت سینما به تماشای فیلم‌هائی مانند جدائی نادر از سیمین اصغر فرهادی و اخراجی‌های ده نمکی می‌نشینند و هزاران نفر نیز هر هفته با پرداخت بلیت ورودی به تماشای مسابقات ورزشی می‌روند. نتیجه‌گیری ملی مذهبی‌هائی مانند مرتضی کاظمیان از چنین استقبال‌های میلیونی چیست؟

نام های پرمعنا٬ هزاران پریسا و آرش
ایران همچنان کشوری است با انبوهی از دین باوران. سه دهه تبلیغات کر کننده جمهوری اسلامی نیز موجب رواج بیش از پیش باورها و رفتارهای خرافی مانند زیارت قبور٬ عزاداری٬ سینه زنی٬ دخیل بستن و نذورات شده است٬ اما از سوی دیگر هرگز اینهمه ایرانی که از اسلام و هر چه که مربوط به اسلام باشد گریزان یا حتی متنفر باشند وجود نداشته است. نامگذاری کودکان در ایران نشاندهنده باورهای خانواده هاست. هنوز هم بسیاری از ایرانیان محمد٬ فاطمه٬ حسین٬ صغرا٬ عبدالله و مانند آن نام دارند اما در هزار سال اخیر هرگز اینهمه ایرانی نام‌های ایرانی مانند پریسا٬ آرش٬ فریبا و سیاوش نداشته‌اند. هنوز هم دسته‌های سینه زنی و قمه زنی با و یا بدون حمایت نهادهای حکومتی در شهرهای ایران به راه می‌افتد اما هرگز اینهمه ایرانی به آزادی همه انسان‌ها٬ برابری زن و مرد و حقوق بشر باور نداشته‌اند و کوتاه سخن آنکه هرگز در چند قرن اخیر اینهمه ایرانی آگاهانه از اسلام روی بر نگردانده‌اند.‌
التجاء نیازمندان در ظلمت ضریحگردانی (عکس از خبرگزاری مهر)
استقبال سرگردانان از ضریح حسینی در استان لرستان (عکس از خبرگزاری مهر)