۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

کریسمس و سال نو

فرا رسیدن کریسمس و سال نو میلادی به هم میهنان مسیحی مبارک باد!

نقاشی کریسمس، کارل لارشون

۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

زمستان در سوئد

نیمکت - عکس از راهی

یخبندان - عکس از: راهی

درخت بلوط در زمستان سوئد - عکس از: راهی

مقایسه مدال‌های ورزشی ایران در چند دوره بازی‌های آسیائی

احمدی نژاد اخیراً دو برنامه آتی و یا دو آرزوی بزرگ خود را مطرح کرده است. یکی دو برابر کردن جمعیت ایران و یا به عبارتی افزایش نفوس شیعیان است که وی آنرا برای چندمین بار مطرح کرده و دیگری بالابردن جایگاه ایران در رده‌بندی برندگان مدال‌های بازی‌های آسیائی و رساندن ایران به مقام دوم بازی‌های آسیائی. افزایش جمعیت ایران در برخی سال‌های پس از انقلاب تقریباً بیش از همه دیگر کشورهای آسیائی بوده و اکنون میزان جمعیت جوانان و نوجوانان ایران که گروه‌های سنی ورزشکاران فعال را تشکیل می‌دهند، نسبت به کل جمعیت کشور بی‌نظیر است.

افزایش نفوس اسلام و افزایش مدال‌ها
محمود احمدی‌نژاد سال پیش ناگهان از راه اندازی "صندوق آتیه فرزندان ایران زمین" خبر داد. وی وعده داد که دولت یک حساب پس انداز برای هر نوزاد باز می‌کند و هر سال صدهزار تومان به این حساب واریز می‌کند. این تنها یکی از رشته ترفندهائی بود که احمدی‌نژاد و همقطاران روحانی و سپاهی وی برای افزایش بیش از پیش جمعیت ایران به کار بردند. شاید آنان موفق شوند خانواده‌های تهیدست را تشویق کنند که شمار فرزندان خود را افزایش دهند. به این ترتیب روحانیون شمار مقلدان خود و نفوس اسلام را افزایش می‌دهند و یاران بسیجی و سپاهی احمدی نژاد هم شمار سینه‌زنان، صدقه بگیران و بسیجی‌ها را افزایش می‌دهند. اما نیل به آرزوی دیگر محمود احمدی‌نژاد یعنی چند برابر کردن شمار مدال‌های ایران در بازی‌های آسیائی به این سادگی نخواهد بود.

دوپینگ و حضور زنان در ورزشگاه‌ها
سال‌هاست که روحانیون و دولتی‌ها باعث همه گونه کارشکنی‌ در ورزش ایران بوده‌اند. مقامات سپاه باشگاه‌ها و فدراسیون‌های ورزشی را به تیول خود بدل کرده‌اند و بدون توجه به نیازهای جامعه ورزشی ایران، فساد و ناشایسته سالاری را در ورزش کشور رواج داده‌اند و جیب‌های خود را پر کرده‌اند. احمدی‌نژاد و همقطارانش تیم‌های ورزشی را از پایگاه‌های اجتماعی سنتی‌شان جدا می‌کنند و آنها را به اجبار در شهرهای دور و نزدیک مستقر می‌کنند. جمهوری اسلامی ورزشکاران را وادار به روزه‌ گرفتن، سینه‌زدن و شرکت در نماز جماعت می‌کند. زنان ورزشکار ناچار به رعایت حجاب اسلامی می‌شوند و مردان ورزشکار به علت ظاهر غیراسلامی خود تنبیه می‌شوند اما همزمان دوپینگ در ورزش ایران و حتی در رده‌های ملی بیش از هر زمان دیگری رایج شده است و دولت حساسیتی به آن نشان نمی‌دهد. ورزشکاران ایرانی از رویاروئی با ورزشکاران اسرائیلی منع می‌شوند و به این ترتیب از شانس دریافت مدال نیز محروم می‌شوند. خودداری از رویاروئی با ورزشکاران اسرائیلی با دستاویز به عذرهای ساختگی و گاهی مسخره انجام می‌شود و باعث سرافکندگی ایران و ایرانی در جهان می‌شود. احمدی‌نژاد در شرایطی وعده چند برابر شدن مدال‌های ایران در بازی‌های آسیائی را داده است که هنوز وعده خود در زمینه مجوز حضور زنان تماشاگر در استادیوم های ورزشی را عملی نکرده است. آن بار احمدی‌نژاد با تشر یکی از آیت الله‌های حکومتی وعده خود را فراموش کرد!

ورزش و ملی‌گرائی
هنگامی که آرژانتینی‌ها با آنهمه الدرم و بلدرم کردن هایشان جنگ فالکلند یا مالویناس را به انگلیسی‌ها باختند، دلشان خوش بود که در مسابقه فوتبال انگلیسی‌ها را شکست داده‌اند. بدیهی است که احمدی‌نژاد و همقطارانش نیز مانند دیگر دیکتاتورها به توان بالقوه ورزش در بسیج کردن حس ملی‌گرائی مردم پی برده‌اند. آنها از مدتی پیش به اینسو پی برده‌اند که نیروی بالقوه بزرگی در میهندوستی ایرانی‌ها وجود دارد. احمدی نژاد، رحیم مشائی، ثمره هاشمی و یارانشان که پی برده‌اند روحانیت شیعه در حال از دست دادن جایگاه ویژه و کارکرد مرجعیت اجتماعی خویش است، بارها کوشش کرده‌اند به جای التجا به روحانیت با سوء استفاده از گرایشات ملی‌گرائی مردم و توسل به میهندوستی ایرانیان به هدف‌های غیرملی و غیرایرانی خود برسند. آنها کوشش خواهند کرد از ورزش نیز در راستای رسیدن به هدف‌های خوا استفاده کنند، اما چند برابر کردن شمار مدال‌های طلای ایران در بازی‌های آسیائی برای چنین رژیم فاسدی آسان نخواهد بود. ورزشکاران ایران در بازی‌های آسیائی گوانگژو ۲۰۱۰ درخشیدند و با بردن ۲۰ مدال طلا بالاترین شمار مدال طلای ایران در سال‌های پس از انقلاب را به دست آوردند اما این تعداد مدال همچنان بسیار کمتر از سهم ایران در بازی‌های آسیائی پیش از انقلاب است.

۸ مدال طلا بیشتر از ۲۰ مدال طلاست
در مقایسه شمار مدال‌های پیش و پس از انقلاب بایستی در نظر داشت که مجموع مدال‌های بازی‌های آسیائی در سال‌های اخیر افزایش یافته است و از اینرو برای یک مقایسه درست بایستی سهم درصدی ایران از مجموع مدال‌ها را محاسبه کرد. ایران در بازی‌های آسیائی دهلی نو ۱۹۵۱ موفق شد ۸ مدال طلا، یعنی ۱۴ % کل مدال‌های طلا را ببرد. در بازی‌های آسیائی تهران ۱۹۷۴ ایران ۳۶ مدال طلا، یعنی ۱۸% کل مدال‌های طلا را برد. ورزشکاران ایرانی در سال‌های اخیر در رشته‌هائی مانند والیبال، بسکتبال و ورزش‌های رزمی موفقیت‌هائی داشته‌اند و حکومت جمهوری اسلامی حداکثر بهره برداری تبلیغاتی را از این درخشش‌ها کرده است، اما بایستی به یاد آورد که آهنگ پیشرفت ورزشکاران کشورهای دیگر نیز در همین مدت شتاب گرفته است. در بازیهای آسیائی گوانگژو ۲۰۱۰، ایران۲۰ مدال طلا برد، یعنی تنها ۴% مجموع مدال‌های طلا، رقمی که به مراتب از سهم مدال‌های طلای ایران در دهلی نو و تهران پائین تر است. هر چند در بازیهای آسیائی گوانگژو ۲۰۱۰، ایران بهترین نتایج پس از انقلاب خود را داشت، اما تا رسیدن به جایگاه ورزش ایران در پیش از انقلاب هنوز هم راهی دراز در پیش است.

مدال‌های ایران در چند دوره بازی‌های آسیائی و سهم درصدی ایران
بازی‌های آسیائی .. مجموع مدال‌ها .. سهم ایران از مدال‌ها .. مجموع مدال‌های طلا .. سهم ایران از مدال‌های طلا
دهلی نو، ۱۹۵۱...... ۱۶۹ .......... ۱۶ مدال ۹% .......... ۵۷ .............. ۸ مدال طلا ۱۴%
تهران، ۱۹۷۴ ....... ۶۰۱............۸۱ مدال ۱۳% ... .... ۲۰۰......... .....۳۶ مدال طلا ۱۸%
پکن، ۱۹۹۰...........۹۷۶............۱۸ مدال ۲%........ ..۳۱۰ ..... ....... ۴ مدال طلا ۱%
بانکوک، ۱۹۹۸ ..... ۱۲۲۳..........۳۴ مدال ۳ %...... ... ۳۷۹ ...... ..... ۱۰ مدال طلا ۳%
دوحه، ۲۰۰۶......... ۱۳۹۳ ........ ۴۸ مدال ۳ %...... ...۴۲۹ ........ ... ۱۱ مدال طلا ۳%
گوانگژو، ۲۰۱۰.... ..۱۵۷۷..........۵۹ مدال ۴ % ........ ۴۷۷ ....... .. . ۲۰ مدال طلا ۴%

دیدار احمدی نژاد با بسکتبالیست های تیم ملی ایران. آیا جامه مدیریت ورزش ایران برازنده قد و قامت احمدی نژاد و یاران بسیجی و مداح وی است؟

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

شب یلدا

امشب، شب یلدا ...
پسته و فندق ایرانی
در نبود آجیل شب یلدا، بستنی سوئدی با پسته ایرانی

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

پیروزی زنان ایران

تک تک مدال‌های ورزشکاران ایرانی در بازی‌های آسیائی گوانگژو چین ۲۰۱۰ با ارزش و مایه افتخار هستند اما مدال‌های زنان ایران در این بازی‌های آسیائی دارای ارزش و اهمیت ویژه هستند. مدال‌های زنان ایرانی نشانه پیروزی آنان بر ارتجاعی است که سه دهه تلاش کرده تا از پیشرفت زنان و بسیاری فعالیت های اجتماعی آنان جلوگیری کند.

خدیجه آزادپور

خدیجه آزادپور، زن طلائی ایران

زنان قایقران ایران، برندگان مدال برنز بازی‌های آسیائی

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

سفر هيات پارلمانی جمهوری اسلامی به سوئد

در زمان رضا شاه پهلوی برای پایه‌گذاری برخی ادارات دولتی ایران از نظام ادارای سوئد الهام گرفته شد و مهندسان سوئدی در همان زمان پل‌هائی در ایران ساختند که هنور پابرجا هستند. دندانپزشک ویژه ناصرالدین شاه دکتر "برتراند هیبینت" سوئدی بود و هنگامی که جهانگرد و دانشمند نامدار سوئدی "سون هدین" در سال ۱۸۸۵ و ۱۸۸۶ از ایران دیدار کرد، در تهران با "برتراند هیبینت" دیدار کرد و در یادداشت‌های خود از خانه مسکونی زیبا و باصفای "برتراند هیبینت" در تهران یاد کرد.
(Sverige och den islamiska världen: ett svenskt kulturarv, Wahlström & Widstrand, 2002)
ایران و سوئد مناسبات دیرینه‌ای با یکدیگر داشته‌اند اما بدون تردید مقامات سوئدی هرگز مانند امروز چنین لحن تحقیر‌آمیزی درباره مقامات دولتی ایران نداشته‌اند، لحنی که سوئدی‌های آرام و مصلحت‌گرا بسیار به ندرت به کار می‌گیرند.

مخفی کاری از نوع مجلس جمهوری اسلامی
سفر یک هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی ایران به سوئد در هفته گذشته جنجال آفرین شد. مقامات جمهوری اسلامی از اعلام نام اعضای این هیئت خودداری کرده‌اند و در بسیاری از رسانه‌های ایرانی مانند تابناک این پرسش مطرح شده است که اعضای این هیئت پارلمانی ایرانی چه کسانی هستند. سفارت ایران در سوئد و وزارت امور خارجه ایران یا اصلاً با قوانین سوئد آشنائی ندارند و یا تظاهر به نادانی می کنند زیرا وزارت امور خارجه سوئد مجاز نیست نام اعضای چنین هیئتی و یا هیئت های مشابه را پنهان نگاه دارد و با قدری جستجو در منابع سوئدی می توان نام اعضای هیئت را یافت. نام اعضای این هیئت چنین است: سید کاظم موسوی، غلامحسین مسعودی ریحان، محمدرضا شعبانی، محمد حسن دکانی آغچغلو، فاطمه آجرلو و جابر ناصری.

این هیئت در تاریخ ۴ نوامبر ۲۰۱۰ وارد سوئد شد. بهانه سفر این هیئت به سوئد "مطالعه شفافیت سوئدی و نظام آموزش عالی و بازدید از مراکز پژوهشی و صنعتی سوئد" اعلام شده است. وزارت امور خارجه سوئد یک دیدار با نمایندگان وزارت امور خارجه و کمیسیون امور خارجه پارلمان سوئد را نیز در برنامه این هیئت گنجانده است اما هیچ مرجعی در سوئد آماده نیست مسئولیت این میزبانی را بر عهده بگیرد. سفر این هیئت تنها اعتراض شدید ایرانیان ساکن سوئد را در پی نداشته است. حزب مردم - لیبرال‌ها که یکی از حزب‌های چهارگانه ائتلاف حاکم در سوئد است با صراحت و تندی اعلام کرده است که این هیئت پارلمانی ایرانی را بایکوت می‌کند. فردريک مالم از حزب مردم - لیبرال‌ها خواستار لغو سفر هيات پارلمانی ايران شده و گفته ‌است که چنين سفری هرگز نبايد برنامه‌ريزی می‌شد. به نوشته روزنامه "سید سونسکا داگبلادت" سبزها و حزب چپ قصد ندارند با هیئت پارلمانی ایرانی دیدار کنند.
(Sydsvenska Dagbladet, 3 november 2010)

سفر پارلمانی با خفت و بدون میزبان
سازمان جوانان حزب سوسیال دمکرات‌ها، بزرگترین حزب سیاسی سوئد به شدت از دولت سوئد که اجازه چنین بازدیدی را داده است انتقاد کرده و چنین بازدیدی را با سفر احتمالی یک هیئت از کره شمالی مقایسه کرده و آنرا غیرقابل قبول دانسته است. به گزارش تلویزیون سراسری سوئد، حزب مرکز، حزب دمکرات مسیحی‌ها و حزب دمکرات‌های سوئد نیز تصمیم گرفته‌اند هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی را بایکوت کنند. به این ترتیب تنها نمایندگان حزب مدرات‌ها و نمایندگان حزب سوسیال دمکرات‌ها با هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی دیدار خواهند کرد. در این میان کارل بیلت وزیر خارجه سوئد و بالاترین مقام ذیربط هیچ اظهار نظری درباره بازدید این هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی نکرده است. اما ایرنا بوسیچ، سخنگوی رسانه‌ای کارل بیلت در باره سفر این هیئت پارلمانی چنین گفته است: "پیشنهاد این دیدار از سوی طرف ایرانی بوده است. سوئد مناسبات دیپلماتیک با ایران دارد و تحریم‌های سازمان ملل نیز شامل چنین بازدیدهائی نمی‌شود." اظهار نظر آندرش یورله، سخنگوی رسانه‌ای وزارت خارجه سوئد از این هم روشنتر بود: "این خود آنها بودند که درخواست کردند به اینجا بیایند و هیچ میزبان رسمی نیز برای آنها وجود ندارد اما ما یک نوعی برنامه برای آنها تنظیم کرده‌ایم."

اوربان آلین سخنگوی حزب سوسیال دمکرات‌ها در سیاست خارجی همانند کارل بیلت وزیر خارجه سوئد معتقد است که گفتگو بهتر از بایکوت است. اوربان آلین به رسانه‌های سوئدی چنین گفت: "این ما نبودیم که هیئت ایرانی را دعوت کردیم اما از دیدگاه ما این سفر فرصتی است تا از نقض حقوق بشر در ایران انتقاد کرد. بایکوت کردن چنین دیداری هیچ نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت."

اوربان آلین سخنگوی حزب سوسیال دمکرات‌ها در سیاست خارجی روز چهارشنبه ۲ نوامبر ۲۰۱۰ در یک مصاحبه با برنامه بامدادی رادیوی ۱ سراسری سوئد شرکت کرد و ضمن مناظره با فردریک مالم از حزب مردم - لیبرال‌ها تأیید کرد که هیچ مقام سوئدی از هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی دعوت نکرده و آنها به درخواست خودشان به سوئد آمده‌اند. وی با انتقاد شدید از نقض حقوق بشر در ایران اظهار داشت که تحریم رژیم‌های دیکتاتوری به سود منافع ملی سوئد نیست. وی در توجیه دیدار خود با هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی گفت: "این من بودم که در سال ۲۰۰۷ به ایران رفتم و برای آزادی دو سوئدی زندانی تلاش کردم. من برای آزادی دو کارگر سوئدی حتی با رئیس زندان اوین هم دیدار داشتم." اوربان آلین در مصاحبه با برنامه بامدادی رادیوی ۱ سراسری سوئد اشاره کرد که وی از فرصت دیدار با هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی استفاده خواهد کرد تا انتقادات خود را از سیاست ضد حقوق بشری دولت ایران بیان کند. وی ضمن اشاره به خطر سنگسار و اعدام سکینه محمدی گفت: "من لیست بلندبالائی از ایرانیان ساکن سوئد درباره نقض حقوق بشر دریافت کرده‌ام و این مسائل را با هیئت ایرانی در میان خواهم نهاد."

اوربان آلین در ماه فوریه ۲۰۰۷ در رأس یک هیئت سیاسی سوئدی به ایران سفر کرد. رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی تعبیر ویژه خود را از این سفر ارائه دادند و ادعا کردند که گویا سوئد موافق برنامه هسته‌ای ایران است. اوربان آلین به خاطر این سفر در معرض انتقاد شدید قرار گرفت و متهم شد که وی با این سفر به وجهه و حیثیت سوئد آسیب رسانده است. اما دستاورد اوربان آلین از این سفر آزادی دو کارگر ساختمانی سوئدی بود که چندین ماه را در زندان جمهوری اسلامی سپری کرده بودند.

آزادی شهروند ایرانی - سوئدی
پرسشی بسیاری از ایرانیان از جمله ایرانیان ساکن سوئد آن بوده که هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی برای بازدید دعوت نشده خود از سوئد چه بهائی پرداخته است. روزنامه "سونسکا داگبلادت" روز شنبه ۶ نوامبر ۲۰۱۰ چنین نوشت: "روز پنجشنبه ۴ نوامبر و همزمان با سفر هیئت پارلمانی ایرانی از سوئد، یک شهروند سوئدی که از تابستان تاکنون در زندان ایران به سر می‌برد آزاد شد و به سوئد بازگشت. این مرد رئیس بخش فروش شرکت سوئدی لوازم آرایشی اوریفلیم در ایران بوده که به اتهام تلاش برای آسیب رساندن به امنیت ملی ایران دستگیر شده بود."
(Svenska Dagbladet, 6 november 2010)
جالب آنکه این شهروند سوئدی یک ایرانی است که دارای شهروندی دوگانه است و برای یک شرکت سوئدی در ایران کار می‌کرده است و اکنون به یمن کوشش مقامات سوئدی از زندان جمهوری اسلامی رها شده است.

پارلمان سوئد در مرکز استکهلم، عکس هوائی از هولگر استافانسون

اوربان آلین، عکس از یسیکا گو، وبگاه رادیو سوئد

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

انتخابات سوئد و پیامدهای زودهنگام آن

چهره‌ انسانی لیبرالیسم بورژوائی
انتخابات ۲۰۱۰ پارلمان سوئد از چند جهت استثنائی بود. حزب سوسیال دمکرات بدترین نتیجه تاریخ خود را به دست آورد. حزب بورژوائی "مدرات‌ها" (میانه‌روها) که اکنون "مدرات‌های نو" نام دارد با بیش از سی در صد آرای شهروندان، بهترین نتیجه تاریخ خود را به دست آورد. حزب مهاجرستیز "دمکرات‌های سوئد" که ریشه در تشکیلات نازیستی و نژادپرستانه دارد نیز برای نخستین بار وارد پارلمان سوئد شد. حزب سوسیال دمکرات سوئد که پیشتر موفق شده بود چهره‌ای انسانی به سوسیالیسم دهد، دهه‌های طولانی یکه‌تاز میدان سیاست سوئد بود. اکنون این حزب بورژوائی "مدرات‌های نو" است که موفق شده است چهره‌ای انسانی به لیبرالیسم بورژوائی بدهد و آرای بسیاری از شهروندان سوئد به ویژه شهروندان دارای تحصیلات بالا و درآمد متوسط و بالا در شهرهای بزرگ سوئد را به خود جلب کند.

سوئد آخرین کشور اروپای غربی است که یک حزب مهاجرستیز وارد پارلمان آن می‌شود. "فردریک راینفلت" رهبر حزب "مدرات‌ها" در مبارزات انتخاباتی با صراحت اعلام کرد که حزب وی هیچگونه همکاری با حزب مهاجرستیز "دمکرات‌های سوئد" نخواهد کرد و "حتی حاضر نیست با انبر هم به آنها دست بزند". "مونا سالین" رهبر حزب سوسیال دمکرات با صراحتی از این هم آشکارتر اعلام کرد که هرگز با این حزب مهاجرستیز همکاری نخواهد کرد. اما "لارش اولی" رهبر حزب چپ سوئد قاطع‌تر از هر سیاستمدار دیگری علیه "دمکرات‌های سوئد" موضع گرفت.

دین و روحانیت در سکولارترین کشور جهان
سوئد یکی از مدرن‌ترین و غیردینی‌ترین (سکولارترین) کشورهای جهان است اما هنوز هم برخی مراسم دیرینه سوئدی رنگ مذهبی دارند هر چند چنین مراسمی کاملاً از محتوای مذهبی تهی شده‌اند. یکی از این مراسم دیروز برگزار شد، به این ترتیب که پس از معرفی هیئت وزیران به پارلمان، نخست وزیر، هیئت وزیران و همه ۳۴۹ نفر نمایندگان پارلمان به کلیسای بزرگ استکهلم رفتند و به سخنرانی اسقف استکهلم گوش فرادادند.

کلیسای سوئد فاقد هرگونه قدرت سیاسی است و احتمالاً تنها شمار بسیار اندکی از نمایناگان پارلمان سوئد اعتقادات مذهبی دارند اما بدیهی است که همه آنان از چپ تا راست و از دیرباز، هر چهار سال یکبار به کلیسای بزرگ استکهلم رفته‌اند و با ادب و احترام به سخنرانی اسقف استکهلم گوش داده‌اند. دیروز ۵ اکتبر ۲۰۱۰ اما اتفاق نادری در کلیسای بزرگ استکهلم روی داد.

اوا برونه، اسقف کلیسای استکهلم (عکس از اوربان آندرشون)


روحانی سوئدی
هنگامی که اسقف کلیسای استکهلم، خانم "اوا برونه" در سخنرانی خود با اشاره به تظاهرات بزرگ ضد نژادپرستی دوشنبه در استکهلم، مهاجرستیزی و نژادپرستی را محکوم کرد و تأکید کرد که همه انسان‌ها دارای ارزش برابر هستند، نمایندگان حزب "دمکرات‌های سوئد" در اقدام اعتراضی بی‌سابقه‌ای کلیسا را ترک کردند. این واکنش ناگهانی با انتقاد گسترده سیاستمداران، رسانه‌ها و مردم سوئد روبرو شد. خانم "اوا برونه" اسقف کلیسای استکهلم پس از این رویداد در مصاحبه با رسانه‌ها گفت: "من بر اساس آموزه‌های انجیلی همیشه در خطبه‌های خودم بر موضوع برابری همه انسان‌ها تأکید می‌کنم."

تابستان گذشته نیز در جریان یک بحث در چارچوب "هفته سیاستمداران" یک مشاجره لفظی شدید بین نمایندگان حزب مهاجرستیز "دمکرات‌های سوئد" و اسقف "لنارت کوسکینن" روی داد. اسقف اعظم، اسقف‌ها و بسیاری از کشیش‌های کلیسای سوئد از سال‌ها پیش در صف مدافعان برابری انسان‌ها اعم از دیندار و بی دین بوده‌اند و در بسیاری موارد نیز به یاری پناهجویانی که نیازمند کمک بوده‌اند شتافته‌اند. کلیسای سوئد هرگز از یاری دادن به این پناهجویان که اکثراً مسلمانند و هیچگونه پیوندی با مسیحیت و کلیسا نیز ندارند، دریغ نکرده است.

روحانی ایرانی
یک مقایسه بین اسقف‌ها و کشیش‌های سوئدی از یک سو و آیت‌الله‌ها و حجت‌الاسلام‌های ایرانی می‌تواند جالب باشد. در حالی که گروه نخست از آزادی و برابری همه انسان‌ها، صرفنظر از دین و نژاد آنان دفاع می‌کند، روحانیون شیعه ایرانی یا حکم قتل، حبس، حد شرعی و تکفیر شهروندان را صادر می‌کنند و یا اگر در صدور چنین احکامی دخیل نباشند، واکنشی نیز از خود نشان نمی‌دهند. کجاست آن آیت‌الله‌ و حجت‌الاسلامی که تأکید کند که همه انسان‌ها اعم از دیندار و بی دین دارای ارزش برابر هستند و کجاست آن مرجع تقلیدی که در واکنش به حکم جائرانه‌ قتل و حبس آزاداندیشان از غنائم دولتی چشم بپوشد، عمامه از سر بردارد، یقه بدراند، کفن به تن کند، به خیابان بیاید و فریاد اعتراض سر دهد؟

۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

دیکتاتور تنها نیست!

احمد قابل، پژوهشگر دینی و مسلمان نواندیشی است که به علت انتقاد از سید علی خامنه‌ای مورد غضب رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته و بارها به زندان افتاده است. وی در "وصیت... به ملت ایران" که اخیراً در جرس منتشر شده شخص خامنه‌ای را مسئول همه فاجعه‌ها دانسته است. بسیاری از مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی و شماری از مفسران سیاسی، پیوسته شخص علی خامنه‌ای را صحنه‌گردان اصلی و مسئول سوء مدیریت‌ها، سرکوب‌ها، پیگردها، کجی‌ها و کاستی‌ها و استبداد رژیم جمهوری اسلامی می‌دانند.

دیکتاتورپرورها، بت‌سازها و مداح‌ها
ایران اکنون در یک بن بست تاریخی خطرناک قرار گرفته و چه بسا این مرحله بغرنج تاریخی نیز به یک پایانِ تلخِ دیگر منتهی شود. نقش و مسئولیت علی خامنه‌ای به عنوان ولی فقیه در این میان غیر قابل انکار است اما هر دیکتاتوری از هیتلر و استالین گرفته تا پینوشه، عیدی امین و صدام حسین که در رأس نظام‌های استبدادی بوده‌اند از کمک پلیس، ارتش، فن‌سالاران، هنرمندان و کارمندان برخوردار بوده‌اند. سید علی خامنه‌ای نیز برای اعمال استبداد فقاهتی- نظامی نه تنها از کمک بسیاری روحانی‌ها، سپاهی‌ها، بسیجی‌ها و مداحان، بلکه از کمک برخی دانشگاهی‌ها، روشنفکران، هنرمندان و کارمندان ریز و درشت برخوردار بوده است. در شرایط ویژه‌ای مانند وضعیت پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری، یعنی آنگاه که بقای رژیم جمهوری اسلامی تنها با پیگرد، سرکوب، شکنجه و کشتار معترضان ممکن بود، نیروهای نظامی و امنیتی می‌توانند رهبر دیکتاتور را به خود وابسته کنند و خود به تدریج اهرم‌های قدرت را در دست بگیرند. تک تک این افراد در قبال فاجعه‌هائی که در ایران رخ داده و یا در شرف وقوع است مسئول هستند. دیکتاتورپرورها، بت‌سازها و مداح‌ها در لباس‌های گوناگونی ظاهر می‌شوند اما تأکید بر مسئولیت شخص دیکتاتور، نقش و مسئولیت هیچیک از این زیردستان و فرمانبردارانِ دیکتاتورپرور را کاهش نمی‌دهد.


"دیدار با رهبر"

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

مسلمانان افغانستان همه مشکلات خود را حل کرده‌اند

مسلمانان افغانستان همه مشکلات خود را حل کرده‌اند
یک پاستور (شبان) کلیسای پروتستان به نام تری جونز در شهر گینزویل ایالت فلوریدا در آمریکا اخیراً اعلام کرد که در اعتراض به ساختن یک مسجد در نزدیکی دو برج ویران شده مرکز تجارت جهانی درنیویورک، در سالگرد این حمله‌ها نسخه‌هایی از قرآن را خواهد سوزاند. این اقدام دیوانه‌وار هنگامی ابعاد جهانی یافت که مسلمانان تندرو و فقیر در افغانستان، پاکستان، لیبی و دیگر کشورهای اسلامی مطابق معمول با اشاره امام‌ها و ملاهای خود واکنش‌های خشمگینانه از خود نشان دادند. آنها تظاهرات به راه انداختند و پرچم آمریکا را که برای بسیاری آمریکائی‌ها مقدس است لگدمال کردند و آتش زدند. این بار هم درست مانند همیشه، یک کاریکاتویست کم‌نام و نشان (کورت وسترگارد در دانمارک)، یک هنرمند ورشکسته و بی‌هنر (لارش ویلکس در سوئد) و یا یک پاستور (شبان) در کلیسائی که تنها ۵۰ عضو (رمه) دارد (تری جونز)، توانست هزاران مسلمان را در مشت خود بگیرد و آنها را بازی دهد. خشمگینانه‌ترین تظاهرات در افغانستان به راه انداخته شد. هزاران نفر در شهرهای گوناگون افغانستان در اعتراض به تصمیم کشیش تری جونز برای سوزاندن قرآن، تظاهرات کردند و چندین نفر در این تظاهرات کشته و زخمی شدند! گوئی مسلمانان افغانستان همه مشکلات خود را حل کرده‌اند و تنها مشکل باقی مانده آنان قضیه آتش زدن قرآن در آنسوی کره زمین است.

داشتن بچه بی ریش، نماد تشخص اجتماعی
کشور همسایه ما افغانستان یکی از فقیرترین کشورهای دنیاست. اداره احصائيه (آمار) مركزی افغانستان و وزارت معارف (آموزش و پرورش) افغانستان آمارهای متفاوتی درباره میزان بیسوادی در افغانستان می‌دهند اما برآوردهای سازمان ملل نشان می‌دهد که ۶۶ درصد مردم افغانستان كاملاً بیسواد هستند و ۳۴ درصد از مردم باسوادند اما بيشتر اين افراد تنها توانايی خواندن و نوشتن را دارند. افغانستان بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان است و این کشور در صدر فهرست کشورهای دارای فساد اداری است. یکی دیگر از معضلات اجتماعی عدیده افغانستان، پدیده شوم "بچه بازی" است. "بچه بازی" از سنتهای دیرینه در افغانستان است و داشتن "بچه" یا به اصطلاح "بچه بی ریش" برای مردان مجرد و متأهلِ پولدار و متنفذ نماد "تشخص اجتماعی" است. در زبان دری، به پسر "بچه" گفته می‌شود. این پسربچه‌ها یا بردگان جنسی از خانواده‌های بسیار فقیر روستایی خریده می‌شوند یا از کودکان بی‌سرپرست و خیابانی هستند که ربوده و خرید و فروش می‌شوند و در جشن‌ها و عیاشی‌های مردانه شب جمعه به عنوان رقاص مورد بهره کشی جنسی قرار می‌گیرند. رسانه‌ها و سیاستمداران غربی از جمله کانادائی بارها این موضوع را مطرح کرده‌اند و تلویزیون‌های معتبر بین المللی نیز اخیراً فیلم مستند نجیب الله قریشی درباره "بچه بازی" در افغانستان را نشان داده‌اند.

قرآن به زبان فارسی
ملا امام‌ها و خطيب‌های افغانستان هیچگاه واکنشی در برابر پدیده‌های شومی مانند "بچه بازی" از خود نشان نداده‌اند. در این میان یکی از چیزهائی که نگرانی و خشم ملا امام‌ها، خطيب‌های مسجدها و نهادهای متعدد را بیش از هر چیز در افغانستان برانگیخته موضوع ترجمه فارسی قرآن بوده است. موضوع از آنجا آغاز شد که چندی پیش کتاب قرآن پاک، ترجمه فارسی قرآن، بدون متن عربی آن در ۶۵۰ صفحه و در ۶۰۰۰ نسخه به چاپ رسيد و در کابل پخش شد. در صفحه دوم این ترجمه از قدرت الله بختیاری به عنوان مترجم و از قاری مشتاق احمد، امام جماعت مسجد تمیم انصار در کابل به عنوان مصحح و تأیید کننده نام برده شده است. احمد غوث زلمی، از مجریان رادیو و تلویزیون دولتی افغانستان و رئیس اتحادیه ملی روزنامه‌نگاران افغانستان نیز در کار انتشار این قرآن دست داشت. انتشار ترجمه فارسی قرآن خشم افراد و نهادهای متعددی را در افغانستان در پی داشت. پارلمان افغانستان نیز واکنش نشان داد و ضمن درخواست بازداشت غوث زلمی، از دولت خواست وی را ممنوع الخروج کند. روحانیان و به تبع آنان برخی اعضای پارلمان افغانستان می‌گویند هیچ کس اجازه ندارد ترجمه قرآن را بدون متن عربی آن چاپ کند. برخی ادعا کردند که این ترجمه ناقص است اما هیچ نمونه‌ای از نواقص ادعا شده در این ترجمه ارائه نشده است و کسی هم برای حرمت ترجمه قرآن بدون متن عربی به حجت و مستند شرعی اشاره نکرده است.

فهمیدن قرآن ممنوع!
به گزارش خبرگزاری صدای افغان در کابل (پنج شنبه ۱۰ عقرب/آبان ۱۳۸۶) نعمت الله شهرانی وزیر ارشاد و حج و اوقاف افغانستان در تجمع اعتراض آمیز روحانی‌های کشور نسبت به چاپ کتاب قران پاک گفت: "کتاب قران پاک دسیسه‌ای است از سوی صهیونیسم بین‌الملل و سازمان‌های تخریبی برای از بین بردن اسلام". وی در ادامه افزود: "این که قران کریم به زبان فارسی می‌باشد از نظر تمام علما مردود و خلاف شرع اسلام است. این کتاب توهینی برای تمام مسلمانان جهان از جمله مسلمین افغانستان است." شهرانی تصریح کرد: "دولت افغانستان باید تمام افرادی را که در این قضیه دست دارند دستگیر کند و به مجازات برساند." روحانی‌های شرکت کننده دراین تجمع اعتراضی نیز در قطعنامه‌ای از دولت افغانستان خواستند تا تمام کتابهای چاپ شده را گردآوری و عاملین آن را دستگیر کنند.

در این میان ادعا شد که انتشار قرآن به زبان فارسی "به صراحت نشان مى دهد كه منافى ارشادات و روح دين مبين اسلام است و تلاشى است بى‌شرمانه و ناكام براى به انحراف كشانيدن قراّن عظيم‌الشان و دعوت مسلمانان به سوى اديان منسوخ شده قبلى، يهوديت و مسيحيتِ منحرف شده" و "اين كار بخشى از تهاجم وسيع فكرى و فرهنگى استعمارگران غربى است كه عليه جهان اسلام به صورت عموم و عليه افغانستان به طور خصوص جريان دارد و به يقين مى‌توان گفت كه اين كار شباهت بسيار زيادى به تلاش سلمان رشدى مرتد و ملعون دارد كه با نوشتن و نشر كتاب آيات شيطانى توانست از يكسو شهرتى براى خود كسب كند ولى از جانب ديگر نفرت عام مردم مسلمان جهان را عليه خود برانگيخت." (آزمون ملی، منبر قلمبدستان آزاد اندیش و مسلمان افغانستان)

مباح الحریق و مباح الدم
گروهی به نام "جمعیت اصلاح" یک گردهمایی را با نام "بیایید ازقرآن دفاع نماییم" سازمان داد و واکنش‌های بسیار تندی را برضد این کتاب به راه انداخت. همان گروه‌هائی که اکنون علیه آتش زدن قرآن در فلوریدا تظاهرات می‌کنند، فریاد زدند که قرآن به زبان فارسی "مباح الحریق" است و نویسنده و تکثیرکنندگان آن نیز "مباح الدم" هستند.

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد (حافظ)
در افغانستان گفته شد که قدرت الله بختیاری مترجم این کتاب، ايرانى نژاد است و در آمریکا به سر می‌برد. دادگاه بدوی و سپس دادگاه تجدید نظر کابل احمد غوث زلمی و قاری مشتاق احمد را به جرم چاپ و انتشار قرآن به زبان دری هر کدام به بیست سال زندان محکوم کرد. دادگاه بدوی کابل محمد هاتف نوری مدیر چاپخانه نوری را هم به اتهام چاپ قرآن پاک به پنج سال زندان محکوم کرده بود اما دادگاه تجدید نظر کابل این مجازات را به پانزده ماه زندان کاهش داد. دادگاه تجدید نظر وحید غوث و حسیب غوث، برادران احمد غوث زلمی را نیز به اتهام کوشش برای فراهم کردن زمینه فرار احمد غوث زلمی از کشور، به هفت ماه زندان محکوم کرد.

جوانکی که یک کامپیوتر در خانه داشت
هنگامی که عاملان انتشار کتاب قرآن پاک در زندان به سر می‌بردند، بسیاری از گروه‌های مذهبی تندرو آشکارا این افراد را تهدید به ترور کردند و اذعان کردند که آنان در صورت رهائی از زندان و یا فرار به دیگر کشورها از "مجازات الهی" در امان نخواهند بود. واکنش گروه‌های پشتو زبان به ویژه در جنوب افغانستان بسیار گسترده‌تر و شدیدتر بود. در این میان حتی نوجوانی به نام یونس لعل که کار تایپ این کتاب را به کمک کامپیوتر شخصی‌اش انجام داده بود نیز اخیراً پس از مدتی تحت پیگرد قرار گرفت و با وجود آنکه هنوز به سن قانونی نرسیده بود و طبق قانون افغانستان مشمول مجازات نبود نیز در امان نماند. به گزارش روزنامه‌های افغانستان، ملا امام‌ها و خطيب‌های مسجدها خواستار شدیدترین مجازات برای یونس لعل شدند. یونس لعل برای فرار از مجازات مرگ ناچار شد از افغانستان فرار کند و به یک کشور اروپائی پناهنده شود.

این کتاب "مباح الحریق" اعلام شده است

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

نامه به عنایت فانی درباره مصاحبه با صادق طباطبائی

نامه نگارنده به عنایت فانی در باره مصاحبه‌اش با صادق طباطبائی:


آقای عنایت فانی!
سلام. امیدوارم خوب و خوش باشید. من چیزی از پیشینه روزنامه‌نگاری و تعلقات فکری شما نمی‌دانم اما بسیاری از برنامه‌های "به عبارت دیگر" شما را در اینترنت دیده‌ام و باورم این بوده است که شما روزنامه‌نگاری آشنا به مسائل ایران و مسلط به کار خودتان هستید و توانسته‌اید برنامه‌های خوبی تهیه کنید. شما و همکارانتان در برنامه "به عبارت دیگر" غالباً موفق می‌شوید پرسش‌های هوشمندانه‌ا‌ی مطرح کنید که حتی اگر مصاحبه شونده از پاسخگوئی به آنها ناتوان باشد یا خودداری کند، بیننده و شنونده شما انگیزه‌ای برای اندیشیدن به دست می‌آورد. شاید من گمان داشته باشم که قدری به بابک امیرخسروی و حسن شریعتمداری کم مهری کردید اما در عوض مهر شما به مهدی فتاپور آشکار بود و شاید چنین نکات کم و بیش جزئی در چارچوب آزادی روزنامه‌نگارانه و سلیقه فردی بگنجد و از اینرو قابل تحمل باشد.

مصاحبه شما با صادق طباطبائی اما از مقوله دیگری بود. صادق طباطبائی از محارم روح الله خمینی و احمد خمینی بوده، در دوره پرحادثه‌ای از تاریخ معاصر ایران دارای پست‌ها و مأموریت‌های ویژه بوده، در بسیاری مذاکرات پنهان و معاملات پرسش برانگیز پشت پرده رژیم جمهوری اسلامی شرکت داشته و به بسیاری از اسرار این رژیم آگاهی دارد. من اصراری ندارم که شما حتماً می‌بایستی درباره اتهامات وارده و بازداشت او در آلمان می‌پرسیدید اما مصاحبه شما با ایشان می‌توانست فرصتی باشد تا دستکم گوشه‌هائی از دانسته‌های صادق طباطبائی بازگو شود و با پرسش‌های هوشمندانه شما زاویه‌های تاریک دیگری از تاریخ معاصر ایران برای من و دیگر بینندگان شما روشن شود.

این مصاحبه اما فرصتی شد برای صادق طباطبائی تا در برنامه شما میدانداری کند، فخر بفروشد، پیشینه آخوندی- اشرافی خود را به رخ بکشد (و کسی به او نگوید که اجدادی که وی به آنان افتخار می‌کند قرن‌ها مروج خرافه، جهالت و خشونت بوده‌اند) و گذشته کم و بیش مبهم خود و سیاست‌های خانمانسوز و کشتارهای گسترده خمینی و اطرافیانش را با شیرین زبانی توجیه کند. من نمی‌دا‌نم که آیا شما واقعاً شیفته ظاهر برازنده، فخر فروشی و ظریفگوئی صادق طباطبائی شده بودید یا فقط چنین چیزی در چهره شما دیده می‌شد. به هر حال چنین شیفتگی‌هائی نیز انسانی‌اند و ممکن است برای هر یک از ما روی بدهند. بدیهی است که روزنامه‌نگار کارکشته‌ای مانند شما با چند ساعت برنامه هفتگی پیوسته امکان دارد چنین کاستی‌هائی را جبران کند.

چهره بی بی سی فارسیِ امروز با بی بی سیِ روزها و ماه‌های پیش از انقلاب ۱۳۵۷ تفاوت دارد. گزینه بی بی سی در آن سال‌ها چه بسا لانسه کردن ملی‌ها و مذهبی‌ها بود تا به این وسیله از پیشرفت چپ‌ها در ایران پیشگیری شود. شاید ادعا کنید که این نظریه توطئه گرایانه باشد، اما سیاستی بوده در راستای منافع و سیاست‌های کلان کشور بریتانیا و جائی برای گله هم برای ما ایرانی‌ها باقی نمی‌گذارد. امروزه خط بی بی سی فارسی بیطرفی و اعتماد سازی است. با توجه به پیشینه بی بی سی پرسش من و شاید بسیاری دیگر این باشد که اینبار بی بی سی فارسی در بزنگاه‌های تاریخی که پیش روی ما هستند چگونه از این اعتماد بهره برداری خواهد کرد. آیا شرافت و آزادیخواهی روزنامه نگاران بی بی سی فارسی در این بزنگاه‌های تاریخی تعیین کننده خواهد بود یا رهنمودهای وزارت خارجه بریتانیا تعیین خواهد کرد که چه نیروئی در ایران تقویت شود، چه نیروئی مسکوت بماند و چه نیروئی تضعیف شود؟

من امیدوارم که مصاحبه شما با صادق طباطبائی گونه‌ای "نان قرض دادن" به او نباشد. به هر حال او مناسبات گسترده‌ای با محافل پیرامون قدرت در جمهوری اسلامی داشته و دارد. روابط نزدیک وی با حسن خمینی و محسن رضائی در زمره آندسته از تماس‌های وی هستند که خود وی آشکارا درباره آن سخن می‌گوید. آیا شما و همکارانتان با این مصاحبه کوشش داشته‌اید در راستای کار خبرگیری و خبرنگاری خود، مناسبات حسنه‌ای با صادق طباطبائی و به واسطه وی با نزدیکان و دوستان وی برقرار کنید؟ شاید قدری دور از ذهن باشد اما هراس آور است. از این رو باید امیدوار بود که شما "فقط" شیفته فخر فروشی و ظریفگوئی صادق طباطبائی شده باشید و حسابگری خاصی پشت مصاحبه‌تان با صادق طباطبائی نباشد.

با آرزوی خوبی و خوشی برای شما و همکارانتان
۳۰-۰۷-۲۰۱۰


عکس از سایت بی بی سی

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

ایستادگی شجاعانه مهدی کروبی

لباس شخصی‌های بسیج و سپاه که با حمایت نیروی انتظامی و سپاه در پیرامون خانه آقای کروبی اجتماع کرده بودند، گاهی با خواندن قرآن و عزاداری خود را مشغول می‌کردند و گاهی با عربده کشی و شعاردادن ارتش‌های دنیا را می‌ترساندند: "وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد. ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد." این اراذل و اوباش اسلامی شیشه‌ها و در و پنجره‌های خانه آقای مهدی کروبی و همسایه‌های وی را خرد کردند، آسیب‌های زیادی به آن خانه‌ها وارد کردند و آسایش و آرامش را از خانواده آقای کروبی و همسایه‌های آنان سلب کردند. اینها واکنش خامنه‌ای بود به نامه سرگشاده همسر مهدی کروبی به وی و نیز کوششی برای ممانعت از شرکت مهدی کروبی در تظاهرات موسوم به روز قدس.

آقای مهدی کروبی برای حفظ جان و مال مردم، از هواداران خود خواست تا برای پشتیبانی و دفاع از وی به سوی خانه وی نیایند. ایستادگی شجاعانه مهدی کروبی در برابر نیروهای لباس شخصی بسیج و سپاه و طرفداران خامنه‌ای و احمدی‌نژاد، حرمت و اعتبار وی را بیش از پیش افزایش داد. افشاگری های شجاعانه، پیگیری و پایمردی آقای مهدی کروبی نشان داد که آزادیخواهانی که از چند سال پیش به اینسو از وی حمایت کرده‌اند انتخاب درستی انجام داده‌اند. نکته قابل توجه آنست که نه تنها روحانیان دولتی که دیر یا زود خود نیز از گردونه قدرت جمهوری اسلامی به بیرون پرتاب خواهند شد، بلکه گذشته از چند استثناء، خیل عظیم روحانیان ریز و درشتی که از خامنه‌ای و حکومت جمهوری اسلامی عمیقاً ناراضی هستند نیز همچنان سکوت کرده‌اند و هیچ اظهارنظری در مورد این اقدامات شرم آور بسیج و لباس شخصی‌ها نکرده‌اند.

آقای مهدی کروبی در سال گذشته بارها مورد هجوم لباس شخصی های حکومتی قرار گرفته است.

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

در چمدانی که اسرائیلی‌ها برای هنینگ منکل فرستادند چه چیزهائی وجود داشت؟

هنینگ منکل نویسنده سرشناس سوئدی یکی از یازده شهروند سوئد بود که در پایان ماه می امسال به همراه نزدیک به ۷۰۰ نفر از فعالان صلح از ۴۰ کشور گوناگون با کشتی‌های حامل کمک‌های بشردوستانه از ترکیه رهسپار غزه شده بود. تکاوران اسرائیلی در آب‌های بین‌المللی و در فاصله زیاد از مرزهای آبی اسرائیل به این کشتی‌ها حمله کردند. چند تن از فعالان صلح در این یورش مرگبار کشته شدند و شماری دیگر زخمی شدند. نیروهای اسرائیلی در پی این یورش همه فعالان صلح را دستگیر کردند و وسائل شخصی آنها را توقیف کردند. هنینگ منکل و دیگر سرنشینان این کشتی‌ها پس از آزادی از زندانِ اسرائیل خواهان بازگرداندان وسائل شخصی‌شان بوده‌اند. هنینگ منکل در نامه‌ای به "بنی داگان" سفیر اسرائیل در سوئد خواستار بازپس گرفتن وسائل خود شد.

دفتر شرکت هواپیمائی "ترکیش ایرلاینز" در فرودگاه "لندوتر" در تاریخ ۲۹ ماه می خبر داد که چمدانی از استانبول به نام هنینگ منکل رسیده است. هنینگ منکل به فرودگاه "لندوتر" رفت و در حضور شاهد آن چمدان را باز کرد. این چمدان پر بود از پوشاک زنانه! تنها وسائل شخصی در این بسته که متعلق به هنینگ منکل بود، کلاه بافتنی و کیف پول وی بود. همه پول‌های منکل و گواهینامه رانندگی وی در کیف پول سر جای خود بود، اما خبری از دیگر وسائل وی از جمله تلفن همراه، دستگاه استریو، کتابچه یادداشت و یک سناریو نیمه تمام برای یک سریال تلویزیونی درباره اینگمار برگمن نبود.

هنینگ منکل در گفتگو با رسانه‌ها ابراز شگفتی کرده است که دولت اسرائیل چمدان حاوی وسائل شخصی وی را برای بنیاد "آی. اچ. اچ" فرستاده و از آن سازمان خواسته است که این چمدان را به آدرس صاحب آن بفرستد. پرسش منکل این است که چگونه اسرائیل با بنیاد "آی. اچ. اچ" که آنرا یک سازمان منفور تروریستی می‌داند همکاری می‌کند. منکل قصد دارد نامه دیگری در باره بازپس گرفتن وسائل خود به سفیر اسرائیل در سوئد بنویسد.

اسرائیل و جمهوری اسلامی
هنینگ منکل نویسنده سرشناسی است که کتاب‌هایش به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده‌اند و میلیون‌ها نسخه از این کتاب‌ها در سراسر جهان به فروش رفته است. بدیهی است که اسرائیلی‌ها می‌دانند هنینگ منکل کیست. پرسش اینست که آیا رفتار اسرائیلی‌ها با هنینگ منکل از جنس رفتار رژیم جمهوری اسلامی با مجید توکلی است؟

عکس از Markus Schreiber

۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

محمد علی سیاح محلاتی مشهور به "حاج سیاح" (۱)

محمد علی سیاح محلاتی ملقب به حاج سیاح یکی از جالب‌ترین شخصیت‌های دو قرن اخیر ایران است که همچنان در گمنامی نسبی به سر می‌برد. وی تقریباً ۱۵۰ سال پیش خویشاوندان و کاشانه خود را رها کرد، به بسیاری از کشورهای جهان سفر کرد، با بسیاری شخصیت‌های جالب زمان خود دیدار کرد و دیده‌ها، شنیده‌ها و برداشت‌های خود را با دقت، امانتداری و با نثری ساده در کتاب "سفرنامه حاج سیاح به فرنگ" نوشت. حاج سیاح از جمله به زبان‌های ترکی، فرانسه، آلمانی، انگلیسی و ایتالیایی سخن می‌گفت و از نخستین ایرانیانی بود که "اسم حقوق بشر را شنیده" بود (خاطرات حاج سیاح، صفحه ۲۶۲).

نخستین ایرانی شهروند آمریکا و دگراندیش مشروطه خواه
وی نخستین ایرانی است که رسما شهروندی ایالات متحده آمریکا را دریافت کرد. حاج سیاح دو بار هم با رئیس جمهور وقت آمریکا اولیسس سیمپسون گرنت Ulysses Simpson Grant دیدار کرد.
حاج سیاح پس از ۱۸ سال سفر به فرنگ، در سال ۱۲۵۶ شمسی به ایران بازگشت. وی دگراندیش آزادیخواه و جهاندیده‌ای بود که در کنار مشروطه خواهان عصر قاجار قرار گرفت اما به علت نوشتن نامه‌ای انتقاد آمیز به زندان افتاد، شکنجه شد و دوره دردناکی را در غل و زنجیر سپری کرد. حاج سیاح در پیری به محلات رفت، در آنجا گوشه نشينی اختيار کرد و مشغول کشاورزی شد و در سال ۱۳۰۴ شمسی در سن ۸۹ سالگی درگذشت.

ایران پیش از رضا شاه
کتاب "خاطرات حاج سیاح" دستاورد سفرهای حاج سیاح به شهرهای کوچک و بزرگ ایران است. حاج سیاح در این کتاب تصویر دقیقی از وضع زندگی مردم و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در زمان ناصرالدین شاه ارائه می‌دهد. این
کتاب تاریخ مشروطه یا تاریخ معاصر ایران نیست اما یکی از بنیادی‌ترین آثار درباره تاریخ معاصر ایران و بیانگر دلایل عقب ماندگی ایران است. این کتاب نشان می‌دهد که هنگامی که کشورهای اروپائی با شتاب رو به پیشرفت بودند، ایران همچنان در بند استبداد، دین و خشونت قرون وسطائی بود. این کتاب نشان می‌دهد که رضا شاه که چند سال بعد به قدرت رسید، در کدام بستر تاریخی و اجتماعی ظهور کرد و رفرم‌های خود را آغاز کرد.

آتش حاکمان مستبد و روحانیان به جان و آبرو و مال رعایا
مشاهدات و نوشته‌های حاج سیاح بیانگر همدستی تنگاتنگ روحانیون با حاکمان مستبد است و چه بسا به علت اینگونه نوشته‌های افشاگرانه وی، برخی ادعا کرده‌اند که سفرنامه حاج سیاح اثر عميقی نيست و "نگاهی است بسيط و حتی گاه ساده دلانه به ظواهر تمدنی و فرهنگی" اما باید به یاد آورد که حاج سیاح هنگامی سفرنامه‌های خود را نوشت که مردمشناسی، جامعه‌شناسی پا نگرفته بودند. در آن زمان نشانی از دانش و علوم انسانی مدرن در ایران نبود و ایران یک کشور بسیار فقیر و استبداد زده بود که اکثریت مردم آن نه تنها توانائی خواندن و نوشتن نداشتند بلکه اسیر و ذلیل حاکمان ظالم ضحاک صفت و همدستان روحانی آنان از سوئی و در بندِ دین، خرافات، فقر و بیماری بودند. با خواندن آثار حاج سیاح می‌توان تصویر دقیق و روشنی از وضع جامعه آنروز ایران و نحوه زندگی ایرانیان به دست آورد. در کتاب "خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت" می‌توان بارها و بارها خواند که چگونه حاکمان مستبد و ضحاک گونه این و آن شهر با همدستی مجتهدین و ملاهای عمامه به سر، ثروت کشور را در دست خود نگاه داشتند و "آتشی به جان و آبرو و مال رعایا افروختند." (خاطرات حاج سیاح، صفحه ۲۵۶)

حاج سیاح خود درباره انگیزه سفرهایش چنین می‌نویسد: "همیشه سفرهای من بمیل خاطر خودم، برای سیاحت و کسب حقیقت و مطالعه در وضع اجتماعی مردم هر محل و ملاقات مردمان خوب بود" و "اشخاص بزرگ از اهل دنیا و اهل آخرت و پاکبازان و آزادان با بیغرضی و نظر خوش بینی با من سلوک میکردند و از کسانیکه منظور نداشتم ملاقات و احترام زیاد حاصل میشد." (خاطرات حاج سیاح، ص ۲۶۵)

طلبگی در عراق
میرزا محمد علی سیاح محلاتی در سال ۱۲۱۵ خورشیدی (۱۸۳۸ میلادی) در خانواده‌ای روستايی، اما اهل علم و ادب، در شهرستان محلات به دنیا آمد. پدرش ملا حاج محمدرضا محلاتی او را در آغاز جوانی برای تحصيل به تهران فرستاد. محمد علی سیاح محلاتی سپس با کمک مالی عمويش ملا محمد صادق که مالک متمولی در مهاجران (در نزدیکی اراک) بود به عتبات مقدسه عراق مسافرت کرد. وی چند سال در نجف و کربلا طلبگی کرد و با دانشمندانی که از نقاط مختلف برای تدريس و تحصيل آمده بودند آشنا شد.

ازدواج مصلحتی نه!
محمد علی سیاح محلاتی در سال ۱۲۳۸ شمسی در بیست و سه سالگی از عتبات به محلات بازگشت و به شیوه معمول به ارشاد مشغول شد. ظاهراً پدر و عمویش بدون مشورت با او قرار گذاشته بودند که بین او و دختر عمویش وصلتی ایجاد کنند. پس از اندکی پدرش به او امر کرد که نزد عموی خود ملا محمد صادق که در مهاجران زندگی می‌کرد برود. به این ترتیب محمد علی سیاح محلاتی در ۵ مهر ۱۲۳۸ نزد عمویش ملا محمد صادق رفت. "بعد از ملاقات نهایت مهربانی فرمودند و از قرینه معلوم شد که خیال مواصلت دختر عمو برای این بنده را داشتند. ولی چون زمستان سخت بود و انجام حرام مشکل می‌نمود مرا مأمور فرمودند به خدمت آقایان جناب حاج سید باقر و حاجی آقا محسن برای تحصیل فقه و اصول" بروم. (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۵). محمد علی سیاح محلاتی چند ماه در آنجا مشغول تحصیل بود تا زمستان به سر آمد و هنگام ازدواج آمد. عمویش دوباره او را فراخواند و او دوباره به مهاجران رفت.

روح کنجکاو محمد علی جوان از اندیشه ازدواج مصلحتی و محدود ماندن در آن چارچوب‌های بسته به هراس آمد. او می‌نویسد: روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۲۳۹ آن سال "متحیرانه به فکر رفتم که هر گاه این امر واقع شود باید تمام عمرم در اینجا بگذرد. از هیچ جا و هیچ چیز با خبر نباشم" (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۵). به این ترتیب کم کم این اندیشه در وی قوت گرفت که بهتر است ناگهان بدون اطلاع نزدیکان و خویشاوندان به سفر برود و به سیر و سیاحت بپردازد.

گیوه بدون جوراب، سه قرص نان و چشم گریان
به این ترتیب بود که شب سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۲۳۹ برادرش ملا محمد باقر را بیدار کرد و به او گفت: برخیز که من باید به این نزدیکی بروم. عبای خودش را با عبای برادرش که کهنه‌تر بود عوض کرد، با گیوه بدون جوراب و دستمالی که هم سفره و هم شال کمر بود و عمامه و سه قرص نان و هزار دینار پول نقد، یک ساعت پیش از صبح به راه افتاد. التماس و گریه برادرش نتوانست مانع سفر او شود. "باری هر طور بود او را معاودت داده و خداحافطی کرده روانه شدم. از گریه او تا دیرگاهی گریه کنان می‌رفتم ولی نمی‌دانستم کجا می‌روم." (سفرنامه حاج سیاح، ص ۲۶)

محمد علی از آنجا به همدان رفت و پس از اقامت در بیجار و مراغه به تبریز رسید. هر چه در تبریز گشت محل خوابی نیافت و "سامانی هم نداشت که به حجره کاروانسرای تبریز" برود، ناچار به مسجد جامع تبریز رفت. خادم مسجد خوابیدن او در مسجد را مشروط به اذن آخوند کرد (سفرنامه حاج سیاح، ص ۳۶) اما آخوند آن مسجد پیغام داد: "خوابیدن در مسجد حرام است. مسجد محل عبادت است. غریب خانه نیست! برود به هر جهنمی که می‌خواهد." (سفرنامه حاج سیاح، ص ۳۷). این سرآغازی بود بر سفرهای پرماجرای حاج سیاح.


دنباله این مطلب در آینده ...

حاج سیاح در غل و زنجیر


محمد علی سیاح محلاتی، مشهور به "حاج سیاح"


کتاب‌های حاج سیاح:
خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت
به کوشش حمید سیاح و به تصحیح سیف الله گلکار.
موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران ۲۵۳۶ (۱۳۵۶ شمسی)
این کتاب سفرنامه حاج سیاح در ایران است.

سفرنامه حاج سیاح به فرنگ
به کوشش علی دهباشی.
انتشارات سخن، تهران ۱۳۶۳
این کتاب سفرنامه حاج سیاح به شهرهای گوناگون دنیاست.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

مصطفی تاج زاده: ما باز هم متهميم

مصطفی تاج زاده: ما باز هم متهميم
مصطفی تاج زاده عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نوشته مفصلی با عنوان "پدر، مادر، ما باز هم متهميم" که از زندان فرستاده شده است، از جمله با اشاره به بازجوئی‌ها و اعترافگیری‌ها در زندان‌های جمهوری اسلامی، دیدگاه‌های خود را درباره سمت و سوی انقلاب اسلامی و مسائل روز ذکر کرده است. آقای مصطفی تاج زاده این نوشته را به منظور انتشار در اختیار سایت امروز و پایگاه اطلاع رسانی نوروز قرار داده و از علاقه‌مندان درخواست کرده پرسش‌ها و نظرات خود را درباره این نوشته درج کنند و وی در فرصت مناسب به آنها پاسخ خواهد داد.

آقای مصطفی تاج زاده اکنون جمهوری اسلامی را نظامی می‌داند "كه در آن بيشتر جوانان تحصيلكرده‌اش از دوره دبيرستان مشتاق مهاجرت به خارج از كشور" هستند. تاج زاده که از یک سال پیش در زندان است، درباره جمهوری اسلامی می‌نویسد: نظامی است "كه اگر به شخصيت، ميانگين تحصيلات و هوش زندانيان سياسی‌اش نگاه كنيم، به اين نتيجه برسيم كه پاک‌ترين و سرآمدترين قشرهايش در زندان‌ها نمايندگی می‌شوند".

نقش حزب‌اللهی‌های ریز و درشت
مصطفی تاج زاده آماده نیست اذعان ‌کند که روال کار نه تنها امروز بلکه از سی و یک سال پیش در جمهوری اسلامی اینچنین بوده است. انحصارطلبی سران و گردانندگان جمهوری اسلامی نه تنها از روز نخست تغییر رژیم بلکه از روزهای تظاهرات پیش از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و حتی پیشتر از آن در منبرها و زندان‌های پیش از انقلاب نیز آشکار بود. خمینی و یارانش از نخستین روزهای روی کار آمدن مبارزه خونین خود با دگراندیشان را آغاز کردند اما پیروان و مقلدان خمینی در رده‌های گوناگون نیز در اجرای این تصفیه‌های خونین سهیم بودند. این حزب‌اللهی‌های ریز و درشت در محله‌ها، دانشگاه‌ها، اداره‌ها، کارخانه‌ها و هر محل کار دیگری بودند که با شناسائی غیرخودی‌ها اعم از سلطنت طلب، بهائی، مجاهد، کمونیست، لیبرال و هر گونه دگراندیش دیگری، زمینه را برای "پاکسازی"، دستگیری، سرکوب، ترور یا اعدام آنان فراهم کردند. حتی سنی‌های ایرانی نیز از پیگرد و کشتار جمهوری اسلامی در مصون نماندند. دگراندیشانی که از این تصفیه‌های خونین جان به در بردند، ناچار به ترک کشور شدند. با این وجود آقای مصطفی تاج زاده هنوز هم در تعجب است که "بيشتر جوانان تحصيلكرده‌ مشتاق مهاجرت به خارج از كشور" هستند.

اقتصاد اسلامی
آقای مصطفی تاج زاده با ناباوری درباره نظام جمهوری اسلامی می‌نویسد: "رتبه‌های اول را در تورم و فساد به دست آورد و جایگاه آخر را در رشد اقتصادی" کسب کرده و "نزدیک به نیمی از مردمش زیر خط فقر زندگی" می‌کنند. اما گویا او فراموش کرده است که خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، همانند اکثریت دیگر معممین، اولویت را همواره به بسط حاکمیت اسلام (شیعه) و موازین شریعت می‌داد نه به رشد اقتصادی و رفاه مردم. خمینی در بهترین حالت اقتصاد را محدود به دادن صدقه‌هائی مانند رایگان کردن اتوبوس و آب و برق می‌دانست. آقای مصطفی تاج زاده بایستی بیاد بیاورد که شمار بسیاری از نظریه‌پردازان اسلامی مانند مرتضی مطهری، علی شریعتی و ابوالحسن بنی صدر در دهه پنجاه از "اقتصاد اسلامی" و "اقتصاد توحیدی" سخن می‌راندند، همان تئوری‌هائی که امروزه حتی در گوش آقای مصطفی تاج زاده نیز بیشتر به خیالبافی نوجوانانه شباهت دارد تا به تئوری‌های اقتصادی.

وجدان مصطفی تاج زاده اکنون تا اندازه‌ای در زندان بیدار شده است و وی به "خطاهای نسل خود" اشاره می‌کند اما شگفت‌آور آنکه وی این اشتباهات را به سهم مساوی بین "همه گروه‌ها" اعم از آدمکشانی چون خمینی، خلخالی، لاجوردی و قربانیان آنان تقسیم می‌کند: "بيشترين اشتباهات نسل انقلاب از همه گروه‌ها، جناح‌ها و گرایش‌ها در انحصارطلبی و در نتیجه در برخوردهای سلبی و حذفی بود، يعنی سكوت در قبال بسياری از حذف و طردهای غير ضرور و مضر از جمله در برکناری و تسويه افراد از ادارات و كارخانجات تا مدارس و دانشگاه‌ها، گزينش‌های تنگ‌نظرانه، مصادره‌های نابجا، اعدام‌ها و محكوميت‌های فله‌ای كه با قوانين مصوب پس از پيروزی انقلاب نيز ناسازگار بود."

البته این "برخوردهای سلبی و حذفی" هم منطبق با قانون اساسی ولایتمدار جمهوری اسلامی بودند و هم از حمایت قاطعانه رهبر جمهوری اسلامی که مصطفی تاج زاده و یارانش چشم و گوش بسته از وی پیروی می‌کردند، برخوردار بود. مصطفی تاج زاده که همچنان به "رغم خطاها و افراط‌كاری‌ها" از "انقلاب اسلامی" دفاع می‌کند، کوشش دارد تا بین اسلام خود و "اسلام آقايان مصباح و جنتی" تفاوت قائل شود و اسلام خود را راستین قلمداد کند. اگر مصطفی تاج زاده منکر مقام فقهی مصباح یزدی و جنتی است و تردید دارد که برداشت خون آشامانه آنان با اسلام مطابقت دارد، می‌تواند قرآن، احادیث اهل بیت و تاریخ صدر اسلام و یا دستکم آثار خمینی و مطهری را بخواند تا پی ببرد اسلام راستین چیست.

ایران، تركيه و پاكستان
مصطفی تاج زاده که اکنون از گردونه قدرت به بیرون پرتاب شده و در زندان به سر می‌برد، ادعا می‌کند که
"نظامی كه ما برای برپايی آن انقلاب كرديم و به قانون اساسی آن رأی داديم، غير از نظام نظاميانی است كه می‌كوشند آن را ملک طلق خويش نمايند و در عرصه سیاست برای خود جايگاهی همانند فرماندهان دخالتگر ارتش تركيه و پاكستان قائل شوند." این بیخبری و یا رواج کذب است اگر ادعا شود که وضعیت ایران قابل مقایسه با وضعیت تركيه و پاكستان است. بدیهی است که وضعیت دمکراسی، حقوق بشر و آزادی‌های فردی حتی در تركيه و پاكستان نیز به مراتب از آنچه که در ایران است بالاتر است.

مصطفی تاج زاده می‌نویسد: "در دوره صلح و فقد تروريسم، به جای بسط و تكامل آزادی‌هايی كه بخشی از آن در دشوارترين ايام جنگ هم از تعرض مصون ماند، جريانی به شيوه‌های غيردموكراتيک می‌كوشد ضمن ناديده گرفتن و انكار دستاوردهای مثبت دولت دفاع مقدس، فقط و فقط خطاهای ما را كه در عصر حاكميت گفتمان "انقلابی" در جهان و وجود جنگ و تروريسم گسترده در داخل كشور رخ داده، به نحو مضاعفی تكرار كند ‌و استثناهای دهه اول انقلاب را به قاعده تبديل سازد". با وجود آنکه مصطفی تاج زاده در زندان جمهوری اسلامی است، اما هنوز هم کاملاً آماده نیست تا از رویاها و توهمات اسلامی خود دست بردارد. واقعاً در کجای اسلام از آزادی و دمکراسی سخن گفته شده است. در کجای قرآن و در کدامیک از رساله‌ها و توضیح المسائل‌های مراجع تقلید جائی برای آزادی، دمکراسی و دگراندیشی وجود دارد؟

بايد اعتراف كرد و حلاليت طلبيد
آقای مصطفی تاج زاده هرگز نخواهد توانست با حربه اسلام به مبارزه با جمهوری اسلامی و بازجوهای آن در زندان برود، زیرا خمینی، خامنه‌ای، مصباح یزدی، جنتی، شریعتمداری کیهان و بازجوهای آنان اسلام را بهتر از مصطفی تاج زاده درک کرده‌اند و از اینروست که همانگونه که وی در نوشته‌اش یادآور شده است، بازجوها با سوء استفاده از باورهای مذهبی زندانیان "می‌گويند بايد اعتراف كرد و حلاليت طلبيد".

اسلام و ولايت امام خمينی، ولايی‌تر پاسخگوتر
مصطفی تاج زاده در نوشته‌اش ادعا کرده است که "اسلام و ولايتی كه امام خمينی از آن سخن می‌گفت، هر چه ولايی‌تر پاسخگوتر بود". این نیز گونه‌ای خودفریبی است که روشنفکران مذهبی در آن چیره دست هستند. واقعیت آنست که خمینی خود را حاکم مطلق می‌دانست و نه تنها خود را در برابر هیچ مرجعی پاسخگو نمی‌دانست، بلکه هیچگونه دگراندیشی را نیز تحمل نمی‌کرد و البته این از جمله یاران و همقطاران مذهبی مصطفی تاج زاده بودند که با اطاعت مطلق از خمینی، وی را به عرش اعلا بردند و میدان را برای حاکمیت مطلق وی باز گذاشتند.

کلام الله و خاتم الانبیاء
بدیهی است که نوشته آقای مصطفی تاج زاده و انتقاد از خود نیمبند وی گامی است به پیش اما تا هنگامی که تاج زاده و یارانش نظرات خمینی را مورد سنجش نقادانه قرار ندهند و بنیادهای ضد بشری چنین دیدگاه‌هائی را نقد نکنند، نخواهند توانست واقعیت‌های جامعه و سیاست ایران معاصر را درک کنند. البته ضروری است که تاج زاده و یارانش گامی فراتر نهند و بیش از این چشمان خود را به ریشه و منشاء اینگونه تفکرات ضدبشری نبندند. آنان هنوز هم عابدانه به دینی باور دارند که کتاب خود را "کلام الله" و بنیانگذار خود را "خاتم الانبیاء" می‌داند. چنین دینی جائی برای آزادی، دمکراسی و دگراندیشی باقی نمی‌گذارد. آقای تاج زاده و یارانش باید بیش از هرچیز کوشش کنند خود را از بند اعتقاداتی که هیچ همگونی با دمکراسی ندارد رها کنند. مسیحیان اروپائی تنها هنگامی که خود را از بند جزمیات کلیسا رها کردند توانستند راه را برای دستیابی به آزادی، دمکراسی و پیشرفت هموار کنند.

"اندیشه ها"

اثری از حسن کریم زاده، روزنامه پول

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

نلسون ماندلا، قدیس راستین زمانه ما

نلسون ماندلا قدیس راستین زمانه ماست! مردی که کاریزما، ذکاوت سرشار و محبوبیت بی انتهای خود را در خدمت همه مردم کشورش قرار داد. مردی که شیفته قدرت نبود اما سهم عمده‌ای در ترویج بردباری و کاربرد شیوه عدم خشونت در مبارزات سیاسی آفریقای جنوبی داشت و راه را برای آشتی ملی، تشکیل دولت وحدت ملی و انتقال قدرت بدون خونریزی هموار کرد. نلسون ماندلا به این ترتیب موفق شد آفریقای جنوبی را از جنگ‌های داخلی، کینه، نفرت، خونریزی و هرج و مرج گریزناپذیر نجات دهد.

نلسون ماندلا سیاستمداری بود که امتیازات ویژه ای برای خود قائل نبود و با وجود محبوبیت و قدرت بی نظیر نه کینه و خشونت را رواج داد، نه حکم حبس و اعدام احدی را صادر کرد و نه مرگ بر این و آن گفت. نلسون ماندلا با کناره گیری از قدرت سیاسی نامی نیکو و جاودان از خود به یادگار نهاد.

نلسون ماندلا، قدیس راستین زمانه ما

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

خامنه‌ای و احمدی‌نژاد به یاری اسرائیل می‌شتابند

اسرائیل با بی توجهی به قطعنامه‌های سازمان ملل، و ادامه اشغال سرزمین‌های فلسطینی و سرزمین‌های کشورهای همسایه خود، مردم تحت اشغال را در معرض ستم گسترده و روزافزون قرار داده است. لابیگرهای ماهر اسرائیل در کشورهای گوناگون همصدا با مسیحی‌های راستگرا و بعضاً متعصب در چند دهه اخیر پیوسته آماده بوده‌اند تا از هر گونه اقدامات ناعادلانه اسرائیل دفاع کنند و بسیاری از رسانه‌های غربی نیز همیشه آماده بوده‌اند که به لابیگرهای طرفدار اسرائیل میدان بدهند. حامیان اسرائیل تنها محدود به این نیروها نیست. سیاستمداران، قانونگزاران و گروه‌های بانفود اروپائی و به ویژه آمریکائی هیچگاه حمایت بی قید و شرط خود را از اسرائیل دریغ نکرده‌اند. کشورهای غربی و متحدان آنان تاکنون آماده نبوده‌اند از محکوم کردن لفظی اسرائیل فراتر بروند و مناسبات ژرف سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و تجاری خود را با اسرائیل کاهش دهند تا از این راه این کشور را وادار کنند تا به قطعنامه‌های سازمان ملل گردن نهد.

اقدامات اسرائیل در دهه‌های گذشته نشاندهنده آنست که این کشور با دلگرمی به حمایت‌های بین‌المللی توانسته است در راستای هدف‌های استراتژیک خود حرکت کند. این اهداف عمدتاً چنین بوده‌اند: گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین در کرانه باختری، نفی و حذف امکان تعیین بخش شرقی اورشلیم به عنوان پایتخت کشور آینده فلسطینی و تضعیف بنیادی توان مقاومت و مبارزه فلسطینی‌ها.

یهودی‌های آرمانگرا
در بین یهودی‌هائی که روزگاری از اروپا به اسرائیل کنونی کوچ کردند، کم نبودند آرمانگرایانی که در پی ساختن جامعه‌ای دمکراتیک بر مبنای عدالت و برابری بودند. جنگ‌هائی که پس از سال ۱۹۶۷ بین اسرائیل و همسایگانش روی داد به تدریج نقش نظامی‌ها را در سیاست این کشور برجسته کرد. بسیاری از سیاستمداران کنونی اسرائیل پیشینه نظامی دارند و چنین باور دارند که معضلات سیاسی را می‌توان با اقدامات نظامی حل کرد. یهودی‌هائی که در دو دهه گذشته از کشورهای اروپای شرقی به اسرائیل کوچ کرده‌اند و با سنت‌های دمکراتیک بیگانه‌اند نیز عملاً پیوسته‌اند به اردوی سیاستمدارانی که پیشینه نظامی دارند و مذهبی‌های متعصب‌ دو آتشه‌ای که خود را قوم برگزیده‌ای می‌دانند که به "سرزمین موعود" بازگشته‌ است. اینگونه اسرائیلی‌ها نشان داده‌اند که به فلسطینی‌ها نه به عنوان انسان‌های ستمدیده بلکه به عنوان تروریست‌های متعصبی می‌نگرند که گوئی تنها قصد نابودی اسرائیل و کشتار یهودی‌ها را دارند.

کشتار فعالان صلح
حمله خونین تکاوران اسرائیلی به کشتی فعالان صلح عازم غزه منجر به صدور قطعنامه تازه‌ای از سوی شورای امنیت دایر بر محکومیت اسرائیل نشد. بسیاری از دولتمردان غربی نیز این بار هم مایل بودند به محکومیت لفظی اسرائیل اکتفا کنند اما فشار افکار عمومی کشورهای دوست و متحد اسرائیل بسیار شدید بوده است. حمله اسرائیل به کاروان کشتی‌های بشردوستانه هم این کشور و هم لابیگرهای طرفدار آن را در یک موقعیت دشوار دفاعی قرار داده است، به گونه ای که به نوشته روزنامه اورشلیم پست (۶ ژوئن ۲۰۱۰) اسرائیل آماده است محاصره غزه را اندکی کاهش دهد و اجازه دهد کشتی‌های حامل برخی کمک‌های بشردوستانه به بندر غزه وارد شوند.

خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در نقش ناجیان اسرائیل
رهبران کشورهای عربی سکوت را برگزیده‌اند اما تغییر جهت ترکیه حساسیت ویژه‌ای برای اسرائیل دارد. در این میان رهبران جمهوری اسلامی در موقعیت مناسبی برای بهره‌برداری‌های فرصت‌طلبانه سیاسی در داخل و خارج از ایران قرار گرفته‌اند. به گفته گرتا برلين از رهبران سازماندهنده ارسال كمک به غزه، ايران نيز پيشنهاد كمک داده بود اما اين گروه پيشنهاد ايران را نپذيرفته بود (رادیو فردا، ۱۴ خرداد ۱۳۸۹). طنز تلخ سیاست و تاریخ اما آنست که اکنون این رهبران جمهوری اسلامی هستند که می‌توانند اسرائیل را از مخمصه کنونی نجات دهند. چند سخنرانی تند عوامفریبانه خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در نفی هولوكاست و یا گزافه‌گوئی سرداران سپاه درباره "توان موشکی جمهوری اسلامی برای نابود کردن اسرائیل" به لابیگرهای اسرائیلی امکان خواهد داد که از وضعیت دشوار کنونی رها شوند و "خطر ایران اتمی" را دوباره در کانون توجه بین‌المللی قرار دهند.

علی خامنه‌ای در مراسم بیست و یکمین سالگرد مرگ خمینی در تهران در روز جمعه ۱۴خرداد، عملاً به یاری اسرائیل شتافت و با هدف دفاع از اظهارات ضد اسرائیلی سران جمهوری اسلامی گفت: "آیت‌الله خمینی شعار نابودی اسرائیل را می‌داد، اما اینک اگر کسی همین شعار را بدهد، کسانی او را هدف انتقاد قرار می‌دهند".

عکس از Laurent Gillieron/Keystone
دیپلمات‌های ۲۳ کشور اروپائی در هنگام سخنرانی ضد اسرائیلی محمود احمدی‌نژاد در کنفرانس ژنو، سالن کنفرانس را ترک می‌کنند.

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

هنینگ منکل: آنها یک اسلحه در کشتی پیدا کردند

نزدیک به ۷۰۰ نفر از فعالان صلح از ۴۰ کشور گوناگون تلاش کردند تا از طریق دریا برای شکست محاصره غزه و تحویل کمک‌های بشردوستانه به فلسطینی ها اقدام کنند. در بین این فعالان چند شهروند اروپائی یهودی تبار نیز وجود داشت. ارتش اسرائیل چند ساعت پیش از یورش مرگبار به کشتی‌های حامل کمک‌های انسانی به غزه، با ارسال پارازیت همه گونه ارتباط تلفنی و اینترنتی آن کشتی‌ها با دنیای پیرامون را قطع کرد و به روش همیشگی خود امکان فعالیت خبرنگاران بیطرف را محدود کرد. اسرائیلی‌ها سپس تنها اخبار دستچین شده خود را در اختیار رسانه‌های بین المللی قرار دادند و به این ترتیب کوشش کردند ابتکار رسانه‌ای را نیز در دست بگیرد. اسرائیلی‌ها در خبرپراکنی‌های خود از جمله ادعا کردند که فعالان قصد داشتند سربازان اسرائیلی را مثله کنند.

پاتک رسانه ای هنینگ منکل
هنینگ منکل نویسنده سرشناس سوئدی یکی از یازده شهروند سوئد بود که به همراه شهروندان کشورهای دیگر با کشتی‌های حامل کمک‌های بشردوستانه از ترکیه رهسپار غزه شده بود. منکل که پس از سه شبانه روز بیخوابی نیمه شب گذشته وارد سوئد شد، در سخنانی که بازتاب گسترده رسانه‌ای داشت در باره حمله تکاوران اسرائیلی چنین گفت:

"ما در آب‌های بین المللی و در فاصله زیاد از مرزهای آبی اسرائیل بودیم. کاری که آنها کردند در واقع دزدی دریائی و آدمربائی بود. ما‌ می‌دانستیم که این خطر وجود دارد که آنها به ما حمله کنند. ساعت چهار و نیم صبح حمله آنها آغاز شد.
نیروهای آنها شامل هلیکوپتر، کشتی، شناورهای تندرو، گروه‌های ضربتی و تعداد زیادی تکاور بود. تکاوران اسرائیلی نخست به بزرگترین کشتی ما حمله کردند. ما صدای شلیک گلوله را از کشتی‌های دیگر شنیدیم و دود برخاسته از آن کشتی‌ها را نیز دیدیم. یک ساعت بعد آنها با قایق‌های تندرو به کشتی ما نزدیک شدند. یورش آنها به سرعت صورت گرفت و تنها مقاومتی که ما نشان دادیم آن بود که کار را برای آنها مشکل‌تر کنیم. ما به آنها اعتراض کردیم اما آنها در به کاربردن خشونت مرگبار هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دادند. آنها به افرادی که خواب بودند هم تیراندازی کردند.

ادعای اسرائیلی‌ها درباره مسلح بودن فعالان درست نیست. هر چقدر هم که اسرائیلی‌ها داد و فریاد کنند که در کشتی‌ها اسلحه پیدا کرده‌اند، ادعای آنها بیهوده است. در آن کشتی که من بودم آنها تنها یک اسلحه پیدا کردند: تیغ ریش‌تراشی من! آن را در دستشان گرفته بودند و نشان می‌دادند. خوب شما می‌فهمید موضوع از چه قرار و در چه سطحی بوده است. سال آینده وقتی که ما با صد کشتی راه بیفتیم چکار می‌خواهند بکنند؟ آیا می‌خواهند این بار با بمب اتمی به ما حمله کنند؟"

Henning Mankell
هنینگ منکل نویسنده
سوئدی

هنینگ منکل
هنینگ منکل نویسنده سرشناس سوئدی متولد ۱۹۴۸ است. وی به تناوب در سوئد و در موزامبیک سکونت دارد. کتاب‌های وی به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده‌اند و میلیون‌ها نسخه از کتاب‌های وی در سراسر جهان به فروش رفته است. بسیاری از آثار وی به صورت سریال‌های تلویزیونی و فیلم سینمائی در کشورهای گوناگون به نمایش درآمده‌اند و میلیون‌ها بیننده داشته‌اند. هنینگ منکل میلیون‌ها کرون از درآمد خود را به سازمان‌های خیریه و فرهنگی هدیه کرده و به اشکال گوناگون به فعالیت های بشردوستانه و فرهنگی در گوشه و کنار جهان کمک می‌کند.



هزینه ای که ایران داد و بردی که ترکیه کرد
مهرداد فرهمند، بی بی سی

۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

شاپور بختیار

مقامات جمهوری اسلامی که سال‌ها هرگونه دخالت در قتل شاپور بختیار را انکار می‌کردند، در تهران رسماً از قاتل شاپور بختیار به عنوان "اسوه مقاومت و قهرمان" استقبال کردند. قاتل در تهران گفت بهشت را پیدا کرده است.

شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر دولت پادشاهی

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

نمايشگاه كتاب تهران و میوه‌های ممنوعه‌

بيست و سومين نمايشگاه سالانه كتاب تهران یا به گفته و نوشته منتقدان "کتابفروشی بزرگ تهران" همراه بود با بحث‌های فراوان. بازدیدکنندگان نمایشگاه كتاب شاهد کنترل گسترده نیروهای امنیتی بر فضای نمايشگاه بودند. مقامات امنیتی خود از نصب دوربين‌های مدار بسته برای کنترل مردم سخن گفتند، اما موضوعی که همه چیز را در نمایشگاه کتاب تحت الشعاع قرار داد، سانسور و گردآورى كتاب‌هائى از نويسندگانى با دیدگاه‌های بسیار گوناگون بود.

كتاب‌هائى از شاعران و نویسندگان نامداری مانند صادق هدايت، فروغ فرخزاد، هوشنگ گلشيرى و محمود دولت آبادى و حتی كتاب‌هائى از روحانیونی مانند آيت‌الله منتظرى، آيت‌الله صانعى، آيت‌الله بهشتى و محسن كديور از نمايشگاه كتاب تهران گردآورى شدند. در این میان آثار نویسندگان نسبتاً کمتر شناخته شده‌ای مانند عباس معروفى نیز از نمایشگاه كتاب تهران گردآورى شدند.

این اقدام دولت و نیروهای امنیتی نیز مانند بسیاری از دیگر اقدامات آنان نشاندهنده تناقضاتی است که در بطن رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد به طوری که تدابیررژیم در بسیاری موارد در عمل به ضد خود تبدیل می‌شود. گردآورى این کتاب‌ها از نمايشگاه كتاب تهران هر چند اقدامی ضد دمکراتیک و ناقض آزادی بیان است، اما در عین حال باعث تبلیغ گسترده‌ای برای کتاب‌های گردآورى شده و نویسندگان آنان نیز شده است. بسیاری از کتاب‌های گردآوری شده پیش از این در بازار کتاب ایران عرضه شده‌اند و هزاران نسخه از آنها نیز به فروش رسیده است. افزون بر این نسخه‌های دیجیتالی بسیاری از کتاب‌های گردآورى نیز در اینترنت در دسترس خوانندگان است.

گردآورى و ممنوع کردن کتاب نشان از سراسیمگی رژیم ولایت فقیه و هراس آن از دگراندیشی و دگراندیشان دارد، اما اقدام رژیم جمهوری اسلامی این کتاب‌ها را مبدل به میوه‌های ممنوعه‌ کرده است و به این ترتیب انگیزه جوانان برای خواندن آنها دو چندان خواهد شد.

اثری بدون شرح از حسن کریم‌زاده

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

ویکی‌لیکس، جائی برای افشاگری‌های بزرگ و کوچک WikiLeaks

افشاگری
یک فیلم ویدئویی درباره حمله هوایی بیرحمانه سربازان آمریکائی با هلیکوپتر جنگی به شهروندان بیدفاع عراقی و کشتار آنان و همچنین یک گزارش نشت‌کرده از سازمان سیا درباره چگونگی اثرگذاری دولت آمریکا بر افکار عمومی مردم فرانسه و آلمان از جمله چیزهائی است که در اخیراً در سایت ویکی‌لیکس منتشر شده‌اند و توجه گسترده جهانی را به خوب جلب کرده‌اند. انتشار گزارشی درباره کاوپتینگ بانک، بزرگترین بانک ورشکسته ایسلندی نیز که نشان داد شماری از مدیران بانکی و سیاستمداران در آن قضیه دخیل بوده‌اند، مورد توجه فراوان قرار گرفت و به مشهورتر شدن ویکی‌لیکس انجامید. ویکی‌لیکس بارها چنین اسناد و اطلاعات تکاندهنده‌ای را در اینترنت منتشر کرده است.

ویکی‌لیکس یک سایت اینترنتی است که مقر اینترنتی آن سوئد است. اسناد گوناگون از جمله آندسته از اسناد سرّی دولتی و اسناد شرکت‌ها، که قانوناً محرمانه هستند اما حاوی اطلاعات حساس و قابل افشاشدن باشند را می‌توان به صورت ناشناس در سایت ویکی‌لیکس منتشر کرد. ویکی‌لیکس با استفاده از کدگذاری پیشرفته ناشناس بودن مطلق منابع خبری خود را تضمین می‌کند و به این ترتیب هویت منابع اطلاعاتی در آن ناشناس و غیرقابل ردیابی می‌‌ماند.

جولیان آسانج
یکی از پدیدآورندگان این ویکی‌لیکس یا در واقع چهره شناخته شده این سایت در رسانه‌ها، جولیان آسانج است. وی اهل استرالیاست اما اطلاعات چندانی درباره وی در دست نیست و حتی آدرس مسکونی وی نیز شناخته شده نیست. خود وی از جمله در مصاحبه با رسانه‌های سوئدی (برنامه کانال ۱ رادیو سراسری سوئد و روزنامه افتون بلادت) گفته است که مخفی‌کاری وی به این دلیل است که دشمنان نتوانند امنیت وی را به خطر بیندازند. بسیاری شواهد نشان از این دارد که جولیان آسانج پیش از این هکر (رخنه‌گر رایانه‌ای) بوده است. وی می‌گوید که این سایت را با همکاری گروهی از فعالان حقوق بشر از گوشه و کنار جهان بنیان نهاده است. وی هدف ویکی‌لیکس را گسترش عدالت، دفاع از آزادی بیان و مبارزه با سانسور اعلام می‌کند. فعالان حقوق بشر، گروه‌های صلح و بسیاری عدالت دوستان و دوستداران آزادی بیان حمایت‌های گسترده‌ای را به اشکال گوناگون از ویکی‌لیکس و جولیان آسانج می‌کنند و زمینه ادامه فعالیت آنان را فراهم می‌کنند.

رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی و ویکی‌لیکس
ویکی‌لیکس در دسامبر ۲۰۰۶ راه‌اندازی شد و شمار اسناد منتشر شده در آن پس از یک سال به بیش از یک میلیون رسید. در فوریه ۲۰۰۸ محدودیت‌هائی برای این سایت ایجاد شد. گفته می‌شود که فشارهای دولت‌های آمریکا و چین منجر به اعمال این محدودیت‌ها شده بود. اما ویکی‌لیکس توانست پس از مدتی آدرس اینترنتی جدیدی برای خود فراهم کند. ویکی‌لیکس در دوره‌هائی با دشواری‌های مالی نیز روبرو بوده است و ناچار شده است که کار خود را موقتاً متوقف کند. این فقط دولت‌های آمریکا و چین نیستند که دشمن ویکی‌لیکس هستند. دولت‌های اسرائیل، کره شمالی، روسیه، ویتنام و زیمباوه هم از فعالیت این سایت رضایت ندارند و امکان دسترسی به این سایت را برای شهروندان خود از بین برده‌اند. بسیاری از سایت‌های اینترنتی و رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی در ایران بارها نقل کرده‌اند که "ویکی‌لیکس فیلم جنایت آمریکا در کشتار عراقی‌ها را منتشر کرد و جنایت آمریکا را فاش کرد"، اما هیچیک از آنها از آزادی‌هائی که در کشورهای غربی وجود دارد و امکان ایجاد چنین سایتی را فراهم آورده سخن نگفته‌اند. رسانه‌های دولتی جمهوری اسلامی هرگز اشاره نکرده‌اند که هیچیک از پدیدآورندگان، گردانندگان و منابع اطلاعاتی ویکی‌لیکس در کشورهای غربی مورد تعقیب و آزار و اذیت دولت‌های غربی قرار نگرفته‌اند. دولت ایران با بلوکه کردن ویکی‌لیکس، مانع دسترسی کاربران اینترنتی در ایران به این سایت شده است.

پالیزدار و شهبازی
پدیده‌ی افشاگری پیوسته در جمهوری اسلامی وجود داشته و در سال‌های اخیر گسترش یافته است. عباس پالیزدار با پشتگرمی محمود احمدی‌نژاد دست به افشاگری‌هائی زد اما پس از مدت کوتاهی به اتهام افشاگری دستگیر شد و اکنون در زندان است. عبدالله شهبازی نیز که از جمله در نهادهای امنیتی و پژوهشی وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی فعال بوده و به اسناد دولتی دسترسی داشته، افشاگری‌های گسترده‌ و مستندی از جمله درباره زمینخواری و مفاسد اقتصادی در سایت خود انجام داده است. عبدالله شهبازی نیز چند بار در دو سال اخیر دستگیر شده و دادگاه او اکنون در جریان است.

مهدی کروبی، محسن مخملباف و امیر فرشاد ابراهیمی
افشاگری‌های مهدی کروبی درباره تجاوز در زندان‌های جمهوری اسلامی در سراسر جهان طنین انداخت و به مشروعیت‌زدائی از رژیم انجامید. افشاگری‌های محسن مخملباف درباره کاخ‌ها، عباها، پیپ‌ها و ثروت‌ افسانه‌ای علی خامنه‌ای و فرزندانش دارای جزئیاتی بود که شاید قدری غیردقیق به نظر برسد. اما افشاگری‌های امیر فرشاد ابراهیمی حاکی از آنست که وی همچنان ارتباط‌های گسترده‌ای با بسیجی‌ها و سپاهیان در ایران دارد.

اکبر هاشمی رفسنجانی که خود و فرزندانش را در معرض هجوم‌های بیت خامنه‌ای، سپاه و جناح احمدی‌نژاد می‌بیند در رویاروئی با آخوند یزدی تهدید به افشاگری کرد اما هنوز فرمان آغاز افشاگری را به فرزندانش نداده است. مقامات دولتی و امنیتی جمهوری اسلامی که به غرب یا به کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس پناهنده شده‌اند یا آنان که هنوز در ایران هستند اما گفته می‌شود با سرویس‌های امنیتی بیگانه ارتباط دارند، ترجیح داده‌اند اطلاعات خود را بی سر و صدا در اختیار آن سرویس‌های امنیتی قرار دهند و آنها را در رسانه‌ها منتشر نکنند.

افشاگری در ایران به سیاست و اقتصاد محدود نیست. از آنجا که فساد و رشوه به ادارات، ورزش و دیگر عرصه‌های اجتماع نیز کشیده شده است، زمینه افشاگری نیز بایستی به همان میزان گسترده باشد. ویکی‌لیکس این امکان را برای آندسته از افشاگران که هنوز در بدنه دستگاه جمهوری اسلامی هستند فراهم می‌کند که با به حداقل رساندن پیامدهای افشاگری برای امنیت شخصی، اطلاعات خود را به گروه‌های بزرگتری از شهروندان برسانند.

جولیان آسانج، یکی از پدیدآورندگان سایت ویکی‌لیکس
Julian Assange

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

اجرای طرح هدفنمد کردن یارانه‌ها

"صفرها برای مردم"
دولت ایران اعلام کرده که طرح حذف یارانه‌ها از اول خرداد شروع می‌شود و یارانه نقدی هر ایرانی ماهی ۲۰۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ تومان است. صادق محصولی وزیر رفاه و تأمین اجتماعی گفت: نخستین مرحله از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها، دریافت شماره حساب سرپرستان خانوار است. نخستین مرحله هدفمند کردن یارانه‌ها از روز سه‌شنبه ۲۸ اردیبهشت در سه استان ایلام، خراسان شمالی و گیلان به صورت آزمایشی آغاز می‌شود.

دولت احمدی‌نژاد تاکنون چندین بار جزئیات اجرای این طرح را تغییر داده است و آخرین تصمیم دولت بدین معناست که پیش از آنکه فراورده‌های یارانه‌ای مانند بنزین و گازوئیل با قیمت بازارهای بین‌المللی در بازار داخلی عرضه شود، یارانه‌های نقدی به حساب خانوارها واریز خواهد شد. به گفته بسیاری از کارشناسان و اقتصاددانان این سیاست از جمله منجر به افزایش تورم در ایران خواهد شد. درباره پیآمدهای اجتماعی و سیاسی این طرح نیز بسیار سخن گفته شده است.


"صفرها برای مردم"
اثری از حسن کریم زاده به مناسبت عرضه اسکناس ۱۰۰۰۰ تومانی، روزنامه پول


این هم اثری بدون شرح از کامبیز درم‌بخش. اما شاید چندان هم به طرح هدفمندکردن یارانه‌ها بی‌ربط نباشد!


۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

دفاع از حق، بدون نگاه به ایدئولوژی افراد

میرحسین موسوی در آخرین اظهار نظر خود در سایت کلمه (پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹) گفت: "در یک تعامل جمعی، از طریق رسانه‌های مجازی و راهپیمایی‌ها یاد گرفته‌ایم که مسائل گوناگون را از این زاویه دید که مسائل را از هم تفکیک کنیم، ببینیم. از خوبی‌ها دفاع کنیم و در مقابل بدی‌ها بایستیم. اگر به کسی ظلم می‌شود بدون توجه به ایدئولوژی‌اش، از حق او دفاع کنیم. نه به این عنوان که تفکر او را قبول داریم بلکه دفاع از حق، مسئله‌ای است که اگر در جامعه ما جا بیفتد، قدم بزرگی به پیش گذاشته‌ایم."

یکی از عوامل کلیدی دگرناپذیری و انحصارطلبی در ایران دین اسلام است، چه آنگاه که این دین وسیله‌ای برای کسب و حفظ قدرت سیاسی باشد و چه آنگاه که این دین غیر سیاسی باشد. به یاد بیاوریم که نه تنها آقایان خمینی، مصباح یزدی و مکارم شیرازی، بلکه صافی گلپايگانی، بهجت، سیستانی و تک تک مراجع تقلید، احتمالاً به استثنای آیت‌الله منتظری، غیرمسلمانان و حتی غیرشیعیان را نجس می‌دانند. روحانیت شیعه نابردباری و دگرناپذیری را به ده‌ها نسل از ایرانیان القا کرده و حتی با رواج اندیشه و مراسم "عُـمرکشان" بردباری شیعیان در برابر سنی‌ها را نیز از بین برده است. دینی که خود را حق و دیگران را باطل می‌داند، کتاب خود را ختم کلام و پیامبر خود را خاتم‌الانبیاء می‌داند، پیروانش نیز خود را مالک حقیقت مطلق دانسته و در پی نفی و حذف دیگران برمی‌آیند.

انحصارطلبی‌، دگرناپذیری و سلطه‌جوئی‌ سران و کارگزاران جمهموری اسلامی، نه تنها از روز نخست روی‌ کارآمدن رژیم جمهموری اسلامی، بلکه در روزهای تظاهرات گسترده پیش از پیروزی انقلاب آشکار شد و نشان از دید عمیقاً تبعیض‌آمیز مسلمانان شیعه به دگراندیشان و غیرخودی‌ها داد. در تظاهراتی که در هفته‌های پیش از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در تهران روی داد، طرفداران خمینی که در آنزمان در اکثریت بودند با خشونت مانع می‌شدند تا گروه‌های متشکل غیرمذهبی که آنزمان عمدتاً گروه‌های چپ بودند، از شعارها و پلاکاردهای خود در تظاهرات استفاده کنند. مذهبی‌های فعال در تظاهرات تهران می‌گفتند: "شعارها فقط از وانت داده می‌شود". منظور وانتی بود که هادی غفاری در آن نشسته بود و شعارها را از بلندگو دیکته می‌کرد. پیش از آن نیز بسیاری از مذهبی‌ها از جمله طرفداران خمینی در زندان‌ها با کافر و نجس شمردن چپ‌ها صف خود را از آنان جدا کردند. با روی کارآمدن رژیم جمهموری اسلامی این بینش انحصارطلبانه با خشونت به سراسر جامعه گسترش داده شد و به نفی و حذف غیرمکتبی‌ها و غیرخودی‌ها انجامید.

موضعگیری اخیر میرحسین موسوی گامی است کوچک اما مهم در راستای ایجاد تحول فکری در فرهنگ و جامعه ایرانی. چه نیکوست که دیگر مذهبی‌ها و ملی‌مذهبی‌ها نیز با موضعگیری آشکار صف خود را از انحصارطلبان جدا کنند و همانند میرحسین موسوی اظهار کنند که همگی ما بایستی بدون نگاه به ایدئولوژی و طرز فکر آدم‌ها و وابستگی حزبی آنها، از حقشان دفاع کنیم و روبروی ظلم و ستم ایستادگی نماییم. یکی از رمزهای پیشرفت کشورهای غربی پذیرفتن حقوق تک تک افراد جامعه، صرفنظر از نژاد، زبان، ثروت، باورهای سیاسی، گرایش‌های دینی و جنسی و همچنين خاستگاه اجتماعی آنان است. تنها هنگامی که چنین بینشی در جامعه ما نهادینه شود و در پهنای جامعه گسترده شود، کشور ما خواهد توانست گام‌های مطمئنی به جلو بردارد.

میرحسین موسوی: لزوم دفاع از حق، بدون نگاه به ایدئولوژی افراد (عکس از محمد فرنود، مجله تایم)

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

شیر طلائی سینمای ایران در بند

جعفر پناهی، شیر طلائی سینمای ایران همچنان در بند جمهوری اسلامی است. صندلی جعفر پناهی، عضو هیأت داوران شصت و سومین جشنواره فیلم کن در مراسم افتتاحیه خالی ماند. جعفر پناهی در پیامی از بند ۲۰۹ زندان اوین به مدیر جشنواره فیلم کن از همه اندرکاران جشنواره کن به خاطر همبستگی آنان و تلاش‌‌هائی که برای آزادی وی صورت می‌گیرد سپاسگزاری کرد.

در شامگاه دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ انبوهی از مأموران وزارت اطلاعات به منزل جعفر پناهی یورش بردند و پس از بازرسی و فیلمبرداری از منزل، جعفر پناهی، همسرش طاهره سعیدی، و دخترش سولماز پناهی را به همراه ۱۲ نفر از مهمانان‌شان بازداشت کرده و به مکان نامعلومی بردند. پس از چند روز و در چند مرحله، اعضای خانواده و همکاران پناهی آزاد شدند، اما خود او همچنان در بازداشت است.

جعفر پناهی پیش از این نیز هنگامی که همراه با تنی چند از دیگر سینماگران برای گرامیداشت کشته‌شدگان در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم به گورستان بهشت زهرا رفته بود، از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شده بود. جعفر پناهی، در شهریورماه گذشته، به عنوان رئیس هیئت داوران سی و سومین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم مونترال به همراه دیگر اعضای هیئت داوری این جشنواره با شال‌های سبز برای ابراز حمایت از معترضان پس از انتخابات در مراسم افتتاحیه این جشنواره ظاهر شد.

فشارها بر جعفر پناهی پس از بازگشت وی به ایران تشدید شد. هنگامی که وی در مهر ماه قصد داشت برای حضور در هیئت داوران جشنواره فیلم بمبئی به هند سفر کند در فرودگاه تهران پاسپورت وی توقیف شد و سپس اعلام شد که وی از سوی معاونت امنیت دادستانی انقلاب تهران ممنوع‌الخروج شده است.

جعفر پناهی، کارگردان فیلم‌هایی چون بادکنک سفید، دایره و آفساید و برنده چند جایزه بین‌المللی از جمله شیر طلایی ونیز و خرس نقره‌ای برلین است.

جعفر پناهی، سینماگر نامدار ایرانی

صندلی خالی جعفر پناهی در هیأت داوران جشنواره فیلم کن

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

همدردی با خانواده‌های اعدام شدگان


جمهوری اسلامی یکشنبه گذشته با هدف ایجاد رعب و وحشت، پنج مبارز ایرانی از جمله چهار مبارز کرد را اعدام کرد. جمهوری اسلامی ولایت فقیه از هراس واکنش‌های مردمی در شهرهای کردنشین اکنون از تحویل جسدهای اعدام‌شدگان به خانواده‌های قربانیان نیز خودداری می‌کند. ولی فقیه و دستیاران وی نه تنها جان مبارزان و آزادگان را می‌گیرند بلکه با ممانعت از تدفین اعدام‌شدگان و حتی با بی‌توجهی به مناسک مذهبی، امکان سوگواری را نیز از خانواده‌های داغدیده قربانیان می‌گیرند.

جمهوری اسلامی درست هنگامی که به مادران سه آمریکائی دربند ویزای سفر به ایران می‌دهد، پنج ایرانی را اعدام می‌کند. محمود احمدی نژاد در روزهای اخیر چندین بار از تعامل با آمریکا سخن گفته است. بدیهی است جمهوری اسلامی که فنای خود را در عادی سازی مناسبات و دوستی با آمریکا می‌بیند تنها در پی سازش‌های مقطعی پشت پرده با آمریکاست و در صورت وقوع چنین سازشی، موج جدیدی از سرکوب و اعدام در ایران به راه خواهد افتاد.

فرزاد کمانگر، یکی از اعدام شدگان

هفت قلم آرایش در توضیح المسائل آقا

ادعای یکی از امام جمعه‌های تهران در مورد رابطه حجاب و آرایش زنان با روی دادن زلزله واکنش‌های گسترده‌ای را در چند هفته گذشته در پی داشته است. حاکمیت جمهوری اسلامی، همانند بخش عمده روحانیت اسلامی با وقوف به وجود گرایش‌های محافظه کارانه اخلاقی- مذهبی در عقب‌مانده‌ترین بخش‌های جامعه، مانند اعتقاد و التزام به حجاب و نابرابری حقوق زنان و مردان، پیوسته کوشش داشته تا عقب‌مانده‌ترین گروه‌های اجتماعی را علیه آزادی، مدرنیت و پیشرفت بسیج کنند. اما واقعیت‌های موجود در ایران نشان از آن دارد که سمت و سوی جامعه تابع خواسته‌های اسلامگرایان نیست.

بر اساس آمارهای موجود ایران دومین مصرف‌کننده لوازم آرایش در خاورمیانه و هفتمین واردکننده لوازم آرایشی در جهان است. جراحی‌های پلاستیک مانند کوچک کردن بینی هم در سال‌های پس از انقلاب در ایران رواج فراوان یافته است. ایران و عربستان، دو کشوری که مذهبی‌ترین حکومت‌های جهان را دارند، از رکوردداران اصلی مصرف محصولات و لوازم آرایشی در جهان به شمار می‌روند! باید توجه داشت که به لحاظ تفاوت‌های فرهنگی و طبقاتی و تفاوت بین زندگی در شهر و روستا، مصرف لوازم آرایشی در بخش‌های معینی از جامعه متمرکز شده است و از اینرو مصرف‌کننده شهری در ایران مصرف به مراتب بالاتری از مصرف کننده شهری در اروپا دارد.

گفته می‌شود که سن استفاده از لوازم آرایشی در ایران کاهش یافته و به دوران دبستان رسیده است. استفاده از لوازم آرایشی آنچنان گسترده است که شماری از پژوهشگران در پی یافتن علت‌های این پدیده برآمده‌اند. دکتر امان‌الله قرایی مقدم، استاد دانشگاه و پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی در گفت‌وگویی با خبرگزاری مهر گفت: استفاده از لوازم آرایشی در ایران به معیاری برای بیان شخصیت و طبقه اجتماعی افراد تبدیل شده و آرایش کردن تنها به زنان محدود نمی‌شود، بلکه مردان نیز به آرایش کردن گرایش پیدا کرده‌اند. به باور امان‌الله قرایی جوانانی که از آرایش‌های "غلیظ و افراطی" استفاده می‌کنند، دچار فروریختگی ارزش‌های فرهنگی، اعتقادی، دینی و هنجارهای اجتماعی هستند. (سایت الف، ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹)

به نوشته آفتاب نیوز (۲۲ فروردين ۱۳۸۹) "بین ۸۰ تا ۹۰ درصد لوازم و کالاهای آرایشی در ایران به صورت قاچاق از طریق مرزهای شرقی و غربی وارد ایران می‌شوند و آن دسته از آن‌ها که دارای مارک‌های معروف اروپایی یا امریکایی هستند تقریبا همه قلابی بوده و به طرز ماهرانه‌ای در چین، تایلند و ترکیه جعل شده و روانه بازار ایران می‌شوند."

ورود قاچاق لوازم و کالاهای آرایشی از مرزهای جنوبی و از جمله از امارات متحده عربی را نیز می‌توان به فهرست آفتاب نیوز افزود. هر چند به علت گستردگی واردات قاچاق آمارهای مصرف سرانه لوازم آرایشی در ایران چندان دقیق نیستند اما آمارهای موجود و همه شواهد حاکی از آنست که مصرف سرانه لوازم آرایشی در ایران در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه و حتی اروپا بسیار بالاست. به نوشته آفتاب نیوز سهم شرکت‌های معتبر اروپایی و امریکایی که دارای فراورده‌هائی با کیفیت و ترکیبات قابل اعتمادتری هستند، به دلیل قیمت‌های بالایی که در ایران دارند، کمتر از یک درصد بازار تخمین زده می‌شود. سهم تولیدکننده‌های ایرانی از این بازار بزرگ و رو به گسترش نیز بسیار ناچیز است و به نوشته آفتاب نیوز حداکثر در حدود پنج درصد تخمین زده می‌شود.

ارزیابی بازار لوازم و کالاهای آرایشی نیز مانند بسیاری از دیگر عرصه‌های اقتصادی در ایران متکی بر آمارها و تخمین‌هائی است که الزاماً همیشه قابل وثوق نیستند، اما اطلاعاتی که از منابع مطمئن غربی در دسترس هست نیز مؤید بالا بودن مصرف سرانه لوازم آرایشی در ایران است. شرکت سوئدی اوریفلیم تولید کننده مواد آرایشی از اندک شرکت‌های خارجی است که مجوز قانونی فعالیت در ایران دارد. آنچنان که در گزارش مالی اخیر این شرکت آمده است، ایران و چین در سال ۲۰۰۹ بزرگترین بازارهای شرکت اوریفلیم در آسیا بوده‌اند. (گزارش مالی سالانه شرکت اوریفلیم، ۲۰۰۹، صفحه ۳۳).
(Oriflame Cosmetics, annual report 2009)

رابطه محدودیت‌های گسترده‌ای که حکومت جمهوری اسلامی در ایران اعمال می‌کند و اقبال دختران و زنان ایرانی به مصرف بالای لوازم و کالاهای آرایشی آشکار است. برخی فعالان حقوق زنان بر این باور هستند که تحمیل حجاب و پوشش اسلامی (فقط صورت دیده می شود)، تغییر یکباره ساختار جمعیتی کشور و افزایش شمار جوانان زیر سی سال از دلایل روی آوردن زنان و دختران به آرایش افراطی است. بدیهی است که زنان، دختران، پسران و مردان بایستی در آرایش کردن یا آرایش نکردن آزادی مطلق داشته باشند. به گفته بابا طاهر "متاع کفر و دین بی مشتری نیست – گروهی آن، گروهی این پسندند". اما با نگاهی به توضیح‌المسائل مراجع تقلید می‌توان تفاوت عظیمی بین واقعیت‌های جامعه ایران و رهنمودهای این مراجع را مشاهده کرد. رهنمودهای مراجع تقلید نشاندهنده بیگانگی آنان از واقعیت‌های اجتماعی و فاصله آنان با بخش‌های بزرگی از مردم و گرایش‌های آنان است.

توضیح المسائل‌های همه آیات عظام از لحاظ ساختار و محتوا شباهت فراوانی به هم دارند و تفاوت‌های عمده‌ای نیز با هم ندارند. در این نوشتار به توضیح المسائل دو مرجع تقلید اشاره می‌شود: آیت‌الله محمد تقی بهجت ‌که به عنوان "عارف فرهيخته‌" و "نماد زهد و تقوا" مطرح بود، هر چند حرف و حدیث‌های فراوانی درباره ثروت افسانه‌ای وی نیز وجود داشت و دیگری آیت‌الله سیستانی که از وی به عنوان برجسته‌ترین مرجع کنونی شیعه نام برده می‌شود. این دو مرجع شیعه غیر دولتی بوده‌اند و پیوسته دور از سیاست روز بوده‌اند. از اینرو رهنمودهای آنان فارغ از مصلحت اندیشی‌‌های حکومتی است و ربطی به موضعگیری‌های سیاسی ندارد.

به عقیده محمد تقی بهجت آرايش به مقدار خيلى كم هم اشکال شرعی دارد (مسئله ۷۸۳ توضیح المسائل‌ آیت‌الله بهجت) و حتی کاربرد "لنز رنگی حكم زينت دارد كه بايد از نامحرم پوشانده شود." (مسئله ۷۸۴ توضیح المسائل‌ آیت‌الله بهجت). جراحى پلاستيکِ صورت اکنون رواج گسترده‌ای در ایران یافته است. بهجت آنرا هم در "حکم زینت" می‌داند که باید پوشیده شود (مسئله ۷۸۵). به نظر بهجت حتی ابروان اصلاح شده، حلقه ازدواج، ناخن مصنوعى، بلند گذاشتن ناخن، سرمه كشيدن، استفاده از عطر و ادكلن و حتی "نفس خوشبو و معطّر بودن" و هر چیز دیگری که سبب جلب توجه نامحرم شود، اشکال شرعی دارد و بايد از آنها اجتناب شود. (مسئله ۷۸۸، ۷۸۹، ۷۹۰، ۷۹۱، ۷۹۲، ۷۹۳، ۷۹۸، ۷۹۹، ۸۰۰). آیت‌الله بهجت استفاده از زنجير، انگشتر يا ساعت مچى طلا را نیز برای مردان و زنان دارای اشکال شرعی و حرام می‌داند. (مسئله ۸۰۷)

پاسخ‌های آیت‌الله سیستانی در باب آرایش شاید تا اندازه‌ای از احکام شرعی آیت‌الله بهجت کمتر سختگیرانه به نظر برسند اما محتوای کلی آنها کم و بیش مانند احکام بهجت و دیگر مراجع است. آیت‌الله سیستانی هم پوشاندن صورت آرایش‌شده را واجب می‌داند: "پس از به كاربردن پودر و وسايل آرايشی، پوشاندن صورت واجب است" (سؤال ۲، مبحث آرایش، توضیح المسائل‌ آیت‌الله سیستانی). "لنزهاى رنگى اگر زينت حساب شود جايز نيست" (سؤال ۴، مبحث آرایش). آیت‌الله سیستانی رنگ كردن همه و يا قسمتی از مو به نيٌت عيب‌پوشی و يا كم نشان‌دادن سنّ را نیز غیر جايز می‌داند. (سؤال ۳، مبحث آرایش توضیح المسائل‌ آیت‌الله سیستانی).

موضوع آرایش و حجاب تنها یکی از جلوه‌های شکاف عظیمی است که بین روحانیت شیعه و اکثریت مردم وجود دارد. بدیهی است که اکثریت مراجع تقلید و روحانیت شیعه سنگر سنت‌های محافظه‌کارانه را رها نخواهد کرد و به گرایشات و نیازهای جوانان بی توجه خواهد بود. پرسش آنست که آیا این شکاف در آینده از بین خواهد رفت یا عمیق‌تر خواهد شد؟


ابزار ضربه زدن به اسلام