۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

در چمدانی که اسرائیلی‌ها برای هنینگ منکل فرستادند چه چیزهائی وجود داشت؟

هنینگ منکل نویسنده سرشناس سوئدی یکی از یازده شهروند سوئد بود که در پایان ماه می امسال به همراه نزدیک به ۷۰۰ نفر از فعالان صلح از ۴۰ کشور گوناگون با کشتی‌های حامل کمک‌های بشردوستانه از ترکیه رهسپار غزه شده بود. تکاوران اسرائیلی در آب‌های بین‌المللی و در فاصله زیاد از مرزهای آبی اسرائیل به این کشتی‌ها حمله کردند. چند تن از فعالان صلح در این یورش مرگبار کشته شدند و شماری دیگر زخمی شدند. نیروهای اسرائیلی در پی این یورش همه فعالان صلح را دستگیر کردند و وسائل شخصی آنها را توقیف کردند. هنینگ منکل و دیگر سرنشینان این کشتی‌ها پس از آزادی از زندانِ اسرائیل خواهان بازگرداندان وسائل شخصی‌شان بوده‌اند. هنینگ منکل در نامه‌ای به "بنی داگان" سفیر اسرائیل در سوئد خواستار بازپس گرفتن وسائل خود شد.

دفتر شرکت هواپیمائی "ترکیش ایرلاینز" در فرودگاه "لندوتر" در تاریخ ۲۹ ماه می خبر داد که چمدانی از استانبول به نام هنینگ منکل رسیده است. هنینگ منکل به فرودگاه "لندوتر" رفت و در حضور شاهد آن چمدان را باز کرد. این چمدان پر بود از پوشاک زنانه! تنها وسائل شخصی در این بسته که متعلق به هنینگ منکل بود، کلاه بافتنی و کیف پول وی بود. همه پول‌های منکل و گواهینامه رانندگی وی در کیف پول سر جای خود بود، اما خبری از دیگر وسائل وی از جمله تلفن همراه، دستگاه استریو، کتابچه یادداشت و یک سناریو نیمه تمام برای یک سریال تلویزیونی درباره اینگمار برگمن نبود.

هنینگ منکل در گفتگو با رسانه‌ها ابراز شگفتی کرده است که دولت اسرائیل چمدان حاوی وسائل شخصی وی را برای بنیاد "آی. اچ. اچ" فرستاده و از آن سازمان خواسته است که این چمدان را به آدرس صاحب آن بفرستد. پرسش منکل این است که چگونه اسرائیل با بنیاد "آی. اچ. اچ" که آنرا یک سازمان منفور تروریستی می‌داند همکاری می‌کند. منکل قصد دارد نامه دیگری در باره بازپس گرفتن وسائل خود به سفیر اسرائیل در سوئد بنویسد.

اسرائیل و جمهوری اسلامی
هنینگ منکل نویسنده سرشناسی است که کتاب‌هایش به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده‌اند و میلیون‌ها نسخه از این کتاب‌ها در سراسر جهان به فروش رفته است. بدیهی است که اسرائیلی‌ها می‌دانند هنینگ منکل کیست. پرسش اینست که آیا رفتار اسرائیلی‌ها با هنینگ منکل از جنس رفتار رژیم جمهوری اسلامی با مجید توکلی است؟

عکس از Markus Schreiber

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

محمد علی سیاح محلاتی مشهور به "حاج سیاح" (۱)

محمد علی سیاح محلاتی ملقب به حاج سیاح یکی از جالب‌ترین شخصیت‌های دو قرن اخیر ایران است که همچنان در گمنامی نسبی به سر می‌برد. وی تقریباً ۱۵۰ سال پیش خویشاوندان و کاشانه خود را رها کرد، به بسیاری از کشورهای جهان سفر کرد، با بسیاری شخصیت‌های جالب زمان خود دیدار کرد و دیده‌ها، شنیده‌ها و برداشت‌های خود را با دقت، امانتداری و با نثری ساده در کتاب "سفرنامه حاج سیاح به فرنگ" نوشت. حاج سیاح از جمله به زبان‌های ترکی، فرانسه، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی سخن می‌گفت و از نخستین ایرانیانی بود که "اسم حقوق بشر را شنیده" بود (خاطرات حاج سیاح، صفحه ۲۶۲).

نخستین ایرانی شهروند آمریکا و دگراندیش مشروطه خواه
وی نخستین ایرانی است که رسما شهروندی ایالات متحده آمریکا را دریافت کرد. حاج سیاح دو بار هم با رئیس جمهور وقت آمریکا اولیسس سیمپسون گرنت Ulysses Simpson Grant دیدار کرد.
حاج سیاح پس از ۱۸ سال سفر به فرنگ، در سال ۱۲۵۶ شمسی به ایران بازگشت. وی دگراندیش آزادیخواه و جهاندیده‌ای بود که در کنار مشروطه خواهان عصر قاجار قرار گرفت اما به علت نوشتن نامه‌ای انتقاد آمیز به زندان افتاد، شکنجه شد و دوره دردناکی را در غل و زنجیر سپری کرد. حاج سیاح در پیری به محلات رفت، در آنجا گوشه نشينی اختيار کرد و مشغول کشاورزی شد و در سال ۱۳۰۴ شمسی در سن ۸۹ سالگی درگذشت.

ایران پیش از رضا شاه
کتاب "خاطرات حاج سیاح" دستاورد سفرهای حاج سیاح به شهرهای کوچک و بزرگ ایران است. حاج سیاح در این کتاب تصویر دقیقی از وضع زندگی مردم و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان ناصرالدین شاه ارائه می‌دهد. این
کتاب تاریخ مشروطه یا تاریخ معاصر ایران نیست اما یکی از بنیادی‌ترین آثار درباره تاریخ معاصر ایران و بیانگر دلایل عقب ماندگی ایران است. این کتاب نشان می‌دهد که هنگامی که کشورهای اروپائی با شتاب رو به پیشرفت بودند، ایران همچنان در بند استبداد، دین و خشونت قرون وسطائی بود. این کتاب نشان می‌دهد که رضا شاه که چند سال بعد به قدرت رسید، در کدام بستر تاریخی و اجتماعی ظهور کرد و رفرم‌های خود را آغاز کرد.

آتش حاکمان مستبد و روحانیان به جان و آبرو و مال رعایا
مشاهدات و نوشته‌های حاج سیاح بیانگر همدستی تنگاتنگ روحانیون با حاکمان مستبد است و چه بسا به علت اینگونه نوشته‌های افشاگرانه وی، برخی ادعا کرده‌اند که سفرنامه حاج سیاح اثر عميقی نيست و "نگاهی است بسيط و حتی گاه ساده دلانه به ظواهر تمدنی و فرهنگی" اما باید به یاد آورد که حاج سیاح هنگامی سفرنامه‌های خود را نوشت که مردمشناسی، جامعه‌شناسی پا نگرفته بودند. در آن زمان نشانی از دانش و علوم انسانی مدرن در ایران نبود و ایران یک کشور بسیار فقیر و استبداد زده بود که اکثریت مردم آن نه تنها توانائی خواندن و نوشتن نداشتند بلکه اسیر و ذلیل حاکمان ظالم ضحاک صفت و همدستان روحانی آنان از سوئی و در بندِ دین، خرافات، فقر و بیماری بودند. با خواندن آثار حاج سیاح می‌توان تصویر دقیق و روشنی از وضع جامعه آنروز ایران و نحوه زندگی ایرانیان به دست آورد. در کتاب "خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت" می‌توان بارها و بارها خواند که چگونه حاکمان مستبد و ضحاک گونه این و آن شهر با همدستی مجتهدین و ملاهای عمامه به سر، ثروت کشور را در دست خود نگاه داشتند و "آتشی به جان و آبرو و مال رعایا افروختند." (خاطرات حاج سیاح، صفحه ۲۵۶)

حاج سیاح خود درباره انگیزه سفرهایش چنین می‌نویسد: "همیشه سفرهای من بمیل خاطر خودم، برای سیاحت و کسب حقیقت و مطالعه در وضع اجتماعی مردم هر محل و ملاقات مردمان خوب بود" و "اشخاص بزرگ از اهل دنیا و اهل آخرت و پاکبازان و آزادان با بیغرضی و نظر خوش بینی با من سلوک میکردند و از کسانیکه منظور نداشتم ملاقات و احترام زیاد حاصل میشد." (خاطرات حاج سیاح، ص ۲۶۵)

طلبگی در عراق
میرزا محمد علی سیاح محلاتی در سال ۱۲۱۵ خورشیدی (۱۸۳۸ میلادی) در خانواده‌ای روستايی، اما اهل علم و ادب، در شهرستان محلات به دنیا آمد. پدرش ملا حاج محمدرضا محلاتی او را در آغاز جوانی برای تحصيل به تهران فرستاد. محمد علی سیاح محلاتی سپس با کمک مالی عمويش ملا محمد صادق که مالک متمولی در مهاجران (در نزدیکی اراک) بود به عتبات مقدسه عراق مسافرت کرد. وی چند سال در نجف و کربلا طلبگی کرد و با دانشمندانی که از نقاط مختلف برای تدريس و تحصيل آمده بودند آشنا شد.

ازدواج مصلحتی نه!
محمد علی سیاح محلاتی در سال ۱۲۳۸ شمسی در بیست و سه سالگی از عتبات به محلات بازگشت و به شیوه معمول به ارشاد مشغول شد. ظاهراً پدر و عمویش بدون مشورت با او قرار گذاشته بودند که بین او و دختر عمویش وصلتی ایجاد کنند. پس از اندکی پدرش به او امر کرد که نزد عموی خود ملا محمد صادق که در مهاجران زندگی می‌کرد برود. به این ترتیب محمد علی سیاح محلاتی در ۵ مهر ۱۲۳۸ نزد عمویش ملا محمد صادق رفت. "بعد از ملاقات نهایت مهربانی فرمودند و از قرینه معلوم شد که خیال مواصلت دختر عمو برای این بنده را داشتند. ولی چون زمستان سخت بود و انجام حرام مشکل می‌نمود مرا مأمور فرمودند به خدمت آقایان جناب حاج سید باقر و حاجی آقا محسن برای تحصیل فقه و اصول" بروم. (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۵). محمد علی سیاح محلاتی چند ماه در آنجا مشغول تحصیل بود تا زمستان به سر آمد و هنگام ازدواج آمد. عمویش دوباره او را فراخواند و او دوباره به مهاجران رفت.

روح کنجکاو محمد علی جوان از اندیشه ازدواج مصلحتی و محدود ماندن در آن چارچوب‌های بسته به هراس آمد. او می‌نویسد: روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۲۳۹ آن سال "متحیرانه به فکر رفتم که هر گاه این امر واقع شود باید تمام عمرم در اینجا بگذرد. از هیچ جا و هیچ چیز با خبر نباشم" (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۵). به این ترتیب کم کم این اندیشه در وی قوت گرفت که بهتر است ناگهان بدون اطلاع نزدیکان و خویشاوندان به سفر برود و به سیر و سیاحت بپردازد.

گیوه بدون جوراب، سه قرص نان و چشم گریان
به این ترتیب بود که شب سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۲۳۹ برادرش ملا محمد باقر را بیدار کرد و به او گفت: برخیز که من باید به این نزدیکی بروم. عبای خودش را با عبای برادرش که کهنه‌تر بود عوض کرد، با گیوه بدون جوراب و دستمالی که هم سفره و هم شال کمر بود و عمامه و سه قرص نان و هزار دینار پول نقد، یک ساعت پیش از صبح به راه افتاد. التماس و گریه برادرش نتوانست مانع سفر او شود. "باری هر طور بود او را معاودت داده و خداحافطی کرده روانه شدم. از گریه او تا دیرگاهی گریه کنان می‌رفتم ولی نمی‌دانستم کجا می‌روم." (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۶)

محمد علی از آنجا به همدان رفت و پس از اقامت در بیجار و مراغه به تبریز رسید. هر چه در تبریز گشت محل خوابی نیافت و "سامانی هم نداشت که به حجره کاروانسرای تبریز" برود، ناچار به مسجد جامع تبریز رفت. خادم مسجد خوابیدن او در مسجد را مشروط به اذن آخوند کرد (سفرنامه حاج سیاح، ص ۳۶) اما آخوند آن مسجد پیغام داد: "خوابیدن در مسجد حرام است. مسجد محل عبادت است. غریب خانه نیست! برود به هر جهنمی که می‌خواهد." (سفرنامه حاج سیاح، ص ۳۷). این سرآغازی بود بر سفرهای پرماجرای حاج سیاح.


دنباله این مطلب در آینده ...

حاج سیاح در غل و زنجیر


محمد علی سیاح محلاتی، مشهور به "حاج سیاح"


کتاب‌های حاج سیاح:
خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت
به کوشش حمید سیاح و به تصحیح سیف الله گلکار.
موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران ۲۵۳۶ (۱۳۵۶ شمسی)
این کتاب سفرنامه حاج سیاح در ایران است.

سفرنامه حاج سیاح به فرنگ
به کوشش علی دهباشی.
انتشارات سخن، تهران ۱۳۶۳
این کتاب سفرنامه حاج سیاح به شهرهای گوناگون دنیاست.