شيرين عبادی، حقوقدان و برنده جايزه صلح نوبل اخیراً در گفتگوئی با خبرگزاری رويترز ضمن انتقاد از دولت آمريکا گفت واشنگتن به اميد امتياز گرفتن از تهران در ارتباط با پرونده هستهای ايران بر سرکوب مردم در ايران چشم بسته است. محسن کدیور، روحانی و دینپژوه و از پشتیبانان میر حسین موسوی نیز با اشاره به بیتوجهی دولت آمريکا به مسائلی مانند دمکراسی و وضعیت حقوق بشر در ایران و تمرکز بر برنامه اتمی جمهوری اسلامی، از سیاست دولت آمریکا انتقاد کرد. اندکی پیش از آن، عطاالله مهاجرانی، مشاور مهدی کروبی کاندیدای اصلاحطلب، در انستیتو واشنگتن در کنار بسیاری سخنان سنجیده، سخن دیگری گفت با این مضمون: "جنبش سبز از آمریکا، غرب و دیگران هیچ انتظاری ندارد".
روز سهشنبه ۱۲ آبان، یک روز پیش از سیامین سالگرد تصرف سفارت آمریکا، علی خامنهای در یک سخنرانی خطاب به دانشجویان گفت: "ما مذاکرهای که توسط آمریکا از پیش تعیین شده باشد را نمی خواهیم". وی در ادامه گفت: "گفتگویی اینچنینی، شبیه رابطه گرگ و میش است و ما خواستار آن نیستیم". وی با اشاره به پیغامهای پیدرپی شفاهی و کتبی باراک اوباما و دعوت به مذاکره بین دو دولت ایران و آمریکا گفت: "زمانی که آمریکا از روحیه استکباری و دخالتهای بیجا در امور ملتها دست بردارد، برای ما دولتی همانند سایر دولتها خواهد بود". پس از رد پیشنهاد آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کشورهای پنج به علاوه یک در خصوص انتقال بخش عمده اورانیوم غنی شده ایران به روسیه و سپس به فرانسه، خامنهای اینبار اصل مذاکره مستقیم و بهبود مناسبات با آمریکا را رد کرد.
روز چهارشنبه ۱۳ آبان، یک روز پس از سخنرانی ضد آمریکائی خامنهای و درست همزمان با سرکوب خشونتبار معترضان در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران، باراک اوباما ، بی اعتنا به پاسخ رد خامنهای، در پیام تازهای به مناسبت سیامین سالگرد تصرف سفارت آمریکا در تهران یکبار دیگر "خواستار برقراری روابط با جمهوری اسلامی ایران" شد. باراک اوباما وعده داد که "راه به سوی مناسبات موفقیتآمیزتر و ثمربخشتری با جامعه بینالمللی به روی ایران باز است، به شرط آنکه ایران به "الزامات بین المللی خود عمل کند".
همانروز گروهی در تظاهرات خیابانی ۱۳ آبان در شهرهای ایران فریاد برآوردند: "باراک حسین اوباما! یا با اونا یا با ما!". باراک اوباما و دولت او اما در شرایط کنونی راه مذاکره و معامله با رژیم جمهوری اسلامی را برگزیدهاند. باراک اوباما و دولت آمریکا با صراحت و پیگیری پیشنهاد مذاکره و همکاری به دولت جمهوری اسلامی ایران را میدهند و همزمان تنها به "ابراز نگرانی نسبت به اعمال خشونت به معترضان" بسنده میکنند. فشار افکار عمومی کشورهای غربی و واکنش آنان نسبت به خشونت نیروهای دولتی علیه معترضان در ایران هنوز به آن حد نرسیده است که مانع گسترش مناسبات دولتهای غربی با جمهوری اسلامی باشد. ادامه حضور گسترده نیروهای آمریکا و دیگر کشورهای غربی در عراق و افغانستان میتواند دشواریهای روزافزونی برای این دولتها در پی داشته باشد. همه شواهد حاکی از آنست که آمریکا در شرایط کنونی قصد و امکان حمله نظامی به ایران را ندارد. از اینرو مذاکره تنها گزینهای است که برای آمریکا باقی میماند. آمریکا در راستای این سیاست از پشتیبانی نمادین از جنبش اعتراضی مردم ایران و ابراز نگرانی از اعمال خشونت نسبت به معترضان فراتر نخواهد رفت.
واکنشی فراتر از ابراز همدردی نمادین با جنبش اعتراضی مردم ایران از سوی آمریکا و دیگر قدرتهای غربی مستلزم گسترش بیش از پیش این اعتراضات، اعتصابات سراسری، ایجاد شکاف بارز در نیروهای مسلح ایران و آشکار شدن نشانههای جدی سقوط رژیم حاکم بر ایران است. تا فراهم آمدن این شرایط، دولت آمریکا کوشش خواهد کرد تا در راستای هدفهای سیاسی خود با رژیم ایران به گفتگو بنشیند. دولت باراک اوباما کوشش دارد تا از راه مذاکره و همکاری با رژیم ایران کم و بیش به همان هدفهائی دست یابد که دولت جرج دبلیو بوش با سیاست تهاجمی خویش در دست یافتن بدانها ناکام ماند. ظاهراً آمریکا مایل به منزویکردن احمدینژاد است اما مانعی برای نامهنگاری و مذاکره با ولی فقیه و سپاه پاسداران نمیبیند.
کشورهای غربی هم اکنون مذاکره با حاکمان کنونی ایران را بر حمایت از جنبش سبز که از دیدگاه آنان هنوز دستاوردهای چشمگیری نداشته و رهبران آن نیز هر لحظه در خطر دستگیری هستند ترجیح میدهند. حمایت عملی دولتهای غربی از جنبش سبز مردم ایران در آینده نیز از جمله مستلزم تعهدات گسترده و جدی رهبران جنبش سبز به غرب خواهد بود، تعهدات و امتیازاتی از آنگونه که دولت کنونی عراق به آمریکا و دیگر کشورهای غربی داده است، تعهداتی که الزاماً همگی به سود مردم ایران نخواهند بود. غرب فراموش نکرده است که خمینی و اطرافیانش در پاریس و در آستانه سقوط رژیم شاهنشاهی، در دیدارهای حضوری و پیامهای کتبی خود وعده مناسبات دوستانه و سازنده با غرب را دادند اما پس از به قدرت رسیدن در جهتی دیگر اقدام کردند که نه مستقیماً به سود کشورهای غربی و نه لزوماً به سود مردم ایران بوده است.
گستردگی اعتراضات در ایران باعث خواهد شد تا حاکمیت جمهوری اسلامی برای بقای خویش آمادگی بیشتری برای دادن امتیاز به کشورهای خارجی داشته باشد. حاکمان ایران در عین حال میدانند که وجود يک دشمن خارجی و انتساب مخالفتها و اعتراضات داخلی به اين دشمن خارجی زمينه را برای سرکوب مخالفان فراهم میکند. آنان در سی سال گذشته به همین سیاق همه غیرخودیها را حذف و سرکوب کردهاند. حاکمیت جمهوری اسلامی نه قصد حل و فصل بنیادی مشکلات خود با آمريکا را دارد و نه در صدد تشنجزدائی در عرصه سیاست خارجی است. حاکمیت جمهوری اسلامی کوشش خواهد کرد تا همانند سالهای پیش صرفاً خود را از زیر ضربههای مهلک آمريکا و همپیمانان آن خارج سازد و فشار موجود بر خود را کاهش دهد. حاکمیت جمهوری اسلامی بارها نشان داده است که آماده است در این راستا و با هدف ابقای خود امتیازهای مقطعی به آمريکا و همپیمانان آن و حتی کشورهائی مانند ترکیه بدهد. در عین حال هرگونه سازشی با آمریکا و همپیمانان آن سرکوب شدیدتر و بیپرواتر اعتراضات داخلی را در پی خواهد داشت.
حاکمیت جمهوری اسلامی همزمان با سرکوب خشن و بیپروای مخالفان و معترضان، کوشش خود را در راستای وابسته کردن برخی قشرهای اجتماعی به خود (از جمله با هدفمند کردن یارانهها) و تضعیف قشرها و طبقههای اجتماعی غیر وابسته به خود شدت داده است تا به این ترتیب زمینه برای هرگونه تغییر رژیم از میان برداشته شود. الگوی ولی فقیه و سپاه پاسداران نه نمونه شوروی بلکه الگوئی مشابه نمونه عراقِ صدام حسین است. صدام حسین با به عاریه گرفتن ایدئولوژی بعثی آنرا به تدریج از محتوای خود تهی کرد و با تکیه به بخشهای اندکی از جمعیت سنی کشور، با اعمال سرکوب خشونت بار در درون مرزها و دادن امتیازهای سودآور به کشورهای بزرگ توانست سالها قدرت خود را حفط کند. ژستهای ضد اسرائیلی صدام حسین یکی از عناصر ضروری این سیاست و یکی از جاذبههای آن سیاست برای تودههای عرب بود، پرچمی که اکنون در دست احمدینژاد و همقطاران اوست.
رهبران آمریکا و دیگر کشورهای آزاد و دمکراتیک جهان در راستای پاسداری از منافع ملی خود پیوسته آماده بودهاند با رژیمهای استبدادی مراوده داشته باشند اما نمیتوان و نبایستی از اثر و نفوذ افکار عمومی کشورهای آزاد و دمکراتیک در تعیین مشی سیاسی دولتها غافل بود. در این راستا میتوان به یقین اذعان کرد که گفته عطاالله مهاجرانی "جنبش سبز از آمریکا، غرب و دیگران هیچ انتظاری ندارد" بخردانه نیست. انتقاداتی از نوع آنچه که شیرین عبادی و محسن کدیور ابراز داشتهاند را باید بخشی از کوشش مردم مبارز ایران برای جلب پشتیبانی بین المللی تلقی کرد اما در عین حال باید توجه داشت که انتظارات جنبش آزادیخواهی مردم ایران از حمایت دولت آمریکا بایستی محدود باشد.
گفته های عطاالله مهاجرانی و برخی از دیگر شخصیتهای سبز نشان میدهد که جامعه ایران و جنبش سبز مردم ایران نیازمند دیدگاهی نو به مناسبات بینالمللی هستند. هیچ جنبش آزادیخواهانهای از همبستگی بینالمللی بی نیاز نیست. ما میتوانیم از تجربه کنگره ملی آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا و سنديکای همبستگی لهستان به رهبری لخ والسا درس بگیریم و ضمن حفظ غرور ملی و تاریخی خود، با فرستادن پیام صلح و دوستی به مردم جهان از حمایت معنوی جهانیان برخوردار شویم. سران جمهوری اسلامی که خود پیوندهای گسترده آشکار و پنهانی در آنسوی مرزها دارند و منافع گروهها و گروهکهای شیعه در این و آن کشور را بر منافع مردم ایران ترجیح میدهند، پیوسته با ادعای وابستگی گروههای اپوزیسیون ایرانی به خارج، این گروهها را سرکوب کردهاند. اما ما نمیتوانیم و نبایستی خود را از یاری و همبستگی نیروهای آزادیخواه در سراسر جهان بینیاز بدانیم.