۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

سفرهای احمدی‌نژاد به نیویورک - سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ

محمود احمدی‌نژاد نشان داده است که علاقه ویژه‌ای به سفر به نیویورک و شرکت در نشست عمومی سازمان ملل دارد. وی پس از نخستین دیدار از نیویورک و شرکت در نشست عمومی سازمان ملل به دیدار جوادی آملی شتافت و ‌گفت که هاله نوری در مدت سخنرانی دور وی را گرفته بود. احمدی‌نژاد و هواداران او در رسانه‌های حکومتی بارها از دستاوردهای سفرهای وی سخن ‌رانده‌اند.

امسال بسیاری از نمایندگان و سران کشورهای جهان به محض آغاز سخنرانی احمدی‌نژاد در شصت و چهارمین نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک، سالن را ترک کردند. احمدی‌نژاد در آن سخنرانی گفت "بايد وضع جهان اصلاح شود". او درباره "تغییر ساختار سازمان ملل" نیز سخن راند و برای "اداره جهان" یا دستکم "مشارکت در اداره جهان" ابراز آمادگی کرد. احمدی‌نژاد هنگام بازگشت به تهران، در فرودگاه مهرآباد مورد استقبال تنی چند از هواداران خود قرار گرفت و "دستاوردهای سفر را بسيار خوب" ارزيابی کرد. وی افزود: "جمهوری اسلامی ايران به اهداف خود در اين سفر دست يافت".

سپاه و دیگر هواداران احمدی‌نژاد در رسانه‌های دولتی و منبرهای نماز جمعه نیز چنین وانمود کردند که گویا سفر وی به نیویورک و شرکت در نشست عمومی سازمان ملل یک پیروزی بزرگ برای ایران اسلامی و موجب عزت ملت ایران بوده است. خامنه‌ای، سپاه و کیهان از موضع احمدی‌نژاد حمایت می‌کنند و سخنرانی وی را پیروزی بزرگی برای نظام ولایت فقیه می‌دانند.

احمد جنتی از حامیان سپاه، خامنه‌ای و احمدی‌نژاد، در نماز جمعه هفته گذشته لافزنی‌ها را تعمیم داد و با اشاره به مذاکرات هسته‌ای ژنو اظهار داشت که در این مذاکرات، نماینده آمریکا سرانجام پس از سه بار پیشنهادِ صحبت با سعید جلیلی نماینده ایران، و رد آن از سوی جلیلی، بالاخره موفق می‌شود خود را در کنار صندلی جلیلی جا دهد و گفتگوی کوتاهی با او انجام دهد. به ادعای احمد جنتی، جلیلی هم با پاسخ‌های دندانشکن به نماینده آمریکا، باعث سرافکندگی وی شده است.

لافزنی‌ها و گزافه‌گوئی‌های سپاه و سران حکومت اسلامی و هواداران آنان درباره اقتدار، دستاوردها و پیروزی‌های این رژیم و ناهمخوانی این ادعاها با واقعیت‌های موجود، یادآور لافزنی‌های درباریان و شاهان قاجار است. محمد علی سیاح محلاتی، مشهور به حاج سیاح در کتاب خاطرات حاج سیاح از جمله به سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ اشاره دارد و چنین می‌نویسد:

دفعه دویم ورود به طهران: (محرم ۱۲٩۶ قمری – دی ۱۲۵۷ شمسی)
شاه چهاردهم فروردین ۱۲۵۷ شمسی بسفر فرنگ روانه شده و [...] در بیستم دیماه ۱۲۵۷ شمسی وارد گردیده بود. امید من آن بود که شاه فرنگستان و عدل و انتظام امور دول و ترقیات ملل را دیده و اقتدار آنان را ملاحظه کرده البته هنگام مراجعت در ایران اقدام مفیدی خواهد کرد و آینده تاریک ایران را مبدل بروشنائی خواهد نمود، لکن دیدم باز وضع همان است بلکه از اول مردم نادان ایران را معتقد کرده بودند که سفر شاه بفرنگ برای ترویج دین اسلام و اصلاح با دول است! حمقاء بیخبر ایران که جز نام ایران از عالم فقط اسم روس و عثمانی و انگلیس را شنیده بودند اینان را چنین معتقد کرده بودند که
در عالم مقتدرتر از ایران و پادشاهی بزرگتر از ناصرالدین شاه وجود ندارد! بلی معروف بود از قوت اسلام تمام دولتها می لرزند و اسلام هم یعنی ایران! بیچاره مردم ایران را عمداً باین درجه جاهل کرده اند.

کرورها پول ایران را بردند در خارجه به عیش و نوش و تماشا و خرید تجملات آدم فریب بیجا صرف کردند و ابداً در مقابل این همه پول لامحاله کارخانه تفنگ و فشنگ سازی یا کاغذ و کبریت سازی و شمع ریزی هم در ایران دایر نکردند. بدبختی در این است که اگر ناصرالدین شاه هم میل میکرد که یک سنگ نظم و ترقی در ایران بگذرد قطعاً امرائی که عادت بخوردن خون مردم کرده بودند و ملاهائیکه اقتدار و نفوذ خود را در بی قانونی و خودسری می دیدند آنان هزار مانع می تراشیدند و اینان شمشیر تکفیر می کشیدند. از همه بدتر اینکه پیش از اینکه شاه بفرنگستان رود و راه مراوده ایرانیان بخارج و خارج بایران باین درجه باز شود، باز ایران را بملاحظه تاریخ قدیم، در خارج وقعی و وزنی بود.

[...] بالکلیه ایران در انظار خارجه موهون و ایرانی بدبخت از وحشیان و جاهلان ملل عالم بشمار آمد. افسوس! در وقتیکه ملل عالم برقابت هم در میدان ترقی و تکمیل حیات ده اسبه می تاختند تمام بزرگان ایران پرده بر روی چشم مردم بیچاره انداختند که چیزی نبینند و نشنوند و تسلیم محض باشند. بلی! می گفتند: "سلاطین عالم در یک مجلس جمع بودند ناصرالدین شاه بزرگتر از همه و شاهنشاه و مقدم بر همه بوده است!" افسوس! روس هم جلو افکار را گرفت، ایران بیچاره دولت روس را دوست خود گمان میکرد با اینکه دولت روس از زمان پطر کبیر بمقدمات محو ایران بلکه اضمحلال و امام مملکت اسلام مشغول است.

بالجمله زمستان را در طهران گذراندم. درباریان مشغول بودند هر دسته بنقض کار دسته دیگر و هر یک بنحوی تحصیل تقرب در نزد شاه میکردند و برای اقتدار و دخل، رشوه و تقدیم در کار و تدلیس و دروغ را رواج بازار میساختند ابداً کسی را ندیدم بیک کلمه دلسوزی بحال رعایا کند یا نظری بآینده اوضاع ایران بیفکند. عجبا! یک ملت و پایتخت یک دولت یکنفر از جغرافی عالم و احوال بنی آدم و ترقیات امم خبر ندارد، یک روزنامه نیست که مردم را آگاه کند، یک نفر آزاد نیست در خیر عموم حرف زند، یک نفر نیست بی تملق و مداهنه و ملاحظه باشد. واقعاً کسیکه اوضاع مملکت رادیده در چنین جائی زندگانی بر او ناگوار است. بهر حال مردم باز بهمان طور که بودند مشغول کار خویش هستند.

(صفحه ۱٩٩ تا صفحه ۲۰۱ )

حاج سیاح در جای دیگری چنین می‌‌نویسد:
بعضی [...] مردم را خر نموده گاهی گفتند: "ناصرالدین شاه چون شاهنشاه کل سلاطین عالم بوده بر همه مقدم حرکت کرده!". گاهی گفتند: "شاه رفت میان تمام دول را اصلاح کرد!". بعضی می گفتند: "چون او پادشاه اسلام است و قوت اسلام همه دول را تضعیف میکند از این بابت شاهان دنیا خواسته اند مهمان ایشان شود و بایشان امان دهد!"
(صفحه ۵۰۶)

خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت، به کوشش حمید سیاح و به تصحیح سیف الله گلکار.
موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران ۲۵۳۶