هفته گذشته به مناسبت پنجاه سالگی نهضت آزادی چندین مقاله منتشر شد. نویسندگان این مقالهها با اشاره به فعالیتهای نهضت آزادی در پنج دهه گذشته به نقاط قوت و ضعف این گروه سیاسی اشاره کردند. نهضت آزادی به عنوان یک تشکل مسلمان، ایرانی، مشروطهخواه و مصدقی در اردیبهشت ۱۳۴۰ اعلام موجودیت کرد. پس از چندی سران نهضت آزادی دستگیر شدند و فعالیتهای آن محدود شد به محافل بسیار کوچک مذهبی. با باز شدن فضای سیاسی در سال ۱۳۵۶ مهدی "بازرگان هم نهضت آزادی را احیا کرد، به همکاری با جبهه ملی و بازاریان پرداخت و خواستار اجرای قانون اساسی مشروطه شد." (ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه ۶۲۲)
نگاهی به رهبران و اعضای فعال نهضت آزادی وجوه مشترک این افراد را آشکار میکند: مردان میانسال یا سالمند مسلمانِ شیعه، تحصیلکرده و زاده تهران یا دیگر شهرهای مناطق مرکزی ایران. یکی از بارزترین ویژگیهای نهضت آزادی فعالیت صبورانه، گام به گام و بدون خشونت است اما نهضت آزادی پس از پنج دهه موجودیت هرگز یک تشکل فراگیر مردمی نبوده و جذبهای برای جوانان، زنان، تهیدستان، گروههای غیرمذهبی (سکولار) و اقلیتهای مذهبی و قومی نداشته و ظرفیت سازماندهی این گروهها را نداشته است.
واکنش مسلمانان به مدرنیت
واکنش پارهای از شیعهها و مسلمانان به مدرنیت، پشت کردن به آن و توسل به تروریسم و خشونت برای مقاومت در برابر مدرنیت بود. بخشهای عمدهای از روحانیت شیعه در رویاروئی با مدرنیت راه انزوا و سکوت را برگزیدند اما نهضت آزادی کوشش کرد چهرهای علمی و مدرن از اسلام و قرآن پدید آورد و عرضه کند. نهضت آزادی در دورهای ظهور کرده بود که گفتمان مارکسیستی و سوسیالیستی جذبه فراوانی برای روشنفکران داشت. بنیانگزاران و سران نهضت آزادی برای رویاروئی با چیرگی ایدئولوژیکی چپ، از علی امام اول شیعیان، یعنی همان کسی که در دهها جنگ شرکت کرده بود و هزاران دگراندیش را با دست خود کشته بود، بهره گرفتند و او را بیش از پیش تبدیل کردند به یک نماد دانش و عدالت. نهضت آزادی و همفکران منبری و غیرمنبری آن آسمان و ریسمان را به هم بافتند تا ثابت کنند که همه علوم و فنون مدرن، از علم پزشکی گرفته تا هیدرولیک، میکروبیولوژی، مکانیک، فضانوردی، اقتصاد و جامعهشناسی در قرآن نهفتهاند و در واقع امر اسلامی هستند. گویا کافی است مردم قرآن را مطالعه کنند تا پاسخ همه پرسشها را بیابند. این شیوه تفکر در دهه پنجاه در میان بسیاری از مذهبیهای تحصیلکرده به تفکر رایج و مسلط تبدیل شد.
جنبش دانشجوئی و نهضت آزادیاکثریت عمده آخوندها تا میانه دهه ۱۳۵۰ غیرسیاسی بودند. آنان نه با شاه مخالف بودند و نه آشکارا پشتیبان او بودند اما در سال ۱۳۵۷ ناگهان به انقلاب پیوستند. در دوره خفقان دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ دانشگاهها آخرین سنگر بر جا مانده مبارزه با رژیم بودند. انجمنهای اسلامی دانشجوئی در آغاز و میانه دهه پنجاه تنها در چند دانشگاه بزرگ در تهران فعالیت داشتند و برخی از کتابهای مهدی بازرگان و محمود طالقانی در کتابخانهها و کتابفروشیهای این انجمنهای اسلامی دیده میشد اما آنچه که از سال ۱۳۵۵ به بعد هزاران دانشجوی مسلمان را شیفته خود کرد، نوشتههای علی شریعتی بود که تقریباً آزادانه منتشر میشدند. علی شریعتی که از چهرههای نهضت آزادی در خارج از کشور بود، به تدریج از چارچوب فکری مشروطهخواهی و مبارزه آرام و گام به گام نهضت آزادی فراتر رفت و با تقدیس شهادت حسینی، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مبارزه جوی انقلابی، علیه استضعاف، استثمار و بیعدالتی اجتماعی معرفی کرد. هدف اسلام علی شریعتی تشکیل امت اسلامی و برقراری یک نظام بی طبقه توحیدی بود.
علی شریعتی توانسته بود در نوشتههای خود که بعضاً از نثر فریبندهای برخوردار بودند، با وامگیری از برخی اندیشهها و مفاهیم مارکسیستی و تلفیق آن با عصیان، شور انقلابی و اسطورههای اسلامی و به ویژه شیعی، اکثریت دانشجویان انجمنهای اسلامی دانشجوئی و دیگر دانشجویان مسلمان را مجذوب و فریفته خود کند. با اوج گرفتن تظاهرات ضدشاهی، وجیهالمله شدن روح الله خمینی و اندکی دیرتر با فروپاشی رژیم پادشاهی، فعالان و هواداران انجمنهای اسلامی که اکنون شمارشان یکباره چند برابر شده بود و در همه دانشگاههای کشور اعلام موجودیت کرده بودند، عمدتاً به دو دسته تقسیم شدند. آنها که شور انقلابی و مبارزهجوئی بیشتری داشتند به سازمان مجاهدین خلق پیوستند و گروه دیگر راه دنبالهروی از خمینی را برگزیدند و جذب کار در ادارات دولتی یا تشکیلات تازه تأسیسی مانند سپاه و کمیته انقلاب اسلامی شدند.
توافق با شریف امامی، نخست وزیر خمینی
بازرگان و نهضت آزادی در گرماگرم رویداهای پر شتابی که منتهی به فروپاشی نظام پادشاهی شد، نه از طریق تشکل و سازماندهی مردم بلکه بیشتر از راه مذاکره، چانهزنی و توافقات پشت پرده کوشش داشتند برنامه خود را به پیش برند. بازرگان همراه با سنجابی و فروهر در سال ۱۳۵۷ با نخست وزیر وقت جعفر شریف امامی به توافق رسید و شریف امامی اجازه راهپیمائی عید فطر را صادر کرد. (ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه ۶۳۴).
با اوجگیری اعتراضات مردمی و تثبیت خمینی به عنوان رهبر انقلاب، مهدی بازرگان به پاریس سفر کرد و با خمینی به توافق رسید. بازرگان و دیگر رهبران نهضت آزادی در دولت موقت به نخست وزیری و وزارت رسیدند و محمود طالقانی، سرشناسترین روحانی نهضت آزادی نیز امام جمعه تهران شد. مهدی بازرگان پیشتر این ادعا را مطرح کرده بود که "چون دینداران تقوی و پرهیزگاری دارند، حکومت دینی حکومتی سالمتر از یک حکومت غیردینی خواهد بود و استبداد نمیتواند به آن رخنه کند."
دامنه لیبرالیسم نهضت آزادینهضت آزادی از آغاز خواهان یک اسلام ملایم و سیاست قانونی، گام به گام و بدون خشونت بود. نهضت آزادی که در زمان شاه خواهان حکومت مشروطه بود، پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی نیز در پی آن بود که خمینی (ولی فقیه) ولایت مطلقه نداشته باشد و به نظارت فقاهتی اکتفا کند. نهضت آزادی بیشتر متأثر از اسلام بوده است تا لیبرالیسم. مهدی بازرگان با اعدامها و بیقانونیهای جمهوری اسلامی مخالف بود اما دامنه لیبرالیسم نهضت آزادی آنچنان محدود بود که مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت کوشش کرد با استناد به قانون رژیم پادشاهی، حزب توده را ممنوع اعلام کند. این موضعگیری از سوی تودهایها بی پاسخ نماند و رهبران این حزب مبارزه بی امانی را در ابعاد و عرصههای گوناگون علیه مهدی بازرگان و نهضت آزادی به راه انداختند.
خمینی و آخوندهای پیرو وی نمیخواستند قدرت سیاسی را با اسلامگرایان نیمه لیبرال نهضت آزادی تقسیم کنند. اتحاد نهضت آزادی و روحانیت پیرو خمینی دیری نپائید اما این اتحاد یکی از بنیادیترین ضعفهای نهضت آزادی را آشکار کرد. نهضت آزادی که فاقد پشتوانه مردمی قابل اتکا بوده است، نه از طریق تشکل و سازماندهی مردم بلکه از راه مذاکره، چانه زنی و توافقات پشت پرده با صاحبان قدرت کوشش داشته برنامه خود را به پیش برد. دیگر نقطه ضعف نهضت آزادی پایبندی آن به اسلام و تشیع است. نهضت آزادی بیش از آنکه یک گروه سیاسی لیبرال باشد، یک گروه سیاسی اسلامی میانه رو از گونه شیعه آن است.
آیا نهضت آزادی شبیه حزبهای دموکرات مسیحی اروپاست؟در آثار و انتشارات نهضت آزادی و وبگاه عبدالعلی بازرگان که از وی به عنوان دبیر کل احتمالی نهضت آزادی پس از ابراهیم یزدی یاد میشود اثر چندانی از لیبرالیسم، رواداری، به رسمیت شناختن حقوق زنان، غیر مسلمانان، اقلیتها و دگراندیشان یافت نمیشود اما همین وبگاه سرشار است از مباحث اسلام شناسى، بحثهاى قرآنی، درسهائى از نهج البلاغه، ذبح شرعى، قرآن شناسى، توجیه حجاب، چند همسری و توجیهاتی از این قبیل که چرا ارث زن باید نصف ارث مرد باشد.
در این زمینه بایستی اشاره کرد به مقاله همایون کاتوزیان در وبگاه رادیو فردا درباره نهضت آزادی: "پانزده سال پیش که در دانشگاه هانور گفتاری درباره اوضاع جاری ایران ارائه کردم درباره ماهیت سیاسی نهضت آزادی از من سوال شد. در پاسخ آن استاد آلمانی گفتم که نهضت آزادی یک سازمان دموکرات مسلمان است چنانکه در کشور خود شما حزب اکثریت دموکرات مسیحی نام دارد. در سالهای اخیر حکومت ترکیه نیز خود را، یا حزب خود را دموکرات مسلمان خوانده است."
همایون کاتوزیان که پژوهشگر فرهیختهای است این نکته بنیادی را مد نظر نداشته است که حزبهای دموکرات مسیحی آلمان و دیگر کشورهای اروپائی چند قرن پس از رفرمیسم مذهبی و جدائی دین از سیاست در اروپا بنیان نهاده شدند. حزبهای دموکرات مسیحی، حزبهای عمیقاً لیبرالی هستند و حقوق زنان، دگراندیشان، اقلیتهای قومی و مذهبی و حتی مخالفان خود را به رسمیت میشناسند. روند رفرمیسم مذهبی در ایران همچنان در مرحله جنینی است و تا جدائی دین از سیاست در ایران فاصله بسیاری وجود دارد. نهضت آزادی بر خلاف دموکرات مسیحیهای اروپائی پیوسته کوشش داشته تا دین و روحانیت را با سیاست پیوند دهد. مروری دوباره بر اسناد و انتشارات نهضت آزادی و نوشتهها و سخنرانیهای رهبران این سازمان نشان میدهد که نهضت آزادی بیش از آنکه یک حزب دمکرات یا لیبرال باشد، یک گروه اسلامگرا از گونه ملایم و مسالمتجوست. آموزههای اسلامی در تناقض آشکار با اصول دمکراسی و لیبرالیسم مانند اصل حاکمیت مردم، حقوق شهروندی، برابری همه شهروندان، ابتکار اقتصادی، اصل تفکیک قوا، جدائی دین از سیاست، خردباوری و پلورالیسم هستند.
نگاهی به رهبران و اعضای فعال نهضت آزادی وجوه مشترک این افراد را آشکار میکند: مردان میانسال یا سالمند مسلمانِ شیعه، تحصیلکرده و زاده تهران یا دیگر شهرهای مناطق مرکزی ایران. یکی از بارزترین ویژگیهای نهضت آزادی فعالیت صبورانه، گام به گام و بدون خشونت است اما نهضت آزادی پس از پنج دهه موجودیت هرگز یک تشکل فراگیر مردمی نبوده و جذبهای برای جوانان، زنان، تهیدستان، گروههای غیرمذهبی (سکولار) و اقلیتهای مذهبی و قومی نداشته و ظرفیت سازماندهی این گروهها را نداشته است.
واکنش مسلمانان به مدرنیت
واکنش پارهای از شیعهها و مسلمانان به مدرنیت، پشت کردن به آن و توسل به تروریسم و خشونت برای مقاومت در برابر مدرنیت بود. بخشهای عمدهای از روحانیت شیعه در رویاروئی با مدرنیت راه انزوا و سکوت را برگزیدند اما نهضت آزادی کوشش کرد چهرهای علمی و مدرن از اسلام و قرآن پدید آورد و عرضه کند. نهضت آزادی در دورهای ظهور کرده بود که گفتمان مارکسیستی و سوسیالیستی جذبه فراوانی برای روشنفکران داشت. بنیانگزاران و سران نهضت آزادی برای رویاروئی با چیرگی ایدئولوژیکی چپ، از علی امام اول شیعیان، یعنی همان کسی که در دهها جنگ شرکت کرده بود و هزاران دگراندیش را با دست خود کشته بود، بهره گرفتند و او را بیش از پیش تبدیل کردند به یک نماد دانش و عدالت. نهضت آزادی و همفکران منبری و غیرمنبری آن آسمان و ریسمان را به هم بافتند تا ثابت کنند که همه علوم و فنون مدرن، از علم پزشکی گرفته تا هیدرولیک، میکروبیولوژی، مکانیک، فضانوردی، اقتصاد و جامعهشناسی در قرآن نهفتهاند و در واقع امر اسلامی هستند. گویا کافی است مردم قرآن را مطالعه کنند تا پاسخ همه پرسشها را بیابند. این شیوه تفکر در دهه پنجاه در میان بسیاری از مذهبیهای تحصیلکرده به تفکر رایج و مسلط تبدیل شد.
جنبش دانشجوئی و نهضت آزادیاکثریت عمده آخوندها تا میانه دهه ۱۳۵۰ غیرسیاسی بودند. آنان نه با شاه مخالف بودند و نه آشکارا پشتیبان او بودند اما در سال ۱۳۵۷ ناگهان به انقلاب پیوستند. در دوره خفقان دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ دانشگاهها آخرین سنگر بر جا مانده مبارزه با رژیم بودند. انجمنهای اسلامی دانشجوئی در آغاز و میانه دهه پنجاه تنها در چند دانشگاه بزرگ در تهران فعالیت داشتند و برخی از کتابهای مهدی بازرگان و محمود طالقانی در کتابخانهها و کتابفروشیهای این انجمنهای اسلامی دیده میشد اما آنچه که از سال ۱۳۵۵ به بعد هزاران دانشجوی مسلمان را شیفته خود کرد، نوشتههای علی شریعتی بود که تقریباً آزادانه منتشر میشدند. علی شریعتی که از چهرههای نهضت آزادی در خارج از کشور بود، به تدریج از چارچوب فکری مشروطهخواهی و مبارزه آرام و گام به گام نهضت آزادی فراتر رفت و با تقدیس شهادت حسینی، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مبارزه جوی انقلابی، علیه استضعاف، استثمار و بیعدالتی اجتماعی معرفی کرد. هدف اسلام علی شریعتی تشکیل امت اسلامی و برقراری یک نظام بی طبقه توحیدی بود.
علی شریعتی توانسته بود در نوشتههای خود که بعضاً از نثر فریبندهای برخوردار بودند، با وامگیری از برخی اندیشهها و مفاهیم مارکسیستی و تلفیق آن با عصیان، شور انقلابی و اسطورههای اسلامی و به ویژه شیعی، اکثریت دانشجویان انجمنهای اسلامی دانشجوئی و دیگر دانشجویان مسلمان را مجذوب و فریفته خود کند. با اوج گرفتن تظاهرات ضدشاهی، وجیهالمله شدن روح الله خمینی و اندکی دیرتر با فروپاشی رژیم پادشاهی، فعالان و هواداران انجمنهای اسلامی که اکنون شمارشان یکباره چند برابر شده بود و در همه دانشگاههای کشور اعلام موجودیت کرده بودند، عمدتاً به دو دسته تقسیم شدند. آنها که شور انقلابی و مبارزهجوئی بیشتری داشتند به سازمان مجاهدین خلق پیوستند و گروه دیگر راه دنبالهروی از خمینی را برگزیدند و جذب کار در ادارات دولتی یا تشکیلات تازه تأسیسی مانند سپاه و کمیته انقلاب اسلامی شدند.
توافق با شریف امامی، نخست وزیر خمینی
بازرگان و نهضت آزادی در گرماگرم رویداهای پر شتابی که منتهی به فروپاشی نظام پادشاهی شد، نه از طریق تشکل و سازماندهی مردم بلکه بیشتر از راه مذاکره، چانهزنی و توافقات پشت پرده کوشش داشتند برنامه خود را به پیش برند. بازرگان همراه با سنجابی و فروهر در سال ۱۳۵۷ با نخست وزیر وقت جعفر شریف امامی به توافق رسید و شریف امامی اجازه راهپیمائی عید فطر را صادر کرد. (ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه ۶۳۴).
با اوجگیری اعتراضات مردمی و تثبیت خمینی به عنوان رهبر انقلاب، مهدی بازرگان به پاریس سفر کرد و با خمینی به توافق رسید. بازرگان و دیگر رهبران نهضت آزادی در دولت موقت به نخست وزیری و وزارت رسیدند و محمود طالقانی، سرشناسترین روحانی نهضت آزادی نیز امام جمعه تهران شد. مهدی بازرگان پیشتر این ادعا را مطرح کرده بود که "چون دینداران تقوی و پرهیزگاری دارند، حکومت دینی حکومتی سالمتر از یک حکومت غیردینی خواهد بود و استبداد نمیتواند به آن رخنه کند."
دامنه لیبرالیسم نهضت آزادینهضت آزادی از آغاز خواهان یک اسلام ملایم و سیاست قانونی، گام به گام و بدون خشونت بود. نهضت آزادی که در زمان شاه خواهان حکومت مشروطه بود، پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی نیز در پی آن بود که خمینی (ولی فقیه) ولایت مطلقه نداشته باشد و به نظارت فقاهتی اکتفا کند. نهضت آزادی بیشتر متأثر از اسلام بوده است تا لیبرالیسم. مهدی بازرگان با اعدامها و بیقانونیهای جمهوری اسلامی مخالف بود اما دامنه لیبرالیسم نهضت آزادی آنچنان محدود بود که مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت کوشش کرد با استناد به قانون رژیم پادشاهی، حزب توده را ممنوع اعلام کند. این موضعگیری از سوی تودهایها بی پاسخ نماند و رهبران این حزب مبارزه بی امانی را در ابعاد و عرصههای گوناگون علیه مهدی بازرگان و نهضت آزادی به راه انداختند.
خمینی و آخوندهای پیرو وی نمیخواستند قدرت سیاسی را با اسلامگرایان نیمه لیبرال نهضت آزادی تقسیم کنند. اتحاد نهضت آزادی و روحانیت پیرو خمینی دیری نپائید اما این اتحاد یکی از بنیادیترین ضعفهای نهضت آزادی را آشکار کرد. نهضت آزادی که فاقد پشتوانه مردمی قابل اتکا بوده است، نه از طریق تشکل و سازماندهی مردم بلکه از راه مذاکره، چانه زنی و توافقات پشت پرده با صاحبان قدرت کوشش داشته برنامه خود را به پیش برد. دیگر نقطه ضعف نهضت آزادی پایبندی آن به اسلام و تشیع است. نهضت آزادی بیش از آنکه یک گروه سیاسی لیبرال باشد، یک گروه سیاسی اسلامی میانه رو از گونه شیعه آن است.
آیا نهضت آزادی شبیه حزبهای دموکرات مسیحی اروپاست؟در آثار و انتشارات نهضت آزادی و وبگاه عبدالعلی بازرگان که از وی به عنوان دبیر کل احتمالی نهضت آزادی پس از ابراهیم یزدی یاد میشود اثر چندانی از لیبرالیسم، رواداری، به رسمیت شناختن حقوق زنان، غیر مسلمانان، اقلیتها و دگراندیشان یافت نمیشود اما همین وبگاه سرشار است از مباحث اسلام شناسى، بحثهاى قرآنی، درسهائى از نهج البلاغه، ذبح شرعى، قرآن شناسى، توجیه حجاب، چند همسری و توجیهاتی از این قبیل که چرا ارث زن باید نصف ارث مرد باشد.
در این زمینه بایستی اشاره کرد به مقاله همایون کاتوزیان در وبگاه رادیو فردا درباره نهضت آزادی: "پانزده سال پیش که در دانشگاه هانور گفتاری درباره اوضاع جاری ایران ارائه کردم درباره ماهیت سیاسی نهضت آزادی از من سوال شد. در پاسخ آن استاد آلمانی گفتم که نهضت آزادی یک سازمان دموکرات مسلمان است چنانکه در کشور خود شما حزب اکثریت دموکرات مسیحی نام دارد. در سالهای اخیر حکومت ترکیه نیز خود را، یا حزب خود را دموکرات مسلمان خوانده است."
همایون کاتوزیان که پژوهشگر فرهیختهای است این نکته بنیادی را مد نظر نداشته است که حزبهای دموکرات مسیحی آلمان و دیگر کشورهای اروپائی چند قرن پس از رفرمیسم مذهبی و جدائی دین از سیاست در اروپا بنیان نهاده شدند. حزبهای دموکرات مسیحی، حزبهای عمیقاً لیبرالی هستند و حقوق زنان، دگراندیشان، اقلیتهای قومی و مذهبی و حتی مخالفان خود را به رسمیت میشناسند. روند رفرمیسم مذهبی در ایران همچنان در مرحله جنینی است و تا جدائی دین از سیاست در ایران فاصله بسیاری وجود دارد. نهضت آزادی بر خلاف دموکرات مسیحیهای اروپائی پیوسته کوشش داشته تا دین و روحانیت را با سیاست پیوند دهد. مروری دوباره بر اسناد و انتشارات نهضت آزادی و نوشتهها و سخنرانیهای رهبران این سازمان نشان میدهد که نهضت آزادی بیش از آنکه یک حزب دمکرات یا لیبرال باشد، یک گروه اسلامگرا از گونه ملایم و مسالمتجوست. آموزههای اسلامی در تناقض آشکار با اصول دمکراسی و لیبرالیسم مانند اصل حاکمیت مردم، حقوق شهروندی، برابری همه شهروندان، ابتکار اقتصادی، اصل تفکیک قوا، جدائی دین از سیاست، خردباوری و پلورالیسم هستند.
مهدی بازرگان سرمایه معنوی نهضت آزادیمهدی بازرگان دارای گونه ای خیرخواهی ویژه خود بود که همواره رنگ دینی داشت اما وی با وجود گونه ای پویندگی تا پایان زندگی نتوانست خود را از بند دین رها کند. بازرگان در آخرین نوشته خود در کیهان هوائی در سال ۱۳۷۷ و اندکی پیش از مرگ، دیدگاه خود را چنین بیان کرد:
"از هیچ جای گفتارها، نوشتارها و پندارها و کردارهای این بنده حقیر بر نمی آید که با تشکیل حکومت اسلامی مخالف بوده یا مخالفت ورزیده باشم. بلی، با آن حکومت اسلامی مخالفم که خواسته باشد به نام اسلام و به خیال اسلام، در داخل و یا خارج تحمیل اسلام نماید و خود را موظف و مسئول دین و ایمان مردم و اجرای احکام در ایران و دنیا بداند. والا حکومت و حاکمانی که در اداره امور ملت و کشور خود، در اجرای قوانین و حقوق و حدود و در قضاوت و عدالت، خدا و دین او را منظور نظرو عمل داشته باشند، مورد آرزو و علاقه و اعتقاد و اعلام همیشگی ام بوده است."
نهضت آزادی صفحات روشنی در کارنامه پنجاه ساله خود دارد و اعضای آن بهای گزافی بابت موضعگیری و فعالیتهای خود پرداختهاند. درستکاری و شجاعت مهدی بازرگان و برخی دیگر از رهبران و چهرههای برجسته نهضت آزادی و مخالفت این حزب و به ویژه مهدی بازرگان با ولایت مطلقه فقیه و تمامیت خواهی آخوندهای پیرو خمینی شایسته تقدیر است اما تا هنگامی که نهضت آزادی پایبندی خود را به اسلام حفظ کند، نخواهد توانست در ساختن یک ایران آزاد و یک جامعه لیبرال سهیم باشد. تاریخ صد سال گذشته ایران نشان داده است که تودههای مسلمان پیوسته خریدار اسلام عوامگرایانه آخوندی بودهاند و تفسیرهای کم و بیش روادارانه و نیمه لیبرال از اسلام مانند آنچه که نهضت آزادی و عبدالکریم سروش ارائه میدهند بیشتر برای گروههای کمشماری از تحصیلکردههای مسلمان جذبه دارد، نه برای تودههای مسلمان و یا زنان، جوانان و اقلیتها که آرمانهای دیگری دارند.
"از هیچ جای گفتارها، نوشتارها و پندارها و کردارهای این بنده حقیر بر نمی آید که با تشکیل حکومت اسلامی مخالف بوده یا مخالفت ورزیده باشم. بلی، با آن حکومت اسلامی مخالفم که خواسته باشد به نام اسلام و به خیال اسلام، در داخل و یا خارج تحمیل اسلام نماید و خود را موظف و مسئول دین و ایمان مردم و اجرای احکام در ایران و دنیا بداند. والا حکومت و حاکمانی که در اداره امور ملت و کشور خود، در اجرای قوانین و حقوق و حدود و در قضاوت و عدالت، خدا و دین او را منظور نظرو عمل داشته باشند، مورد آرزو و علاقه و اعتقاد و اعلام همیشگی ام بوده است."
نهضت آزادی صفحات روشنی در کارنامه پنجاه ساله خود دارد و اعضای آن بهای گزافی بابت موضعگیری و فعالیتهای خود پرداختهاند. درستکاری و شجاعت مهدی بازرگان و برخی دیگر از رهبران و چهرههای برجسته نهضت آزادی و مخالفت این حزب و به ویژه مهدی بازرگان با ولایت مطلقه فقیه و تمامیت خواهی آخوندهای پیرو خمینی شایسته تقدیر است اما تا هنگامی که نهضت آزادی پایبندی خود را به اسلام حفظ کند، نخواهد توانست در ساختن یک ایران آزاد و یک جامعه لیبرال سهیم باشد. تاریخ صد سال گذشته ایران نشان داده است که تودههای مسلمان پیوسته خریدار اسلام عوامگرایانه آخوندی بودهاند و تفسیرهای کم و بیش روادارانه و نیمه لیبرال از اسلام مانند آنچه که نهضت آزادی و عبدالکریم سروش ارائه میدهند بیشتر برای گروههای کمشماری از تحصیلکردههای مسلمان جذبه دارد، نه برای تودههای مسلمان و یا زنان، جوانان و اقلیتها که آرمانهای دیگری دارند.