۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

حمله به سفارت بریتانیا، یک بار دیگر خودزنی جمهوری اسلامی

لباس شخصی‌های علی خامنه‌ای، بسیج و سپاه به سفارت بریتانیا در تهران و باغ قلهک که در اختیار این سفارت است یورش بردند و پس از تخریب و آتش زدن اموال سفارت، شماری از کارکنان سفارت را به مدت چند ساعت به گروگان گرفتند. فاتحان سفارت و باغ قلهک سپس نماز جماعت برگزار کردند.

سه دهه از یورش دانشجویان خط امامی به سفارت آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ می‌گذرد. آنها که به سفارت آمریکا یورش بردند دانشجویان مسلمانی بودند که بعضاً بر خلاف لباس شخصی‌های کنونی سابقه فعالیت سیاسی نیز داشتند. این اقدام ضدملی و شرم آور با حمایت خمینی و اکثریت هواداران وی نیز همراه بود. هر چند اکثریت آن دانشجویان اکنون از کرده خود پشیمانند و عذرخواهی کرده‌اند اما پیآمدهای این گروگانگیری آسیب‌های جبران ناپذیری در سه دهه اخیر را به ایران وارد کرده است.

ایران ۱۳۵۸ و ایران ۱۳۹۰
این بار وزارت خارجه جمهوری اسلامی بیدرنگ بابت این رویدار اظهار تأسف کرد و علی خامنه‌ای نیز هنوز در این زمینه موضعگیری نکرده است اما رسانه‌های طرفدار ولی فقیه، سپاه و بسیج کوشش کردند با مقایسه تسخیر سفارت بریتانیا با تسخیر سفارت آمریکا رنگ اسلامی-انقلابی به این حرکت هدایت شده بدهند، اما این سفارت گیری تنها یک کاریکاتور زشت از اقدام نابخردانه و ماجراجویانه خط امامی‌ها در سال ۱۳۵۸ است. ایران و ایرانیان سال ۱۳۹۰ تفاوت فراوانی با ایران و ایرانیان سال ۱۳۵۸ دارند. خمینی یک دماگوگ تمام عیار مذهبی بود و از پشتیبانی اکثریت مسلمانان شیعه ایران برخوردار بود. علی خامنه‌ای فاقد چنین وجهه‌ای است.

قطار بی ترمز جمهوری اسلامی در تندپیچ‌های غیرمنتظره
تسخیر سفارت و گروگانگیری نشانه ضعف و زبونی دیپلماسی جمهوری اسلامی و ناکارآمدی این رژیم در دفاع از منافع ملی و حتی منافع حاکمان رژیم است اما شواهد و قرائن موجود حاکی از آنست که خامنه‌ای و سپاه در پی آنند که با انزوای بیشتر، بحرانسازی و افزایش هدایت شده تنش‌ها و تخاصم موجود با قدرت‌های خارجی و با فراهم آوردن زمینه یک حمله محدود "دشمنان" به ایران، هم نیروهای هوادار حکومت را بسیج کنند و هم با برانگیختن احساس دفاع از کشور، گروه‌های دیگری از مردم را پشت سر خود گرد آورند. خامنه‌ای و سپاه احتمالاً باور دارند که در چنین جوی هم می‌توان بسیاری از نابسامانی‌های کنونی در کشور را با اشاره به وجود جنگ و درگیری نظامی توجیه کرد و هم می‌توان با سرکوب شدید و خونین معترضان فعال، حکومت جمهوری اسلامی را نیز تثبیت کرد. چه بسا نقشه‌ها و محاسبات خامنه‌ای و سپاه دقیقاً در این راستا نباشد اما شتاب گرفتن رویدادهای ماجراجویانه و بیخردانه‌ای همچون حمله به سفارتخانه‌ها می‌تواند جمهوری اسلامی را به تندپیچ‌های ناشناخته‌ای بکشاند و هدایت سکان این "قطار بی ترمز" را از اختیار جمهوری اسلامی به در آورد.

توهم قدرت جمهوری اسلامی
آیا مجیزگویانی و چاپلوسان که پیرامون خامنه‌ای گرد آمده‌اند و به وی مشورت می‌دهند و سپاهیانی که قدرت نظامی، امنیتی و اقتصادی کشور را در دست دارند ارزیابی درستی از توان جمهوری اسلامی در رویاروئی با قدرت‌های خارجی دارند؟ سخنرانی‌های تهدید آمیز اخیر عالی‌ترین مقامات جمهوری اسلامی نشاندهنده آنست که آنان ارزیابی اغراق‌آمیز و توهم‌آلودی از توان نظامی خود دارند. ماجراجوئی‌های جمهوری اسلامی در چنین شرایطی آسیب‌های به مراتب بزرگتری به ایران و ایرانیان وارد خواهد آورد.

شعارنویسی به زبان انگلیسی به شیوه بسیجی

نماز جماعت لباس شخصی ها پس از یورش به سفارت

۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

طنز آخوندی


اندر باب نزاع مابین مقام معظم رهبری و رئیس جمهور دکتر احمدی‌نژاد
این طنز آخوندی را در سایت مهدی خزعلی دیدم. مطالب خواندنی فراوانی دیگری هم در سایت مهدی خزعلی هست.

می‌‌گویند یکی از بزرگان نجف عیال را سه طلاقه کرده بود، دیگر امکان رجوع نداشت، باید محلّلی پیدا می‌کرد تا خاتون را به عقد خویش درآورد و پس از همبستری، او را طلاق دهد، کاری بس دشوار و پر مخاطره بود، باید کسی می‌یافت که نه خاتون به او دل بندد و نه او به خاتون!

شیخ سردرگریبان به دنبال چاره بود، خاتون جوان و زیبا و گل اندام بود، نکند محلّل جا خوش کند و خاتون را رها نسازد، یا خاتون محلّل را بر شیخ ترجیح دهد! دراین اندیشه بود که صدای انکر الاصوات آب‌حوضی در کوچه پیچید، صدا را به سرش انداخته بود که: " آب حوض می‌کشیم" خودش از صدایش نتراشیده‌تر و نخراشیده‌تر بود، کچل و لوچ و پیس، با قدی کوتاه و چشمانی تنگ و دهانی دریده، دون مایه و بی‌فرهنگ، با پایی لنگ، از مال دنیا سطلی داشت و یک لولهنگ، آب حوض می‌کشید، نگاه به او کفاره داشت و دیدنش در خواب صدقه، شیخ چون ارشمیدس فریاد کرد که یافتم، یافتم و سربرهنه به کوچه پرید، دیگر آب‌حوضی نمی‌دید، او واسطه وصال بود، در او جمال یار می‌دید، او را به اندرون دعوت کرد و راز خویش با او در میان گذاشت، گفت: "همیشه تو آب ما می‌کشی و اینک ما، همیشه یک درهم می‌ستاندی و اینک صد دینار، اما حواست باشد که زود کارت را بکنی و بروی"!

آب‌حوضی انگار در عرش پرواز می‌کرد، خانه شیخ را یکی ‌از قصرهای بهشت می‌دید که درغرفه های آن حوریان منتظرند، او که عمری عزب بود و معذب و دست در آغوش خویش داشت، با خود گفت: "صد دینار هم ندهی در خدمتم!" اما به شیخ گفت: "شما بر من ولایت دارید، امر امر شماست."

القصه، برای اولین بار بود که دلی از عزا در‌آورد و کامروا با صد سکه دینار طلا از خانه شیخ بیرون آمد، سبکبال شده بود، انگار بر بال ملائک قدم می گذاشت، برعمر رفته افسوس می‌خورد و می‌‌گفت: "عجب کسب پر منفعتی! "

فردا صبح شیخ با صدای آب‌حوضی بیدار شد، از همیشه سحرخیزترشده بود و صدایش رساتر، اما چیز دیگری می‌گفت، او داد می‌زد: " مَن یَطلُب المُحَلِّل؟ " " کی محلّل می خواهد؟" شیخ بیرون آمد و گفت: " این چه بی‌آبرویی است که راه انداخته‌ای؟" آب‌حوضی – ببخشید محلّل– پاسخ داد:"راستش دیدم کارش راحتتر و درآمدش بیشتراست،شغلم راعوض کردم!

این حکایت روزگار ماست، علماء همه جورش را با این ملت تجربه کرده بودند، ۲۴ سال کابینه در اختیار روحانیت بود، جابجایی سید و شیخ و سید هم جواب نمی داد، سه روحانی این عروس را در کابین خویش داشتند و اینک محلّلی لازم بود با شرایط کذا و کذا! باید آنقدر زشت باشد و زشتی کند که ملت نه تنها دل بر او نبندد که از ترس او به دامان داماد قبل پناه برد، قدرش را بداند و او را بر روی سر بنشاند، و از سویی کسی باشد که اگر خواست جا خوش کند، زورمان به او برسد و دمش را بگیریم و بیرون بیاندازیمش!

اما امروز محلل جا خوش کرده است و با بزک و دوزک، با دروغ و فریب و با خرج کردن از کیسه شیخ می‌خواهد در دل خاتون جا بازکند، تازه همکاران سابق را هم دعوت کرده است که بیایید، این شغل راحت‌تر‌ و پرمنفعت‌تراست و برای دور بعد هم محلّل‌ها صف کشیده‌اند.
بیچاره خاتون!!

دکتر مهدی خزعلی، سایت باران
۲۲/۵/۱۳۸۹

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

آقای مهدی خزعلی! سانسور چرا؟

"وبسایت سیدعلی را فیلتر کنید!"
در پی سفر علی خامنه‌ای به کرمانشاه مطالبی در وبسایت خبررسانی موسوم به "سیدعلی" منتشر شد که واکنش‌های گوناگونی را در پی داشت. در این میان مهدی خزعلی خواستار فیلتر کردن این سایت شد. سایت‌های وابسته به جناح ملی مذهبی‌های جنبش سبز نیز که نتوانستند نگرانی خود را از پیامدهای فعالیت‌های تبلیغاتی وبسایت "سیدعلی" پنهان کنند، و دین و باورهای مذهبی مردم را در خطر دیدند مطلب مهدی خزعلی را بازانتشار دادند.

وبسایت "سیدعلی" با انتشار یادداشتی درباره سفر علی خامنه‌ای به کرمانشاه از احتمال "وقوع زلزله" در تهران در غیاب خامنه‌ای ابراز نگرانی کرده است. اما البته مطالب مشابه دیگری نیز در این وبسایت وجود دارد که از لحاظ ابعاد خرافی آن و تلاش برای القای تقدس و الوهیت علی خامنه‌ای دستکمی از این مطلب ندارند.

مهدی خزعلی پزشک و وبلاگنویس و فرزند ابوالقاسم خزعلی عضو پیشین شورای نگهبان، عضو کنونی مجلس خبرگان رهبری و از هواداران سرسخت علی خامنه‌ای است. چنین نسبتی با ابوالقاسم خزعلی حاشیه کم و بیش امنی برای مهدی خزعلی فراهم آورده است اما مهدی خزعلی خود نیز دارای توانائی‌هائی است. وی به قرآن، نهج البلاغه، احادیث و متون اسلامی آشنائی دارد و از اینرو در برابر معممین، بازجوها، بازپرس‌ها و قلم بدستان حاکمیت جمهوری اسلامی پاسخ‌ها و استدلال‌های برائی دارد. مهدی خزعلی پس از ظهور جنبش سبز از فعالان این جنبش جانبداری کرد و انتقادهای بُرنده‌ای را متوجه بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی کرد. بهای این موضعگیری و رک‌ گوئی‌ها برای مهدی خزعلی چندین نوبت حبس کوتاه مدت و میان مدت و یورش لباس شخصی‌های علی خامنه‌ای به دفتر کارش بوده است.

این‌ها قصد دین مردم کرده‌اند
مهدی خزعلی درباره وبسایت "سید علی" چنین می‌نویسد: "دوستی برایم این لینک را ارسال کرد، اول تصور کردم که سایت مخالف خامنه‌ای است و دارد دست می‌اندازد و این‌ها طنز است، بعد دیدم خیر، این خرافات و مزخرفات را دارند به خورد مردم می‌دهند! دارند خامنه‌ای را یک ضد زلزله معرفی می‌کنند، دیگر نیازی نیست خانه‌هایتان را ضد زلزله کنید! کافی است ایشان در شهر شما باشند یا عکسی بر دیوار خانه‌تان بزنید، از زلزله مصونید." وی در ادامه می‌نویسد: "این‌ها با دین و باورهای مردم بازی می‌کنند، این‌ها قصد دین مردم کرده‌اند." مهدی خزعلی در پایان از آقایان حکومتی خواسته است که "به جای سایت باران سایت سید علی را فیلتر" کنند.

شاید نتوان در شرافت و شجاعت مهدی خزعلی تردید کرد. طبیعتاً وی نیز می‌توانست مانند بسیاری دیگر از اسلامی‌ها خود را با خامنه‌ای و سپاه همسو نشان دهد و در کنار آنان و حامیانشان با سوء استفاده از قدرت، ثروت‌های کشور را به تاراج ببرد، اما وی راه نقد قدرت را برگزیده و تاکنون بهای آن را نیز پرداخته است. پرسش موجه از آقای مهدی خزعلی آنست که به راستی سانسور چرا؟ آیا شما تنها به خرافات و موهومات وبسایت "سیدعلی" واکنش نشان می‌دهید یا نگران دین و باورهای مردم هستید؟ واقعیت آنست که وبسایت "سیدعلی" با صراحت و صداقت ویژه خود گوشه‌هائی از واقعیت‌های مذهب شیعه و اسلام ولایت فقیهی را بیان می‌کند.

دین شمشیر، سنگسار، خواب نما شدن و دخیل بستن
آقای مهدی خزعلی! شما به متون اسلامی آشنائی دارید و می‌دانید که اسلام دین جنگ و تحمیل باور اسلامی به زور شمشیر است. حد شرعی، سنگسار، پرتاب کردن از کوه و بلندی، کتک زدن زنان، ازدواج دختران خردسال، کام گرفتن از دختران شیرخواره، برده‌داری و تصاحب زنان و کودکان لشگریان مغلوب، اعتقاد به خواب و خواب نما شدن، دخیل بستن به در و دیوار، اعتقاد به امام غایبی که روزی ظهور خواهد کرد و با کشتار میلیون‌ها کافر و ملحد حکومت جهانی توحید و عدل را بر پا خواهد کرد، از باورهای بنیادی تشیع و اسلام است. اسلام نه یک دین رحمانی، بلکه دین ریا، ستم و تبعیض است.

اسلام سید علی، تنها یکی از اسلام ها
آقای مهدی خزعلی! شما فرزند یک روحانی بلند پایه شیعه هستید و می‌دانید که یکی از رایجترین و البته نه خشن‌ترین و ارتجاعی‌ترین قرائت‌های اسلام همان است که وبسایت "سیدعلی" و خود سید علی بیانگر آن هستند. تفسیرهای دیگری نیز از اسلام وجود دارد. تفسیر وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، بهجت، مکارم شیرازی و امثالهم آنچنان که در رساله‌های آنان آمده حتی از تفسیر علی خامنه‌ای نیز تنگ‌نظرانه‌تر و واپسگرایانه‌تر است. تفسیرهای دیگری غیر از اسلام ولایت فقیهی و اسلام آیت‌الله‌های حکومتی و غیرحکومتی نیز وجود دارد. امروز بسیاری از مردم کم و بیش با جلوه‌هائی از اسلام سلفی، اسلام وهابی، اسلام اخوان‌المسلمینی، اسلام بن لادنی و اسلام طالبانی آشنا شده‌اند.

به سایت سید علی لینک بدهید!
آقای مهدی خزعلی! به جای درخواست فیلتر کردن و سانسور وبسایت سید علی، به این وبسایت، وبسایت‌های آیت‌الله‌های حکومتی و غیر حکومتی، سلفی‌ها‌، اخوان‌المسلمین و طالبان لینک بدهید و اجازه بدهید مردم با چهره اسلام بیشتر آشنا شوند!

مهدی خزعلی در خانه نسرین ستوده. دیدار با رضا خندان و نیما خندان همسر و یکی از فرزندان نسرین ستوده.

۱۳۹۰ آذر ۱, سه‌شنبه

تیم ملی والیبال ایران

پیروزی تاریخی تیم ملی والیبال ایران، قهرمان آسیا بر تیم ملی والیبال صربستان، قهرمان اروپا و برنده مدال طلای المپیک سیدنی ۲۰۰۰.

قهرمانان تیم ملی والیبال ایران در جام جهانی ناگویا - ژاپن:
پوریا فیاضی، امیر حسینی، محمد موسوی عراقی، فرهاد ظریف آهنگران، علیرضا نادی، امیر غفور، فرهاد نظری افشار، مهدی مهدوی، آرش کشاورزی، حسام بخششی، بازارگرد، مهدی شالکوهی مجرد، آرش کمالوند.
مربی: خولیو ولاسکو
کمک مربی: رضا ابراهیمی

تیم ملی والیبال ایران در جام جهانی ناگویا - ژاپن
عکس از وبگاه فدراسیون بین‌المللی والیبال

۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

بهداد سلیمی

بهداد سلیمی قوی‌ترین وزنه‌بردار جهان

کیانوش رستمی (طلا) و سجاد انوشیروانی (برنز)، دیگر مدال‌آوران تیم وزنه برداری ایران در مسابقات جهانی ۲۰۱۱ پاریس.

 

۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

مشک حضرت ابوالفضل العباس، شکوفائی هنر در جمهوری اسلامی

خیلی چیزهای مطلوب در جمهوری اسلامی شکوفا می‌شود و به اعتلا می‌رسد. عزت و کرامت انسانی و معنویات یکی از آن چیزهائی است که در سایه حکومت اسلامی و ولایت فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر به عرش اعلا رسیده است. تکنولوژی هسته‌ای، دفاع سایبری، روش‌های پیشرفته مبارزه با جنگ نرم و هنر و ادبیات هم از دیگر چیزهائی هستند که در زیر سایه حکومت اسلامی رشد کرده‌اند و به ثمر نشسته‌اند. یکی از بارزترین نمونه‌های شکوفائی و اعتلای هنر در جمهوری اسلامی آفرینش اثر نفیس هنری تندیس مشک حضرت ابوالفضل العباس است.

اثر نفیس مشک نمادين حضرت ابوالفضل العباس روز جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰ و همزمان با هفته فرهنگی استان البرز در مجموعه تاريخی فرهنگی سعدآباد در شمال تهران رونمائی شد. به گزارش خبرنگار دین و اندیشه پانا، این اثر نفیس از مشک حضرت ابوالفضل العباس پس از رونمائی به کربلای معلی انتقال یافته و در حرم مطهر قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل نصب می‌شود.

این تندیس با ارتفای ۳۳۰ سانتیمتر، به بهنای ۲۵۰ سانتیمتر و با یک تن وزن، از جنس سنگ و کامپوزیت ساخته شده است. به گفته محمد رضا پوینده، مدیرکل میراث فرهنگی استان البرز، این نماد به همت ۱۶ نفر از هنرمندان صنایع دستی استان البرز طی هشت ماه زیر نظر محسن گلستانی، استاد پیکره‌تراشی ساخته شده است. محمد رضا پوینده افزود: اين اثر هنری با توجه به حادثه کربلا طراحی شده و هدف هنرمندان کرج از تهیه اين مشک نمادین يادآوری وقايع کربلا بوده است. محمد رضا پوينده با تاکيد بر اينکه اين مشک از دو بخش تشکيل شده است، گفت: کاسه پائينی اين مشک شامل حوضی با ۱۲ پر است که هر يک به نام يکی از ائمه مزين شده و در هر بخش کلمه "الله" و "السلام عليک يا ابا عبدالله الحسين" حک شده است و در قسمت بالايی آن شش فرشته کار شده که در حال حمل مشک حضرت ابوالفضل عباس هستند.

به گزارش روابط عمومی مجموعه سعدآباد، مراسم رونمایی از مشک حضرت عباس با حضور نمایندگانی از دفاتر مراجع تقلید قم، علمای اسلام، طلاب، روحانیان، مسئولان استانی و دیگر اقشار مردمی برگزار شد. نمایندگان آیات عظام نوری همدانی، شبیری زنجانی، موسوی اردبیلی و صافی گلپایگانی از جمله حضار در این مراسم بودند. در ادامه اين مراسم دو تن از مريدان حضرت ابوالفضل به نقالی در مورد ويژگی‌های اخلاقی و جوانمردی‌های آن حضرت پرداختند.

"یا ابوالفضل" یا "یا اباالفضل"؟
موضوعی که عمیقاً موجب تأسف است آنست که چنین اثر نفیس و گرانبهای هنری در ایران نخواهد ماند و به عراق ارسال خواهد شد. جا دارد تا مقامات جمهوری اسلامی با حمایت از هنرمندان متعهد و ولایتمدار و تخصیص بودجه لازم، زمینه را برای تولید انبوه این اثر نفیس هنری فراهم کنند و دستکم یک نسخه از این مشک مبارک را در هر شهر و روستای ایران اسلامی نصب کنند. البته هنوز اول ماجرا است اما معاندان نظام مقدس جمهوری اسلامی و جیره‌خواران استکبار جهانی یک غلط دستور زبان عربی هم روی متن‌ها و شعارهای دور و بر این اثر نفیس پیدا کرده‌اند. این معاندان می‌گویند که "السلام العلیک یا ابوالفضل العباس" غلط دستوری است و در واقع بایستی "السلام العلیک یا اباالفضل العباس" باشد تا دستور زبان عربی رعایت شده باشد. حالا بایستی صبر کرد و دید که آیا آمریکائی‌های جانخوار که هنوز هم در مجاورت مراقد مطهره در عراق حضور نظامی دارند عراقی‌ها را تحریک خواهند کرد تا در مقابل این غلط دستوری واکنش نشان دهند یا نه.

حجاب اسلامی فرشته‌ها
نکته دیگری که اهمیت آن به مراتب از غلط دستوری ادعائی بیشتر است، برهنه بودن آن شش فرشته‌ای است که در حال حمل مشک مبارک حضرت ابوالفضل العباس هستند. اداره کل میراث فرهنگی جمهوری اسلامی بایستی ضمن تذکر جدی به گروه ۱۶ نفری هنرمندان صنایع دستی استان البرز و شناسائی و اخراج عنصر یا عناصر نفوذی ضد انقلاب که موجب این اقدام منافی عفت اسلامی در این اثر نفیس هنری بوده‌اند، تأمین فوری حجاب اسلامی این شش فرشته را در دستور کار قرار دهد و به این ترتیب ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامی و انقلابی را برقرار کند.

ابوالفضل عباس قمر بنی هاشم که بود و چه کرد؟
نام او عباس به‌‌ معنی‌ "ترشرو" بود اما به‌‌ رسم عربی‌ از آنجا که فرزندی به نام فضل داشت او به ابوالفضل یعنی‌ "پدر فضل" ناميدند. ابوالفضل عباس فرمانده و پرچمدار كربلا، مظهر رشادت،‌ جوانمردی،‌ گذشت،‌ فداكاری، پاسداری و پاكبازی در تشیع است. پدرش امام اول شیعیان علی و مادرش فاطمه (ام البنين) است. وی نماينده امام شیعیان، هنگام گفت و گو با دشمن، عمرسعد، در كربلا بود. ابوالفضل عباس از نخستين روز قيام حسين در مدينه، حامی و نگاهبان و همراه امام حسین بود. هنگام رفتن امام حسین به دارالاماره مدينه، با شمشير آخته مراقب و نگاهبان برادر و مولايش بود.

ابوالفضل عباس در عصر تاسوعا، امان نامه شمر را كه برای وی و برادرانش آورده شده بود رد كرد (پس شمر آنطوری که مداحان و آخوندها ادعا می‌کنند هم قسی القلب و جنگ طلب نبود). در شب عاشورا، در رأس كسانی بود كه اعلام وفاداری كرد و سپس در روز عاشورا پس از شهادت ياران، او سه برادرش را پیش از خود به ميدان فرستاد و شاهد جنگ و شهادت آنان بود. وقتی همه یاران شهید شده بودند نزد برادرش امام حسین شتافت و اذن میدان طلبید. در آن موقعی که صدای العطش كودكان بلند بود، امام حسین وی را به سمت فرات فرستاد تا قدری آب بياورد. ابوالفضل عباس مشک خشكيده را برداشت و به سوی رود فرات رفت. ابوالفضل مشک را از آب پر كرد و كف دست در آب فرو برد تا بنوشد كه ياد عطش برادر و اهل حرم افتاد و آب را رها كرد و درس بزرگی از جوانمردی و گذشت به انسان‌ها آموخت. در بازگشت با سپاهیان عمر سعد روبرو شد و با وجود آنکه چند دقیقه پیش از آن درس جوانمردی و گذشت به انسان‌ها آموخته بود، هشتاد نفر را در مدت کوتاهی کشت.

نوفل ابن ارزق
حضرت ابوالفضل العباس جنگ كنان،‌ در حال عبور از نخلستان بود که ناگهان يزيد ابن ورقاء و حكيم ابن طُفيل از سپاه عمر سعد ضربتی بر دست راست وی فرود آوردند. برخی ضربه زننده را، نوفل ابن ارزق نوشته‌اند (اشتباه نکنید، این نوفل هیچ ربطی به نوفل لوشاتو ندارد). دست ابوالفضل عباس از تن جدا شد اما او با دست چپ می‌جنگيد، رجز می‌خواند و می‌كوشيد مشک را به خيمه‌ها برساند. ناگهان شمشير ديگری برآمد و دست چپ ابوالفضل نیز از تنش جدا شد. ابوالفضل مشک را به دندان گرفت كه ناگاه تيری بر مشک نشست و رشته اميد ابوالفضل عباس از هم گسست. (این همان تیری است که در اثر نفیس تندیس مشک حضرت عباس هم دیده می‌شود) سپس تيری ديگر بر سينه‌اش نشست و از اسب فرو افتاد. ابوالفضل عباس پس از افتادن از اسب تير را ميان دو زانو گرفت تا بيرون آورد كه عمود سنگين نوفل ابن ازرق بر فرقش نشست.

در شجاعت و رشادت حضرت ابوالفضل عباس ذکر بسیار رفته است. از دلایل رشادت او، علاوه بر کشتن آن هشتاد نفر ظرف چند دقیقه، یکی دیگر هم به گفته روضه خوانان و نوحه خوانان شیعه آنست که با وجود آنکه دست راست و سپس دست چپ حضرت قطع شده بود وی علاوه بر مشک پر از آب، شمشیر، سپر و عَلم را هم حمل می‌کرد و دهنه اسب را نیز در اختیار داشت.

مشک مبارک حضرت عباس با وجود اصابت دو تیر همچنان در حال آب افشانی است

نقالی در مورد ويژگی‌های اخلاقی و جوانمردی‌های حضرت عباس
نمایندگان آیات عظام در کنار مشک مبارک حضرت عباس
مراسم رونمائی از مشک مبارک حضرت عباس

این هم قهرمان اصلی داستان، حضرت عباس که فقط محاسن و زلف مبارکش مشهود است.

نسخه دیگری از مشک مبارک حضرت عباس که با اضافه کردن اندکی فناوری اسلامی به جای آب، خون به دور و بر می پاشد.

اشتباه نکنید! این یک فک دریای خزر نیست که در کنار استخر مشغول هنرنمائی است. این مشک مبارک حضرت عباس است!

۱۳۹۰ آبان ۱۶, دوشنبه

آیا مسجد بروها چنین چیز‌هائی را می‌خوانند؟

کاشیکاری هنر و صنعت ریشه‌داری در ایران است. اما بسازبفروش‌های جمهوری اسلامی به این هنر و صنعت نیز رحم نکرده‌اند. انتشار این عکس در اینترنت واکنش‌های فراوانی در پی داشته است. بسیاری از واکنش‌ها با طعنه و طنز همراه بوده است و بسیاری این موضوع را ناشی از بی‌حوصلگی و سهل انگاری معمار مربوطه دانسته‌اند. روزنامه‌نگار فرهیخته مسعود بهنود نیز این عکس را در وبگاه خود قرار داده و این قضیه را ناشی از "شلختگی" دانسته است.

پرسشی که باید از مسعود بهنود و دیگران کرد آنست که خوب یک چنین "شلختگی" برمی‌گردد به معمار و بنائی که چنین دسته گلی به آب داده است اما آیا مؤمنانی که به مسجد می‌روند اصولاً به چنین موضوعی حساس هستند؟ آیا اصولاً این مسجد بروها متن چنین کاشیکاری‌هائی را می‌خوانند و به معنای آن توجهی دارند. آیا این مسلمانان اساساً معنای نوشته‌های قرآن یا معنای دعاها و وردهائی را که گاه و بیگاه می‌خوانند و زمزمه می‌کنند یا به آن گوش فرا می‌دهند می‌دانند؟

کاشیکاری یک مسجد در چمستان - نور در  مازندران

آیا مسجد بروها اصلاً چنین چیز‌هائی را می‌خوانند؟

۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

"اگر از خنده نمیری، صد ضربه شلاق می‌خوری!"

این بار نوبت نشریه فرانسوی "شارلی ابدو" Charlie Hebdo بود که کاریکاتوری از پیامبر اسلام منتشر کند اما دیری نیانجامید و دفتر این روزنامه طعمه یک بمب آتشزا از نوع کوکتل مولوتف اسلامی شد. یکبار دیگر مسلمانان افراطی ثابت کردند که تنها با انتشار یک کاریکاتور می‌توان اختیار اعمال و اقدامات آنها را در دست گرفت و آنها را به هر سوئی کشاند. آیا باید به این قضیه خندید یا صد ضربه شلاق را تحمل کرد؟



این هم کاریکاتوری گویا از جاناتان شاپیرو (با نام مستعار "زاپیرو") کاریکاتوریست آفریقای جنوبی.

"پیروان دیگر پیامیران شوخ طبع هستند"
و یا
"پیروان آن یکی پیغمبرها شوخی سرشان می شود"