دیپلماسی یا توطئه
حمله بسیج و سپاه با اشاره یا بدون اشاره مستقیم بیت علی خامنهای به سفارت بریتانیا یادآور رویدادهای مشابهی در تاریخ دور و نزدیک ایران است که هر یک موجب آنچنان پیامدهای شگرفی شده که ابعاد آن در تصور افرادی که باعث و بانی آن بودهاند نمیگنجیده. در تاریخ ایران شاهان و وزیران زیرک و خردمندی بودهاند که به منافع کشور اندیشیدهاند. اما شاهان و حاکمانی نیز بودهاند که با نابخردی کشور و مردم را در معرض جنگ و ویرانی قرار دادهاند. مقدماتی که به حمله مغولها به ایران انجامید یکی از این نمونههاست.
دیپلماسی زبان ظرائف و دقائق سلوک سیاسی و ابزاری است در دست دولتهای هوشمند برای دفاع از منافع ملی خود. دولتهای قدرتمند مانند آمریکا، بریتانیا و چین بعضاً دیپلماسی را با اهرمهای
اقتصادی، نظامی و فرهنگی ترکیب میکنند اما دولتهای نسبتاً کوچکتر مانند فنلاند، سوئد، کره جنوبی و ترکیه نیز پیوسته از ابزار دیپلماتیک برای پیشبرد منافع ملی خود بهرهبرداری میکنند. سیاستمداران سوئدی توانستند با به کاربردن ابزار دیپلماتیک کشور خود را از جنگ جهانی اول و دوم دور نگاه دارند و از آسیبهای ویرانگر آن جنگها نیز در امان بمانند. سیاستمداران سوئدی از دیر باز بر این باور بودهاند که دیپلماسی و سیاست خارجی مهمترین ابزار سیاست امنیت ملی این کشور است. اما آنها که توان درک ظرائف و دقائق زبان و ابزار دیپلماتیک را ندارند پاسخهای سادهای برای توضیح پدیدههای پیچیده و دشوار مییابند، همه فعل و انفعالات بینالمللی را توطئه و دسیسه میدانند و خود را قربانی توطئهها و دسیسههای کشورهای بزرگ یا گروهها و محافل مخفی قدرتمندی میدانند که در پی تسلط بر جهان هستند. طرفداران تئوری توطئه چنین باور دارند که ترور، گروگانگیری، حمله به سفارتخانهها، تهمت و فحاشی از جمله راههای رویاروئی با توطئههای استیلاگران جهانخوار است.
همه کفار یکسانند
سلطان محمد خوارزمشاه در سال ۶۱۲ قمری (۵۹۴ شمسی/۱۲۱۵ میلادی) برای جنگ با طوایف قرقیز و قبچاق از شهر جَند (از شهرهای کنار سیحون) گذشت و در دشت قبچاق به یک دسته از لشکریان چنگیز خان که به سرکردگی پسر او جوجی بودند برخورد. مغولها عزم جنگ با سلطان محمد خوارزمشاه را نداشتند اما سلطان محمد از شدت غرور به این عنوان که همه کفار در چشم او یکسانند به آنها حمله برد. مغولها در این جنگ شجاعت بسیار بروز دادند اما چون مایل به جنگ نبودند، شبانه گریختند و سلطان محمد خوارزمشاه در تابستان ۶۱۳ قمری (۵۹۵ شمسی/۱۲۱۶ میلادی) به سمرقند بازگشت.
با ادامه فتوحات سلطان محمد خوارزمشاه در آسیای میانه و پیشرفت چنگیز خان، دو دولت چنگیزی و خوارزمشاهی با یکدیگر مجاور شدند. چند تن از تجار مسلمان با مقداری پارچههای زربافت به خدمت چنگیز خان رسیدند. خان مغول کالاهای آنان را به قیمتی خوب خرید و گروهی از افراد خود را همراه با آنان به خوارزم روانه کرد و هدایائی نیز به خدمت خوارزمشاه فرستاد.
مصونیت سفیران
فرستادگان چنگیز خان در سال ۶۱۵ قمری (۵۹۷ شمسی/۱۲۱۸ میلادی) به حضور خوارزمشاه رسیدند و هدیهها و نامه چنگیز خان را رساندند. در آغاز خوارزمشاه از این که چنگیز خان وی را پسر خود خوانده بود متغیر شد اما در نهایت بر اثر حسن تدبیر یکی از فرستادگان چنگیز خان به قبول پیمان نامهای به چنگیز خان تن داد و طرفین قرار گذاشتند که از آن تاریخ به بعد دوست یکدیگر باشند و دوستان هم را دوست و دشمنان یکدیگر را دشمن بدارند. نمایندهای که از سوی چنگیز خان این پیمان نامه را پذیرفت، شخصی بود از مردم مسلمان ماوراءالنهر به نام محمود که او را "یَلَواج" یعنی "فرستاده" لقب داده بودند. سفیران که معرف يک عشيره يا قبيله بودند وضعيت خاصی داشتند و سفير وجودی مقدس به شمار میرفت و به عبارت امروزی از مصونیت برخوردار بود.
سفیرکُشی غایر خان
چنگیز خان تجارت با شاه خوارزم را وسیلهای برای برقراری رابطه بین دو دولت ساخت. پس از عقد پیمان نامه گروه بزرگی بین ۴۵۰ تا ۵۰۰ تن از بازرگانان مغول با مقدار هنگفتی کالاهای گرانبها از مغولستان به عزم ماوراءالنهر حرکت کردند. غایر خان، امیر شهر اُترار (در کنار سیحون) که اول خاک سرزمین خوارزمشاه بود در مال آنان طمع کرد. غایر خان که از خویشان ترکان خاتون مادر سلطان محمد خوارزمشاه بود به سلطان چنان فهماند که آن جمع همگی جاسوس هستند و سپس همگی آنان را به استثنای یک تن که به خدمت چنگیز خان گریخت را کشت و اموال آنان را ضبط کرد.
چون خبر این واقعه به چنگیز خان رسید، سفیری به دربار سلطان محمد خوارزمشاه فرستاد و از او تسلیم غایر خان را که مرتکب چنین حرکت زشتی شده بود خواست. سلطان محمد از آنجا که اکثر لشکریان ترک او از قبیله و از بستگان غایر خان بودند و به علت نفوذ فوق العاده مادرش که از غایر خان جانبداری میکرد نه تنها از تسلیم او خودداری کرد بلکه اهانت ديگری به چنگيزخان روا داشت. وی فرستاده چنگیز را کشت و ريش همراهان وی را تراشيد و به این ترتیب خشم چنگیز خان را بیش از پیش برانگیخت و با این اقدام خود مقدمات هجوم مغول را به طرف ممالک اسلام فراهم آورد!
همدستی درباریان خوارزمشاهی با چنگیز خان
در پائیز ۶۱۶
قمری (۵۹۸ شمسی/۱۲۱۹ میلادی) چنگیز خان پس از آنکه تدارکات خود را کامل کرد با سپاهی که مقدار آن را مسلمانان از ششصد هزار تا هفتصد هزار و پژوهشگران جدید از یکصد و پنجاه هزار تا دویست هزار دانستهاند از دره سفلای سیحون و جنوب دریاچه آرال به ممالک خوارزمشاهی یورش برد. شمار لشکریان خوارزمشاه به مراتب از سپاهیان چنگیز بیشتر بود اما این لشکر که از نژادها و اقوام گوناگون مرکب بود نه با یکدیگر اتحادی جنگی داشتند و نه تحت اداره و نظم صحیحی به مبارزه میرفتند. به علاوه مابین سران سپاهی و امرای خوارزمشاهی در باب نقشه دفاع نیز اختلافات بزرگی وجود داشت. علاوه بر این نقص بزرگ، به علت سوء سیاست و بیرحمیهای سلطان محمد خوارزمشاه، اکثر بزرگان و لشکریان یا کشته شده بودند یا به زندان افکنده شده بودند و جمع کثیری از درباریان و امرای او نیز در خفا با چنگیز خان دست یکی کرده بودند و محرمانه خیالات سلطان محمد خوارزمشاه را به او خبر میدادند. خود چنگیز خان نیز پیوسته به توسط بازرگانان و جاسوسان از وضع دربار خوارزمشاه و مملکت او کسب اطلاعات میکرد و با نهایت بصیرت و تدبیر در راه فتح مملکت خوارزمشاهی گام برمیداشت.
جنگ گریزناپذیر
حمله چنگیز خان مغول به ايران و فرار مفتضحانه سلطان خوارزمشاه از مقابل وی، و گریز وی از شهری به شهر دیگر كشتار چندین ميليون انسان و ویرانی اين سرزمين را در پی داشت. برخی تاریخدانان کشتار سفیران چنگیز خان را تنها دلیل حمله به ايران نمیدانند و از جمله به تحریک و توطئه ناصر خليفه عباسی و همچنین به تضادهای درونی امپراطوری تازه تأسيس چنگيز خان و اشرافيت فئودال چادرنشين اشاره میکنند اما بدون تردید قتل فرستادههای چنگیز به دربار ایران رویداد نابخردانهای بود که جنگ را گریزناپذیر کرد.
نگاه کنید به:
تاریخ ایران بعد از اسلام، عباس اقبال آشتیانی، موسسه انتشارات نگاه
چنگیز خان پس از قتل سفیرانش، جنگ با خوارزمشاه را گریزناپذیر میدانست