چند حدیث از اصول کافی:
امام باقر مرده را زنده میکند و کور مادرزاد را درمان. ابن ابى عمیر هم روایت را تأیید میکند.
"ابو بصیر گوید: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم: شما وارث انبیاء بود و هر چه آنها مىدانستند مىدانید؟ فرمود: آرى، عرض کردم شما مىتوانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و پیس را معالجه کنید؟ فرمود: آرى به اذن خدا. سپس فرمود: ابا محمد! پیش بیا. من نزدیکش رفتم. آن حضرت دست به چهره و دیده من مالید که من خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هر چه در شهر بود دیدم. آنگاه به من فرمود: مىخواهى که اینچنین باشى و در روز قیامت در سود و زیان با مردم شریک باشى، یا آنکه به حال اول برگردى و یک سر به بهشت روى؟ گفتم: مىخواهم چنانکه بودم بر گردم، باز دست به چشم من کشید و به حال اول برگشتم. سپس من این حدیث را به ابن ابى عمیر گفتم، او گفت: من گواهى دهم که این موضوع درست است، چنانکه روز روشن درست است."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۳۷۴، روایت ۳)
میانجیگری امام باقر در مسائل ناموسی پرندگان
"محمد بن مسلم گوید: روزى خدمت امام باقر علیه السلام بودم که یک جفت قمرى آمدند و روى دیوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ مىکردند، و امام باقر علیه السلام ساعتى به آنها پاسخ مىگفت، سپس آماده پریدن گشتند، و چون روى دیوار دیگرى پریدند، قمرى نر یکساعت بر قمرى ماده بانگ مى کرد، سپس آماده پریدن شدند، من عرض کردم: قربانت گردم، داستان این پرندگان چه بود؟ فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جاندارى را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر از انسانست، این قمرى به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که نکرده است و گفته بود به داورى محمد بن على راضى هستى؟ پس هر دو به داورى من راضى گشته و من به قمرى نر گفتم: که نسبت به ماده خود ستم کردهاى. او تصدیقش کرد."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۳۷۵، روایت ۴)
شکافتن زمین و بیرون آوردن شمش طلا با اشاره پای امام صادق. اما شیعیان فعلاً باید صبر کنند. همه نعمات در بهشت جمع شده است.
"یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابوسلمه سراج و حسین بن ثویر بن ابى فاخته نزد امام صادق علیه السلام بودند. حضرت فرمود: خزانههاى زمین و کلیدهایش نزد ماست، اگر من بخواهم با یک پایم به زمین اشاره کنم و بگویم هر چه طلا دارى بیرون بیار بیرون آورد. آنگاه با یک پایش اشاره کرد و روى زمین خطى کشید زمین شکافته شد، سپس با دست اشاره کرد و شمش طلائى به اندازه یک وجب بیرون آورد و فرمود خوب بنگرید. چون نگاه کردیم، شمشهاى بسیارى روى هم دیدیم که مىدرخشید. یکى از ما به حضرت عرض کرد: قربانت، به شما چه چیزها عطا شده؟ در صورتى که شیعیانتان محتاجند؟! فرمود: همانا خدا دنیا و آخرت را براى ما و شیعیان ما جمع کند و آنها را به بهشت پر نعمت در آورد، و دشمن ما را به دوزخ برد."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۳۸۰، روایت ۴)
هر کجا حضرت امام باشد، بوستانهاى سرور بخش با میوههاى تازه رس برایش مهیاست، دختران نیکو و خوشبو هم آنجا هستند، اما پسربچهگان آنجا چه میکنند؟
"صالح بن سعید گوید: خدمت امام هادى علیه السلام رسیدم و عرض کردم: قربانت، در هر مرى در صدد خاموش کردن نور شما و کوتاهى در حق شما بودند، تا آنجا که شما را در این سراى زشت و بدنامى که سراى گدایان نامند منزل دادند، فرمود: پسر سعید؟ تو هم چنین فکر مى کنى؟! سپس با دستش اشاره کرد و فرمود: بنگر. من نگاه کردم. بوستانهائى دیدم سرور بخش و بوستانهائى با میوههاى تازه رس، که در آنها دخترانى نیکو و خوشبوى بود مانند مروارید در صدف و پسربچهگان و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان که چشم خیره شد و دیدهام از کار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر کجا باشیم اینها براى ما مهیاست، ما در سراى گدایان نیستیم."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۴۲۳، روایت ۲)
امام باقر مرده را زنده میکند و کور مادرزاد را درمان. ابن ابى عمیر هم روایت را تأیید میکند.
"ابو بصیر گوید: خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم: شما وارث انبیاء بود و هر چه آنها مىدانستند مىدانید؟ فرمود: آرى، عرض کردم شما مىتوانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و پیس را معالجه کنید؟ فرمود: آرى به اذن خدا. سپس فرمود: ابا محمد! پیش بیا. من نزدیکش رفتم. آن حضرت دست به چهره و دیده من مالید که من خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هر چه در شهر بود دیدم. آنگاه به من فرمود: مىخواهى که اینچنین باشى و در روز قیامت در سود و زیان با مردم شریک باشى، یا آنکه به حال اول برگردى و یک سر به بهشت روى؟ گفتم: مىخواهم چنانکه بودم بر گردم، باز دست به چشم من کشید و به حال اول برگشتم. سپس من این حدیث را به ابن ابى عمیر گفتم، او گفت: من گواهى دهم که این موضوع درست است، چنانکه روز روشن درست است."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۳۷۴، روایت ۳)
میانجیگری امام باقر در مسائل ناموسی پرندگان
"محمد بن مسلم گوید: روزى خدمت امام باقر علیه السلام بودم که یک جفت قمرى آمدند و روى دیوار نشسته طبق مرسوم خود بانگ مىکردند، و امام باقر علیه السلام ساعتى به آنها پاسخ مىگفت، سپس آماده پریدن گشتند، و چون روى دیوار دیگرى پریدند، قمرى نر یکساعت بر قمرى ماده بانگ مى کرد، سپس آماده پریدن شدند، من عرض کردم: قربانت گردم، داستان این پرندگان چه بود؟ فرمود: اى پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جاندارى را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمانبردارتر از انسانست، این قمرى به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که نکرده است و گفته بود به داورى محمد بن على راضى هستى؟ پس هر دو به داورى من راضى گشته و من به قمرى نر گفتم: که نسبت به ماده خود ستم کردهاى. او تصدیقش کرد."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۳۷۵، روایت ۴)
شکافتن زمین و بیرون آوردن شمش طلا با اشاره پای امام صادق. اما شیعیان فعلاً باید صبر کنند. همه نعمات در بهشت جمع شده است.
"یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابوسلمه سراج و حسین بن ثویر بن ابى فاخته نزد امام صادق علیه السلام بودند. حضرت فرمود: خزانههاى زمین و کلیدهایش نزد ماست، اگر من بخواهم با یک پایم به زمین اشاره کنم و بگویم هر چه طلا دارى بیرون بیار بیرون آورد. آنگاه با یک پایش اشاره کرد و روى زمین خطى کشید زمین شکافته شد، سپس با دست اشاره کرد و شمش طلائى به اندازه یک وجب بیرون آورد و فرمود خوب بنگرید. چون نگاه کردیم، شمشهاى بسیارى روى هم دیدیم که مىدرخشید. یکى از ما به حضرت عرض کرد: قربانت، به شما چه چیزها عطا شده؟ در صورتى که شیعیانتان محتاجند؟! فرمود: همانا خدا دنیا و آخرت را براى ما و شیعیان ما جمع کند و آنها را به بهشت پر نعمت در آورد، و دشمن ما را به دوزخ برد."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۳۸۰، روایت ۴)
هر کجا حضرت امام باشد، بوستانهاى سرور بخش با میوههاى تازه رس برایش مهیاست، دختران نیکو و خوشبو هم آنجا هستند، اما پسربچهگان آنجا چه میکنند؟
"صالح بن سعید گوید: خدمت امام هادى علیه السلام رسیدم و عرض کردم: قربانت، در هر مرى در صدد خاموش کردن نور شما و کوتاهى در حق شما بودند، تا آنجا که شما را در این سراى زشت و بدنامى که سراى گدایان نامند منزل دادند، فرمود: پسر سعید؟ تو هم چنین فکر مى کنى؟! سپس با دستش اشاره کرد و فرمود: بنگر. من نگاه کردم. بوستانهائى دیدم سرور بخش و بوستانهائى با میوههاى تازه رس، که در آنها دخترانى نیکو و خوشبوى بود مانند مروارید در صدف و پسربچهگان و مرغان و آهوان و نهرهاى جوشان که چشم خیره شد و دیدهام از کار افتاد، آنگاه فرمود: ما هر کجا باشیم اینها براى ما مهیاست، ما در سراى گدایان نیستیم."
(اصول کافى جلد ۲، صفحه ۴۲۳، روایت ۲)
اثری از جاناتان شاپیرو (معروف به زاپیرو) کاریکاتوریست آفریقای جنوبی