از همان اولش خیلیها موافق نبودند. نه مسئولان
دینی و کشوری، نه فدراسیون فوتبال و نه مربیان و بازیکنان باشگاهها موافق بودند
که این بازیکنان به تیم ملی بیایند اما کارلوس کروش که به شرط تام الاختیار بودن
در انتخاب بازیکنانش به ایران آمده بود دست همه را گذاشت توی پوست گردو. او با یک
نفر شروع کرد، بعد شد دو تا و سه تا و چهار تا. این اواخر هم زمزمه آوردن یک بازیکن نیمه ژاپنی به تیم ملی آغاز شده است. آیا مسئولان به پیامدهای شرعی این موضوع توجه کرده اند؟ هیچ کس هم نمیتواند بگوید که بالاخره ما چند تا از این به اصطلاح "دورگهها"
را باید در تیم ملی داشته باشیم. اینها آمدند، درخشیدند، بدون جنجال، بدون پشت چشم نازک
کردن و بدون هیچ دنگ و فنگی و به اصطلاح رسانه های ایرانی بدون هیچ "حاشیه ای" و حالا دیگر کنار گذاشتنشان چندان ساده نیست.
حالا دیگر نمیشود با بودنشان در
تیم ملی مخالفت کرد، هر چند یک عده افراد متعهد و دلسوز هنوز هم از پا ننشستهاند.
اینها از همان اول میدانستند که آمدن این بازیکنان مشکل شرعی دارد. مخالفان اول به
طور سربسته موضوع ایرانی نبودن آنها را پیش کشیدند. بعد مدتی بند کردند به
خالکوبیهای آنها یا به قول ایرانیها "تاتوهای" آنها. بعد اسمشان را گذاشتند "دو
رگه". بعد گفتند دعوت از این دورگهها فرصت رشد را از بازیکنان داخلی میگیرد و
بعد هم گیر دادند به زبان فارسی دست و پا شکسته این بازیکنان.
اما این "دورگهها" با وجود این همه ایماء و اشاره اصلاً
توی باغ نیستند و نمیفهمند اصل موضوع چیست. هر چه حضرات به اینها نخ میدهند و
سعی میکنند موضوع را به یک شکل سربسته و آبرومندانه بیان کنند اینها اصلا حالیشان
نیست که نیست! مسئولان برنامه نود صدا و سیمای جمهوری اسلامی تک تک این بازیکنان
را به تلویزیون آوردند و همین عادل فردوسی پور با کلی ایماء و اشاره و حرکات چشم و
ابرو سعی کرد موضوع را به اینها بفهماند اما انگار نه انگار!
موضوع اصلی اینست که آیا اشکان دژآگه،
دانیل داوری، مهرداد یا همان استیون بیت آشور، رضا قوچان نژاد، ویلیام آتشکده و آن
دیگرانی را که کارلوس کروش وقت و بیوقت به تیم ملی فوتبال ایران دعوت می کند، ختنه
شده اند یا نه. خودشان که اصلاً حالیشان نیست. مسئولان و اصحاب رسانه هم برای حفظ
آبرو موضوع را سربسته مطرح می کنند اما این بازیکنان گیج و ویج هستند و کاملاً از
مرحله پرت هستند. آنها همهاش جوابهای نامربوط میدهند و قول می دهند که با تمام وجود در خدمت تیم باشند و به کلاس
زبان فارسی بروند! معلوم نیست که اینها کجا بزرگ شدهاند. اصلاً معلوم نیست که توی
اروپا چی یاد اینها میدهند. مگر به اینها یاد ندادهاند که ختنه و حشفه و غلفه چیست.
حالا جنبه شرعی قضیه را بگذاریم کنار. آیا کسی دلایل علمی و فواید پزشکی ختنه را به اینها یاد نداده است؟ آیا در اروپا، این بلاد کفر و معصیت و بی غیرتی و لاابالیگری کسی به اینها نگفته است که فوتبالیستهائی که ختنه کردهاند کمتر دچار پارگی رباط
صلیبی و پارگی تاندون آشیل میشوند. آیا کسی در اروپا به اینها یاد نداده است که
ختنه مانع تجمع اسید لاکتیک و درد عضلات میشود؟
به هر حال اینها با این گیج بازیهایشان کار
را به جائی رساندهاند که هیچ راه دیگری نمانده است مگر آنکه حراست وزارت ورزش دست
به کار شود و یک روحانی جامع الشرایط و یک دلاک کارکشته را به رختکن تیم ملی
بفرستند تا آن روحانی قضیه را به خوبی رویت کند و با احراز موضوعیت قضیه آن دلاک بلافاصله
دست به کار شود و کار را یکسره کند.